بدبینی شوهر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش: یک سال پیش
ازدواج کردم همسرم کارمند با مدرک لیسانس تک پسر خانواده و سه سال از خودم بزرگتر است . خودش که می گوید
علاقه زیادی به من دارد. رابطه خوبی هم با خانواده ایشان دارم. اما خصلت هایی دارد که آزارم می دهد. خیلی به اجتماع بدبین هست و سر همین موضوع به شدت محدودم می کند .....اجازه نمیدهد به پدر و مادر پیر و بیمارم سر بزنم. وضعیت پدرم نگران کننده است و من نگرانش هستم اما ایشان درک نمی کند. با وجود اینکه در یک شهر هستیم اما هفته ای یه شب مثل مهمان میریم و برمی گردیم، و فرصت کمک و
نظافت منزلشان را پیدا نمی کنم. هفته ای یک بار سر چیزهای بی اهمیت
لج و
دعوا می کند و بخاطر
بدخلقی آرزو مرگش را می کنم. حتی راضی به
مرگ خودم هستم . بخاطر بیماری بدبینی و البته از نظر من روانی، به من
تهمت میزند که تو به زور با من ازدواج کردی و پای کس دیگری توی دلت هست و خیلی مایل هستی که رها کنم تا با وی ازدواج کنی!
تا حالا خیلی سعی کردم
بخشش داشته باشم و با وجود ظلمش از حق خودم بگذرم همیشه برای
معذرت خواهی جلو برم و
آشتی کنم و خودم رو
تحقیر کنم. راستی آیا خدا این همه
تواضع و تحقیر دربرابر شوهرم را از من میپذیرد و راضی به این کار هست؟به من بگوئید از دست شوهر بی رحم ...و با درک پایینم چه کنم؟
نمایه: بدبینی، اختلاف زن و شوهر، بدخلقی.
پاسخ: موضوعاتی که در باره همسرتان مطرح کردید به
اختلالات شخصیت ایشان برمی گردد که در بعضی موارد این بدبینی ها را ما در برادرها و حتی پدر و یا مادر می بینیم که بیشتر جنبه
ناموسی دارد بنابراین شما بهتر بود با تحقیق کامل وارد زندگی ایشان می شدید از طرفی اینگونه افراد داری
احساس حقارت و
خودکم بینی و
اضطراب و نگرانی شدیدی نسبت به همسر خود هستند و افکار بدبینانه خود را واقعی تلقی می کنند و باعث چند برابر بیرون به خود و روان خود آسیب می رسانند از طرفی بعضی از بدبینی ها به دلیل تجارب منفی محیطی است مثلا فرد در محیط ، خانم هایی را می بیند که به زود صمیمی می شوند و یا مردهایی را می شناسد که رابطه با خانم ها برقرار می کنند و...
به هر صورت همسر شما دچار مشکلات و
افکار پارنویایی شده که احتمال زیاد باید غیر از
روان درمانی، دارو درمانی هم برای ایشان تجویز شود بنابراین شما باید با زمینه سازی و اثبات غیر عادی بودن رفتار ایشان مثلا اینکه این سوال را بپرسید آیا همه مردها اینقدر حساس هستند و یا اینکه بگویید من دچار اضطراب هستم و می خواهم با کمک شما به یک کلینک مشاوره و روان درمانی بروم چطور در موارد مشکلات جسمانی ایشان همراهی می کنند در این مشکل هم با ظرافت از ایشان بخواهید که شما را همراهی کنند بعد شما می توانید از مشاور بخواهید که با ایشان صحبت کند به هیچ وجه سعی نکنید به ایشان بفهمانید که بیمار است زیرا این اختلال با شناخت همراه نیست و فرد فکر می کند نگرانی و بدبینی اش واقعی است لازم به ذکر است که شما در این وضعیت به هیچ وجه نباید بچه دار شوید و به هیچ وجه به راه کارهای غیر کارشناس هم گوش ندهید زیرا دردسر شما بیشتر خواهد شد در صورت مقاومت نسبت به درمان باید از در حقوقی وارد شوید.
اینکه شما در هر مشکلی که ممکن است کوتاهی از ایشان باشد خود را مقصر جلوه داده و اقدام به آشتی می کنید باعث تأیید رفتارهای غیر منطقی او می شوید و به هیچ وجه ثواب ندارد زیرا همانطور که ما حق آزار جسمانی برای روی بدن خود نداریم حق نداریم شخصیت و روان خود را در موقعیت قرار بدهیم که تحقیر شود بنابراین آشتی در
روابط زناشویی باید دو طرفه باشد و درغیر این صورت زندگی از مسیر اصلی و استاندارد خود خارج می شود و همسر شما می گویید پس من مشکلی ندارم و همیشه حق را به خودش می دهد البته شما بهتر بود تاریخچه از زندگی زناشویی خود را می فرستاتید تا مشاوره بهتری می گرفتید.
شهر سوال