• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رابطه سخن و صاحب سخن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:سخن، صاحب سخن، مستمع، پرستش.
پرسش :روایتی وجود دارد که پذیرفتن سخن حق از هر فردی باشد را توصیه می‌کند، اما روایت دیگری وجود دارد مبنی بر این‌که اگر به سخن هر فردی گوش فرا دهیم، گویا او را پرستیده‌ایم. این دو روایت چگونه قابل جمع است؟



چگونه می‌توان به دو روایت زیر عمل کرد:الف. «اُنْظُرْ اِلی ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلی مَنْ قالَ». ب. «هر کس که به گوینده‌ای گوش دهد براستی که او را پرستیده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، براستی که ابلیس را پرستیده است». توضیح بیشتر این‌که:اگر بخواهیم به سخنان کسی گوش کنیم (اُنْظُرْ اِلی ما قالَ ) و آن‌را سبک و سنگین کنیم که در این صورت لازم می‌آید که در مواقعی ابلیس را بپرستیم.


هرچند ظاهر دو روایت مطرح شده در پرسش با یکدیگر قدری ناسازگاری داشته، اما با دقت و تأمل بیشتر این ناسازگاری برطرف می‌شود.

۲.۱ - روایت اوّل

سخن ژرفی است از امام علی (علیه السلام) که فرمود:«خُذِ الْحِکْمَةَ مِمَّنْ أَتَاکَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ قَال‌»؛
[۲] تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم‌، محقق و مصحح:رجائی، سید مهدی‌، ص ۳۶۱، دار الکتاب الإسلامی‌، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.‌
حکمت را از کسی که آن‌را برای تو می‌آورد، بگیر و به آنچه گفته است، بنگر و به -شخصیت‌- گوینده نگاه نکن.

۲.۲ - روایت دوم

امام جواد (علیه السلام) فرمود:«مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ»؛ هر کس به سخن سخنرانی گوش دهد، او را پرستش کرده است. پس اگر او از خدا سخن بگوید، خدا را پرستیده است، و اگر از زبان ابلیس سخن بگوید، ابلیس را عبادت کرده است.

۲.۳ - جمع بین دو روایت

همچنان‌که ملاحظه می‌گردد؛ روایت اول بیانگر این است که به گفته توجه شود، نه به گوینده و در روایت دوم گفته شده که گوش فرا دادن به سخنان هر کسی، تبعیّت و پیروی از او را در پی خواهد داشت. اکنون با ملاحظه دقیق و تأمل در متن عربی این دو روایت، باید گفت:

۲.۳.۱ - نکته اول

در روایت اوّل، کلمه «انظر» به کار رفته است که به معنای «نگاه کن» است. این نگاه توأم با تأمّل و تفکّر است؛ زیرا واژه نظر در عربی با تأمل و تفکّر همراه است و منحصر به دیدن معمولی نمی‌شود، چنان‌که راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید:«نَظَر»؛ یعنی بر گرداندن و توجه دادن چشم ظاهر و چشم باطن برای دیدن و ادراک چیزی است. که مقصود از این عمل، تأمل و تحقیق درباره آن است. و نیز مقصود از دیدن و تأمّل، به ‌دست آوردن معرفت و شناختی است که بعد از تحقیق حاصل می‌شود و آن‌را «رؤیة» گویند.
[۴] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‌، تحقیق:داودی، صفوان عدنان، ص ۸۱۲، دارالقلم‌، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.     «النَّظَرُ:تَقْلِیبُ البَصَرِ و البصیرةِ لإدرَاکِ الشی‌ءِ و رؤیَتِهِ، و قد یُرادُ به التَّأَمُّلُ و الفَحْصُ، و قد یراد به المعرفةُ الحاصلةُ بعد الفَحْصِ، و هو الرَّوِیَّةُ»
در قرآن کریم نیز این واژه بسیار به ‌کار رفته است که عمدتاً نیز به معنای تأمّل و تدبّر است؛ مثلاً در این آیه شریفه آمده است:«قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْض»؛‌ بگو، با دقت تمام به آسمان‌ها و زمین نگاه کنید -تا نشانه‌های قدرت خدا را ببینید-. در این آیه مراد از «انظروا» نگاه کردن و دیدن تنها با چشم نیست، بلکه علاوه بر آن، با تفکّر و تدبّر باشد.
واژه «أصغی» در روایت دوم؛ از ریشه «صغو» و «صغی» به معنای میل و توجه نشان دادن است.
[۸] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‌۴، ص ۱۳۰، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
به ‌گونه‌ای که این میل با همراهی است.
[۹] واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح:شیری، علی، ج ‌۱۹، ص ۶۰۰، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.‌
مانند این‌که گفته شده:«و صَغَتِ الشَّمْسُ:مالَتْ للغُروبِ»؛
[۱۰] واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح:شیری، علی، ج ‌۱۹، ص ۵۹۹، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.‌ ref> قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‌۴، ص ۱۳۰، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
آفتاب میل به غروب کرد. «اصغاء» به معنای استماع، در حقیقت میل و توجه دادن گوش است به طرف سخن.
[۱۱] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‌۴، ص ۱۳۰، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
همان‌طور که در نهج البلاغه آمده است:«فَأَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی‌»؛
[۱۲] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق:صبحی صالح، خطبه ۲۲۴، ص ۳۴۶، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
گوشم را به طرف عقیل متمایل کردم؛ یعنی به سخنش گوش دادم. در قرآن هم این واژه به معنای متمایل شدن و رغبت آمده است:«وَ لِتَصْغی‌ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِیَرْضَوْهُ وَ لِیَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُون»؛ نتیجه ( وسوسه‌های شیطان و تبلیغات شیطان‌صفتان) این خواهد شد که دل‌های منکران قیامت ، به آنها متمایل گردد و به آن راضی شوند و هر گناهی که بخواهند، انجام دهند!
آنچه که از مطالب فوق به ‌دست می‌آید این است که؛ این دو روایت نه تنها تعارض و تنافی با یکدیگر ندارند، بلکه به بخشی از ابعاد مهم تربیتی انسان اشاره می‌کنند و او را نسبت به پیچیدگی‌های زندگی‌اش آگاه می‌نمایند. در روایت اول؛ سفارش به تدبّر و تفکّر در سخنان شده است و انسان را از قضاوت‌های سطحی و بدون تأمل برحذر می‌دارد، گاه ممکن است سخن ارزش‌مندی از زبان کسی گفته شود که گرچه به لحاظ عقاید و یا رفتارهای فردی و اجتماعی، فرد شایسته‌ای نباشد، اما سخن او را می‌توان به بوته نقد و بررسی نهاد و موارد ارزش‌مند آن‌را با تفکر و تأمل جدا نموده و از آن استفاده نمود.
اما در روایت دوم؛ تمایل و توجه به سخن گوینده مطرح است، که نوعی تبعیّت و همراهی با وی را بدون تفکر و تأمل در پی دارد و این، گاهی می‌تواند خطرناک باشد؛ زیرا پیروی از کسی که سخنی از جانب خداوند نمی‌گوید امکان انحراف و نهایتاً تباهی وجود دارد. امام جواد(علیه السلام)، فرد را از تمایل، پیروی و متابعت بدون سنجش و تفکّر از سخنی که از دهان کسی بیرون می‌آید برحذر داشته است؛ زیرا یک سخن باطل ممکن است در قالب‌های جذّاب عرضه شود و به همین دلیل انسان نیز بدون نقد و بررسی و تفکر و تأمل تحت تأثیر قرار گیرد.

۲.۳.۲ - نکته دوم

در روایت اوّل؛ تأکید بر سخن خوب و منطقی است، نه فردی که سخن می‌گوید؛ یعنی در حقیقت حوزه فکر و عمل فرد از یکدیگر تفکیک داده شده است. و به عبارت بهتر؛ به شنونده سخن تأکید شده است که با تفکیک ساحت سخن و گوینده آن به تقویت استقلال فکری و عقل خود پرداخته و با گزینش دقیق گفته‌ای که شنیده است، بتواند صرف نظر از شخصیت قائل آن، به بهره‌برداری از آن بپردازد.
این در حالی است که در روایت دوم هم ساحت سخن و هم حوزه عمل و واقعیت‌های بیرونی و عینی سخنران مراد است؛ بدین معنا که فرد با شنیدن سخن تمایل به عمل نیز پیدا می‌کند، بدون در نظر گرفتن و تفکر درباره این‌که چنین سخنی اگر از سوی شیطان باشد و شخص شنونده نیز تمایل به آن داشته باشد به ناچار از جمله عاملان به آن قرار خواهد گرفت و پیرو شیطان و یا به تعبیر روایت عبد شیطان خواهد شد.

۲.۳.۳ - نکته سوم

به نظر می‌رسد که مخاطبان هر دو روایت نیز با یکدیگر متفاوت باشند. مخاطب روایت اول، کسانی هستند که در مسئله‌ای تسلط نسبی داشته و به حیطه آن آگاه هستند و یا این‌که در حال تعلیم و آموزش برای علمی و یا حرفه‌ای می‌باشند و تا حدودی به آن چیزی که می‌شنوند آگاهی اجمالی دارند، بنابراین، آنچه را که می‌شنوند با تأمّل و تفکّر در ذهن خود نقد و بررسی خواهند کرد و موارد درست آن‌را گرفته و به‌کار خواهند بست. این در حالی است که در روایت دوم، مخاطبان افرادی هستند که بر چیزی که می‌شنوند آگاهی ندارند و ممکن است جذابیت سخنان باطل آنان را به خود جذب کرده و در گروه تبعیت کنندگان شیطان قرار دهد.
بر این اساس، افرادی که توانایی علمی چندانی برای تحلیل دقیق سخنان نداشته و شخص سخنران و شیوه سخنرانی در آنها تأثیر بیشتری از خود سخن دارد، عملاً نمی‌توانند از فرمول «انظر الی ما قال» که برای اندیشمندان است استفاده کنند و در همین راستا، این‌گونه افراد در پذیرش یک سخن باید به شخصیت گوینده «من قال» نیز توجه داشته باشند. البته یک فرد می‌تواند بسته به میزان دانشی که دارد، در برخی موارد از توصیه روایت اول استفاده کرده و در مواردی که دانش او کمتر است به توصیه روایت دوم پایبند باشد.


۱. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، محقق و مصحح:حسنی بیرجندی، حسین، ص ۲۴۱، دار الحدیث، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.    
۲. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم‌، محقق و مصحح:رجائی، سید مهدی‌، ص ۳۶۱، دار الکتاب الإسلامی‌، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.‌
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، محقق و مصحح:غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‌۶، ص ۴۳۴، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‌، تحقیق:داودی، صفوان عدنان، ص ۸۱۲، دارالقلم‌، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.     «النَّظَرُ:تَقْلِیبُ البَصَرِ و البصیرةِ لإدرَاکِ الشی‌ءِ و رؤیَتِهِ، و قد یُرادُ به التَّأَمُّلُ و الفَحْصُ، و قد یراد به المعرفةُ الحاصلةُ بعد الفَحْصِ، و هو الرَّوِیَّةُ»
۵. سوره یونس/۱۰، آیه۱۰۱.    
۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‌، تحقیق:داودی، صفوان عدنان، ص ۴۸۵، دارالقلم‌، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.    
۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‌۱۴، ص ۴۶۱، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.    
۸. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‌۴، ص ۱۳۰، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
۹. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح:شیری، علی، ج ‌۱۹، ص ۶۰۰، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.‌
۱۰. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح:شیری، علی، ج ‌۱۹، ص ۵۹۹، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.‌ ref> قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‌۴، ص ۱۳۰، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
۱۱. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‌۴، ص ۱۳۰، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
۱۲. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق:صبحی صالح، خطبه ۲۲۴، ص ۳۴۶، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
۱۳. سوره انعام/۶، آیه۱۱۳.    



پایگاه اسلام کوئست    


رده‌های این صفحه : تضاد روایات | تفسیر حدیث | حدیث شناسی




جعبه ابزار