رابطه بین وجودها
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عالم امکان وجود
قائم بالذات ندارد و پس از افاضه وجود ديگري پیدا و پدیدار میشود. و آن وجود ديگر الله جلّ جلاله ، هستی محض است و هستی بخش و سبب پیدایش آسمانها و زمین است.
هر مفهومی و هر چیزی در ارتباط با «
وجود » از سه حال خارج نیست.
یا وجود را
بالضروره واجد است.یعنی رابطهاش با وجود حتمی، اجتنابناپذیر غیر قابل تخلف است و عقل از پذیرش خلاف آن ابا دارد، در این هنگام میگوییم «
واجب الوجود » است.
یا وجود برای آن مفهوم
امتناع دارد، یعنی محال است که
محمول ، عارض این موضوع گردد و عقل از پذیرش آن ابا دارد، در این هنگام میگوییم: «
ممتنع الوجود » است.
یا این که «وجود» برای آن موضوع یا مفهوم، نه ضرورت دارد و نه امتناع، یا به قولی هم قابل اثبات است و هم قابل نفی و عقل نه از قبول آن ابا دارد و نه از قبول خلافش ابا دارد، در این هنگام میگوییم: «
ممکن الوجود » است.
بدیهی است که پیدایش هر چیزی که نسبتاش به وجود و عدم مساوی باشد، یعنی ممکن الوجود باشد، نیاز به عللی دارد که به آن وجود ببخشد.
شهید آیت الله مطهری (ره) مثال بسیار ساده و روشنی بیان فرمودند بدین مضمون که در
حمل «موضوعی» بر «محمولی» که در این بحث ما حمل وجود بر هر موضوع و مفهومی میشود، اگر اگر رابطه عدد ۴ با جفت بودن را در نظر بگیریم، عقل میگوید عدد چهار جفت است، بالضروره و بالوجوب. ولی اگر بگوییم عدد جفت است، رابطه امتناعی است. یعنی عدد ۵ از جفت بودن امتناع دارد و عقل این را درک میکند. اما اگر گفتیم: امروزه هوا آفتابی است، یک رابطه امکانی است، یعنی طبیعت روز نه اقتضا دارد که حتماً آفتابی باشد و نه اقتضا دارد که حتماً ابری باشد، پس آفتابی شدن، علت یا علل میخواهد.
اما نکات دیگری نیز در این مبحث باید لحاظ شود و از جمله آن که هر ممکن الوجود بالذات، به واسطه علتش واجب الوجود میشود، متهی واجب الوجود بالغیر (یا همان قائم به غیر). یعنی هر ممکن الوجودی اگر مجموع علل و شرایطش موجود شود، حتماً موجود میشود و واجب بالغیر میگردد.
پس همه
ممکنات از علت خود کسب ضرورت وجود کردهاند و در عین حال که نسبت وجود و عدمشان مساوی بود، به وجود آمدند، یعنی علتی آنها را از حالت تساوی بیرون آورد و وجود بخشید که همان
تجلی ، خلق و ایجاد است.