اختیار انسان در مرگ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:
اختیار ،
مرگ ،
دنیا پرسش: آیا در این دنیا به ما اختیار داده شده است؟ آیا ما با اختیار خود به این دنیا آمده ایم؟ اگر بخواهیم نمانیم چه؟
پاسخ: انسان واژهایست عربی، اسم جنس (عام) که برای مذکر، مؤنث، جمع و مفرد، یکسان به کار میرود.
در کتابهای لغت عموماً در ماده «
انس » نوشته شده است. انس در مقابل «
جن » است به معنای اهلی، خو گیرنده و مأنوس و غالباً ریشه اصلی انسان را «انس» میدانند که به معنای خوگرفتن و الفت یافتن است.
انسانها در
خلقت خود هیچ گونه اختیاری از خود ندارند؛ یعنی در حقیقت، انسان در خلقت و در اختیار داشتن خود، مجبور است و هیچ نقش و تأثیری در آن ندارد. هم چنین بعد از خلقت و ورود به این دنیا، اقامت در این جا نیز به اختیار وی نیست؛ چرا که به طور قطع و اجباراً روزی باید این زندگی دنیوی را ترک کند و به عالم دیگر برود. نه تنها انسان، بلکه هیچ موجودی از موجودات در خلقت خود، آزاد نیستند. تنها خداوند متعال است که به انسان و دیگر موجودات زندگی و حیات میبخشد؛ «الذی خلق الموت و الحیوة...؛
(آن کس (خدا) که مرگ و حیات را آفرید... »
انسان قبل از خلقت، وجود نداشت و چیزی نبود تا بتواند از خود اختیاری داشته باشد. بدیهی است که داشتن اختیار، فرع بر
وجود است. انسان ابتدا باید موجود باشد تا بعد از وجود درباره اختیار و آزادی وی بحث کرد.
بنابراین، انسان به ناچار، طبق
اراده و
مشیت الهی خلق میشود و پا به عرصه وجود میگذارد: «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً؛
آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود.»
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش.
انسان پس از به دنیا آمدن، در زندگی دنیا آزاد و صاحب اختیار و اراده است، آن هم نه اختیار مطلق.
یکی از مسایل بسیار کهن که از دیرباز ذهن بشر را به تأمل فراخواند، مسأله «
جبر و اختیار» است. این مباحث سابقه طولانی در تاریخ اسلام دارد و در میان
متکلمان و
فیلسوفان سه نظریه و دیدگاه در موضوع جبر و اختیار مطرح است.
گروهی معتقدند که افعال انسان از روی اراده و اختیار وی انجام میگیرد و خداوند نقشی در افعال بندگانش ندارد. ایشان طرفدار نظریه
تفویض و آزادی انسان به طور مطلق هستند. در
فرهنگ اسلامی این گروه را
معتزله مینامند.
دیدگاه دوم، بر آن است که کارهای انسان از روی جبر بوده و معتقدند پدیدهای به نام اختیار مطلق وجود ندارد. این گروه معتقدند یک سلسله عوامل خارج از اراده انسان او را بر آن میدارد، تا دست به فعالیت و تلاش بزند. متکلمان
اشاعره طرفدار این نظریه (جبر) هستند و میگویند خداوند افعال را در انسان خلق میکند و او فاعل حقیقی است و انسان، فاعل مجازی میباشد.
امام علی علیهالسلام در رد این نظریه در جواب سؤال کنندهای در جریان
صفین که پرسید، آیا این حرکت ما به سوی شام با
قضا و قدر الهی بوده است. میفرماید: «و یحک لعلک ظننت قضاءً لازماً و قدراً حاتماً، و لو کان ذالک لبطل الثواب و العقاب و سقط الوعد و الوعید. ان الله سبحانه امر عباده تخییراً...؛
ای وای تو گویی پنداشتهای که قضا و قدر الهی انعطاف پذیر و جزمی است و سرنوشت انسانها محکوم به چنین جبری است. اگر چنین باشد، بر نظام
پاداش و
کیفر ، مهر بطلان میخورد و
وعده و
وعید ، یکسره ساقط میشود. بیگمان خدای
سبحان بندگانش را در حال اختیار فرمان داده است...».
پایه گذار مکتب جبر،
شیطان است؛ چراکه گمراهی خود را به خدا نسبت میدهد نه به خود.
(«قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم؛
گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو در برابر آنها کمین میکنم»).
دیدگاه سوم این است که انسان در کارها و اعمال خویش نه اختیار مطلق دارد و نه به طور مطلق مجبور است. به بیان دیگر انسان دارای آزادی اراده و اختیار است، اما این آزادی به گونهای نیست که بتوان قائل به «تفویض» شد. بلکه هستی او از خداوند بوده و به کارگیری آن نیروی هستی به دست خود انسان است.
دیدگاه شیعه، درباره افعال آدمی آن است که هر کاری که از انسان صادر میشود هم فعل او و هم فعل خداوند است؛ یعنی
فاعلیت خداوند ، فاعلیت سببی و فاعلیت انسان، مباشری است. این نظریه را در اصطلاح «
امر بین الامرین » میگویند.
این دیدگاه(امر بین الامرین) از بسیاری از آیات
قرآن و تعالیم
ائمه معصومین علیهمالسلام استفاده میشود و شیعه امامیه، طرفدار این نظریه است.
استاد
شهید مطهری درباره اختیار و آزادی انسان میگوید: انسان مختار و آزاد آفریده شده است؛ یعنی به او
عقل ،
فکر و اراده داده شده است. انسان در کارهای ارادی خود مانند سایر موجودات نیست که مجبور باشد. بشر همیشه خود را در سر چهارراه هایی میبیند که هیچ گونه اجباری ندارد که فقط یکی از آنها را
انتخاب کند. سایر راه ها بر او بسته نیست. یکی از آنها به نظر و اراده شخصی او مربوط است؛ یعنی فکر و انتخاب اوست که یک راه خاص را معین میکند.
امتیاز انسان از سایر موجودات این است که اعمال و افعال وی از آن سلسله حوادثی است که سرنوشت حتمی و تخلف ناپذیر ندارد؛ زیراکه افعال انسان به هزاران علل و اسباب بستگی دارد و از آن جمله اراده، انتخاب و اختیاری است که از خود بشر ظهور پیدا میکند.
در نتیجه همانطوریکه بیان شد انسان در کیفیت و کمیت
تولد خود، اختیاری ندارد، اما پس از خلقت، آزاد و مختار است و با اختیاری که خداوند به صورت
تکوینی در نهاد آدمی نهاده است میتواند با اراده، مرتکب هر فعلی بشود حتی به عمر خویش خاتمه دهد و به تعبیری «
خودکشی » کند، البته این بدان معنا نیست که خداوند به بشر اختیار تشریعی داده است که هر فعلی را مرتکب شود و به تعبیری دیگر، جواز انجام هر فعلی از جمله خودکشی به انسان داده نشده است.
و کوتاه سخن آنکه؛ انجام فعلی اختیاری که به مرگ انسان منتهی میشود، خودکشی بوده و «خودکشی به هر نحو،
حرام و از
گناهان کبیره است و از
امام صادق علیهالسلام نقل شده: هر کسی عمداً خودکشی کند همیشه در آتش
جهنم خواهد بود».
و از
امام باقر علیهالسلام روایت شده: «شخص
مؤمن به هر بلایی گرفتار میشود و به هر مرگی ممکن است بمیرد ولی خودکشی نخواهد کرد».
پس، اگر کسی به هر انگیزهای خودکشی کند
گناه بزرگی انجام داده و در عالم
آخرت ، گرفتار عذاب دردناک خواهد شد.
سایت اسلام کوئست