حدیث قرطاس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حدیث قرطاس،
پیامبر اکرم،
مسلمانان.
پرسش: حدیث قرطاس را توضیح دهید؟
قضیه ایست مربوط به روزهای آخر حیات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که دوات و کاغذ خواست که بر آن چیزی بنویسد تا در آینده مسلمانان گمراه نشوند اما
عمر از این کار جلوگیری کرد.
ابن عباس گوید:
لَمّا حُضِرَ رَسولُ اللّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و فِی البَیتِ رِجالٌ فیهِم عُمَرُ بنُ الخَطّابِ، قالَ النَّبِی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): هَلُمَّ اکتُب لَکم کتابا لا تَضِلّوا بَعدَهُ. فَقالَ عُمَرُ: انَّ النَّبِی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَد غَلَبَ عَلَیهِ الوَجَعُ!! ! و عِندَکمُ القُرآنُ، حَسبُنا کتابُ اللّهِ!! فَاختَلَفَ اهلُ البَیتِ فَاختَصَموا؛ مِنهُم مَن یقولُ: قَرِّبوا یکتُب لَکمُ النَّبِی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کتابا لَن تَضِلّوا بَعدَهُ، و مِنهُم مَن یقولُ ما قالَ عُمَرُ. فَلَمّا اکثَرُوا اللَّغوَ و الاختِلافَ عِندَ النَّبِی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، قالَ رَسولُ اللّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): قوموا.
قالَ عُبَیدُ اللّهِ: فَکانَ ابنُ عَبّاسٍ یقولُ: انَّ الرَّزِیةَ کلَّ الرَّزِیةِ ما حالَ بَینَ رَسولِ اللّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بَینَ ان یکتُبَ لَهُم ذلِک الکتابَ؛ مِن اختِلافِهِم و لَغَطِهِم؛
چون پیامبر خدا به حال
احتضار افتاد و مردانی از جمله عمر بن خطّاب هم در خانه بودند، فرمود: «بشتابید تا برایتان نوشتهای بنویسم که پس از آن، گمراه نشوید».
عمر گفت: همانا بیماری بر پیامبر، چیره شده است!.
قرآن، نزد شماست و کتاب خدا ما را بس است.
پس، حاضرانِ در خانه با هم اختلاف و دعوا کردند. برخی از آنها میگفتند: کاغذ بیاورید تا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برایتان نوشتهای بنویسد که پس از آن، گمراه نشوید. برخی از آنها نیز همان گفته عمر را میگفتند. چون یاوهگویی و اختلاف نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بالا گرفت، پیامبر خدا فرمود: «برخیزید!».
مصیبت حقیقی، مصیبت ممانعت از نوشتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،آن هم با اختلاف و داد و فریاد است.
ماجرای تصمیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به کتابت وصیت و منع عمر بن خطّاب، ماجرایی تکاندهنده و شگفتآور است. پیامبر گرامی اسلام که:
«مَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی اِنْ هُوَ اِلَا وَحْی یوحَی؛
نه از سر هوا، که به
وحی الهی سخن میگوید.»
حتّی اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انسانی عادی تلقّی شود، میباید به این خواسته او جامه عمل پوشیده شود. به علاوه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هدف از نوشتن
وصیت را «گمراه نشدنِ ابدی
امّت اسلام» اعلام میکند؛ هدفی که هر کس به دنبال آن است.
شگفت این جاست که عمر، با این خواسته کوچک که نتیجهای بزرگ در بر دارد مخالفت میکند! دلایل مخالفت او روشن است و در بعضی متون تاریخی نیز بدان تصریح شده است. حتّی اگر هیچ گزارشی درباره مقصود عمر بن خطّاب وجود نداشته باشد، هر انسان محقّق و غیر متعصّبی، با کنار هم قرار دادن اتفاقات این حادثه و اتفاقات
سقیفه و نیز حادثه به حکومت رسیدن خود وی، حقیقت را درمی یابد.
از گزارشهای تاریخی درمییابیم که گروهی با عمر همراهی و همیاری کردهاند. این گزارشها، نشاندهنده وجود گروه فشاری است که حتّی در محفل خصوصی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هم حضور دارند، به گونهای که کشمکش و درگیری، بالا میگیرد و در پایان، نوشتن
وصیت نیز بیفایده میشود.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «حدیث قرطاس» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۵/۱۴.