مقام فنا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: فنا، مقام فنا،
عرفان.
پرسش: فنا و مقام فنا را توضیح دهید.
پاسخ: "فنا" یعنی خود را ندیدن و نیافتن. البته نه به معنای از خود بیگانگی، بلکه
انسان در ساحت پروردگار خود را هیچ نبیند و فقط به
خدا بیندیشد.
فنا در لغت؛ به معنای نابودی و نیستی است. نقطه مقابل بقا و ماندن است؛ مثلاً خداوند از مقوله بود و بقا است و سایر موجودات از مقوله نبود و فنا هستند. در اصطلاح؛ به معنای خود را ندیدن و نیافتن است. البته نه به معنای از خود بیگانگی، بلکه آدمی به دلیل حضور در ساحت قدسی پروردگار، خود را هیچ نمیبیند و از هر چه غیر خدا است، دل تهی میکند.
مقام به منزل و مرتبهای گویند که عارف پس از سالها رنج و
تهذیب و مرارت بدان دست یافته است. بنابراین، زوال و تغییر چیزی که با صعوبت طی شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمیگیرد و ثابت و ماندنی است.
در مقام فنا، انسان خود و بندگی خود، تمایلات و تمنّیات خود و جهان اطراف را در قبال حضرت حق هیچ نمیپندارد و فقط به خدا نظر دارد. اولیای الهی هر چه مشاهده میکنند حق است؛ خواه با واسطه یا بیواسطه. این واسطه گاه، همان اسما و صفات الهی است که برای ارباب سلوک و معرفت، حتی این حجابهای نوری هم برطرف میگردد: «الاهی هَب لی کمال الانقطاع الیک...حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور...» آری این نهایت درجه فنا است که بعد از آن، انسان محو کلی میشود و اضمحلال تام رُخ میدهد. اینجا است که با گوش حق میشنود، با چشم حق میبیند و به لسان حق نطق میکند.
این مطلب با عدم اکتناه ذات منافات ندارد. کنه ذات حق تعالی جز برای خودش، برای احدی معلوم نیست.
«فنا» در لغت به معنای نیستی و نابودی است. نقطه مقابل بقا که به معنای ماندن و باقی بودن است. این لغت در
قرآن به کار نرفته است، گر چه برخی از مشتقات آن استعمال شده؛ مانند: «کُلُّ مَنْ علیها فان و یَبقی وجه ربک...» خداوند در این آیه، فنا (فان) را مقابل بقا (یَبقی) قرار داده است؛ یعنی فقط خداوند از مقوله «بود» و بقا است و سایر موجودات به «فنا» متصف گشتهاند.
اما معنای اصطلاحی «فنا» با واژه لغوی آن یکی نیست. در اصطلاح؛ یعنی خود را ندیدن و نیافتن. البته نه به معنای از خود بیگانگی، بلکه انسان در ساحت پروردگار خود را هیچ نمیبیند و فقط به خدا میاندیشد.
ابو سعید خراز در تعریف فنا می گوید: فنا، فنای بنده باشد از رؤیت بندگی و بقا، بقای بنده باشد با شاهد الاهی. (لفظ فنا را اولین بار، ابوسعید خراز جزء اصطلاحات عرفانی قرارداد.)
قشیری معتقد است: هر کی سلطان حقیقت بر وی غالب گرفت تا از اغیار هیچ چیز نبیند نه عین و نه اثر، او را گویند از خلق فانی شد و به حق باقی گشت.
شریف جرجانی نیز می گوید: سقوط اوصاف مذمومه را فنا گویند، چنان که وجود اوصاف محدوده را بقا نامند.
در عرفان دو اصطلاح وجود دارد: ۱.
مقام ۲.
حال.
"مقام"؛ یعنی به منزل و مرتبهای گویند که
عارف، پس از سالها رنج و
تهذیب و مرارت با
اختیار خود بدان دست یافته است. بنابراین، زوال یا تغییر آن عادتاً یا غالباً تحققناپذیر است. به عبارتی، رنج تدریجی و
سلوک هموارۀ عارف، در مسیر زهد و از
خودگریزی، او را لایق مقام خاص کرده است و چون این مراحل و منازل با صعوبت طی شده، به سهولت از میان نخواهد رفت.
اما "حال"، بر عکس مقام است. نوعی کیفیت و دگرگونی است که با طی مقامات بدون اختیار بر قلب عارف، حادث میشود. همان گونه که ممکن است به صورت دفعی به وجود آید، به صورت دفعی نیز زایل میشود. پس "حال"، کیفیت ثابتی نیست و دایم در تغییر و تحول است.به گفتۀ
سعدی:
زمصرش بوی پیراهن شنیدی
ولی در چاه کنعانش ندیدی
بگفت احوال ما برق جهان است
گهی پیدا و دگر دم نهان است
در مقام فنا، انسان، خود و
بندگی خود، تمایلات و تمنیات و جهان اطراف خود را در قبال حضرت حق، هیچ نمیپندارد و فقط به خدا نظر میاندوزد.
در این صورت، فنا، آن معنای لغوی را که نشانۀ نوعی نقص است، ندارد. بلکه از مراتب عالی
کمال است. همین است که عرفا میگویند: نتیجۀ فنا، بقا و پایندگی در محضر حق است. به تعبیر سعدی:
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
به این فنا، در اصطلاح عرفا، "
فناء فی اللَّه" میگویند.
از آن جا که بین انسان و خدا، جز
گناه و
خودبینی چیزی حایل نیست، تعلق به غیر خدا
حجاب محسوب میشود و این حجابهای ظلمانی مانع از رسیدن به موطن حق میشود. حال اگر هیچ گناه و حجاب و تعلقی نباشد و اصل توجه انسان به هستیِ خود، رخت بر بندد، آن گاه شهود حق به طور محدود، ممکن گشته و پس از آن، مقام فنا حاصل میشود.
البته در این مسیر، مقامات و منزل گاههای فراوانی وجود دارد که از حوصلۀ بحث خارج بوده و به دلیل اختصار از ذکر آنها خودداری میکنیم. اما مقصود از دیدار خدا که با عناوینی از قبیل،
شهود، بقا و... از آن یاد میشود، دیدن با چشم نیست؛ زیرا به تعبیر آیۀ شریفه: "لا تدرکه الابصار"،
مراد راههای فکری هم نیست؛ زیرا راه فکری را شهود و لقا و... نمیگویند؛ بلکه به فرمودۀ
قرآن کریم، دست شستن از هر چه غیر خدا است. انجام اعمال صالحه و شرک نورزیدن به حضرت احدیت است که اگر کسی بخواهد خدا را مشاهده کرده و به مقام فنا برسد؛ یعنی حق را بدون واسطه مشاهده کند، باید از خود و دیگران چشم بپوشد.
"فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صالحاً و لایشرک بعبادة ربه احداً".
حضرت موسی (علیه السلام) نیز وقتی در داستان رؤیت خداوند، بی هوش میشود، پس از به هوش آمدن عرض می کند: خدایا تو را بدون فنا و قطع هرگونه علاقه نمیتوان دید.
اما مطلبی که در این جا حایز اهمیت است، این که گفته شد برخی از ارباب
معرفت و سلوک، بدون واسطه خدای متعال را میبینند، به چه معنا است؟ به طور کلی مقصود از این واسطهها چیست؟
در توضیح این معنا، بهتر است عبارات گهربار امام راحل (ره) را در کتاب شریف
اربعین حدیث، مد نظر قرار دهیم. آن جا که میفرمایند: پس از تقوای تام تمام و اعراض کلی
قلب از جمیع عوالم و قدم بر فرق انیّت و انانیت گذاشتن و توجه تام و اقبال کلی به حق و اسماء و صفات آن ذات مقدس و مستغرق عشق و حب ذات مقدس شدن و ارتیاضات قلبیه کشیدن، یک صفای قلبی برای سالک پیدا شود که مورد تجلیات اسمائیه و صفاتیه گردد،... و بین
روح مقدس سالک و حق، حجابی جز اسما و صفات حق تعالی نیست. برای بعضی ارباب سلوک ممکن است حجابهای نوری و اسما و صفاتی نیز خرق گشته و خود را متعلق به ذات مقدس ببیند و در این مشاهده، احاطۀ قیومی حق و فنای ذاتی خود را شهود کند.
به این مضمون، دعای شریف
مناجات شعبانیه، به والاترین شکل اشاره نموده است:
"الاهی هَب لی کَمال إلانقطاع الیک... حتی تخرق ابصارُ القلوب حُحب النور...".
آرى ممكن است انسان به جايى برسد كه بين او و معبودش چيزى جز نور اسما و
صفات حق تعالی حايل و فاصل نباشد. نيز ممكن است به جايى برسد كه حتى اين حجابهاى نورانى نيز خرق گردد. سالك، از اين حجابها نيز عبور مىكند و محو كلى مىشود. آن وقت هر چه مىبيند. تماماً حق است. و هر چه مىشنود عين حق است. گويى با چشم حق مىبيند، با گوش حق مىشنود و به لسان حق نطق مىكند و از خير حق نابينا مىگردد. اين است منتهاى
فنای فی اللَّه. اضمحلال مطلق و تلاشى تام.
با تمام توضيحات و تعبيراتى كه در مقام فنا و لقاى خدا گفته شد، بايد بدانيم: "اكتناه ذات" براى هميشه محال است؛ يعنى پى بردن به كنه ذات بارى تعالى جز براى حضرت احديت براى احدى ممكن و ميسور نيست و بحث فنا، منافات با اين قضيه ندارد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله « اشیای فانی در دنیا »، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۲۹.