مراتب وجود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: مراتب وجود، لاهوت، جبروت، ملکوت.
پرسش: تقسیم مراتب وجود به لاهوت، جبروت، ملکوت و...برچه اساسی است؟
پاسخ: تقسیم عوالم وجود به سه
عالم ماده،
مثال و
عقل از دیرباز معمول بوده و در مورد علت این تقسیم دلایلی نیز مطرح شده است. از طرفی بسیاری از حکمای الاهی عوالم وجود را چهار مرتبه دانسته و غیر از عالم ماده، مثال، و عقول،
عالم لاهوت یا عالم ربوبی را نیز مطرح نمودهاند و اصل این تقسیم کلی توسط بنیان گذاران آن اجمالاً از یک روند عقلانی تبعیت کرده است.
در عرفان، یک مرتبه دیگر نیز افزون بر این عوالم مطرح شده و با عنوان مرتبه جامعه یا «انسان» معرفی شده که جامع همه عوالم است.
تقسم عوالم وجود به سه عالمِ ماده، مثال و عقل از دیرباز معمول بوده و در مورد علت این تقسیم دلایلی نیز مطرح شده است. از طرفی بسیاری از حکمای الاهی عوالم وجود را چهار مرتبه دانسته و غیر از عالم ماده، مثال، و عقول، عالم لاهوت یا عالم ربوبی را نیز مطرح نمودهاند و اکثرا از این چهار عالم در معرفت دینی با عنوان
ناسوت، ملکوت، جبروت و لاهوت تعبیر شده است. استدلالهایی که برای ضرورت وجود این عوالم در فلسفه و حکمت مطرح شده در جای خود قابل بررسی است و اصل این تقسیم کلی توسط بنیان گذاران آن اجمالاً از یک روند و ضرورت عقلانی تبعیت کرده است.
در عرفان، یک مرتبه دیگر نیز افزون بر این عوالم مطرح شده و با عنوان مرتبه جامعه یا «
انسان» معرفی شده که جامع همه عوالم است.
این پنج مرتبه یعنی ماده، مثال، عقول، عالم ربوبی و مرتبه جامعه یا انسان در معارف عرفانی با عنوان حضرات خمس نامیده شده است.
در دیدگاه عرفانی به جای اصطلاح عالم، اکثراً اصطلاح حضرت به کار رفته چرا که جهان هستی از دیدگاه عرفان، محضر و محل حضور خداست بنابراین عرفای بزرگ، عوالم وجود را به طور کلی در پنج حضرت کلی مشاهده و معرفی کردهاند که به حضرات خمس مشهور است.
ما همین تقسیم وجود به حضرتهای پنج گانه را به عنوان کاملترین تقسیم، مبنای بحث قرار داده و در مورد این پنج حضرت یا پنج مرتبه وجود به تفکیک به بحث خواهیم پرداخت و دلایل و شواهد قرآنی و روایی و نامهای مختلفی که برای نامیدن این عوالم یا حضرات (در اصطلاحات مختلف قرآنی، روایی، فلسفی، کلامی و غیره) به کارمی رود را تا حد امکان معرفی خواهیم نمود.
بیشترین بحث در مورد این مراتب را در آثار
ابن عربی میتوان یافت و پس از او
صدر الدین قونوی به طور مدوّن شدهای در مورد اصطلاح حضرات خمس به بحث پرداخته است.
این پنج حضرت عبارتند از:
این حضرت را دارای دو تعین دانستهاند: احدیت و واحدیت. که از معارف قرآنی بر گرفته شده است از جمله: «قل هو الله احد»
و «هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»
همچنین اصطلاح غیب مطلق نیز برگرفته از
قرآن است که: «و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو»
نام دیگر این مرتبه که با بیانی ملموستر همان مرتبه «عماء» است همچنانکه از پیامبر سوال شد: خدا قبل از خلقت در کجا بود فرمودند در عماء
که تداعی کننده عدمِ هر صفت و
وحدت محض است که گاهی عرفا از آن با همین عنوان عدم نیز تعبیر میکنند(از جمله مولوی در مثنوی) این عدم به معنای هیچی نیست بلکه به معنای وجود حق است که از دیدگاه ذهن واژگونه انسان عدم صرف شناخته میشود و بدون فنای ذهنیات و هر وجودی ظاهری، این مرتبه قابل درک نیست. چراکه هرگونه وجودی که ذهن درک کند از این ساحت به دور است.
مرتبه عزت کامل و تنزیه صرف خدا مربوط به همین حضرت الاهی است. بنابراین آیاتی همچون: «انَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ»
اشاره به همین مقام دارد همچنین روایات بسیاری که به مقام تنزیه صرف خداوند اشاره دارند در همین مقام صادر شده است.
این مرتبه که از آن به حضرت لوح المحفوظی و عالم ارواح مجرده تعبیر شده است همان مرتبه
مفارقات تام در اصطلاح حکمت اسلامی است. موجودات این مرتبه بر دو قسماند:
اینان موجوداتی هستند که تدبیر و تصرفی در عالم اجسام ندارند و غرق در جمال و جلال الاهیاند؛ به ایشان «
ملائکة مهیّمه» نیز گفته میشود. تهیّم به معنای شدت هَیَمان است. ملائکة مهیّمه موجوداتی هستند که
محبت و
عشق به خدای سبحان سراسر وجودشان را در برگرفته و برای قبول فیض از حق تعالی نیازی به واسطه ندارند. آنان محو و شیفتة جمال الاهیاند و لذا کسی را جز خدای تعالی نمیشناسند و حتی به خودشان نیز توجهی ندارند. عارفان به برکت شهودات خود در مورد آنها سخن گفتهاند و به تبیین و توصیف هویت آنها پرداختهاند. گفتنی است دستهای از این موجودات اگرچه تعلقی به عالم اجسام ندارند ولی واسطهٔ
فیض الاهی بر عالم اجساماند.
اینان موجوداتی هستند که در عین تجرد به عالم اجسام تعلق داشته و در آن تدبیر و تصرف میکنند.
به این مرتبه در آیات و روایات اشارههای فراوانی شده و در باب ملائکه کروبی و
ارواح قدسی و
روح اعظم و اصطلاح الروح در قرآن آنجا که میفرماید «تنزل الملئکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر»
؛ میتوان به این بحث پرداخت.
همچنین روایات زیادی را میتوان در این باب نقل کرد که در اینجا به دو نمونه اشاره میشود:
عَنْ عُبَیْدِ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْفَارِسِیِّ وَ غَیْرِهِ رَفَعُوهُ اِلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ اِنَّ الْکَرُوبِیِّینَ قَوْمٌ مِنْ شِیعَتِنَا مِنَ الْخَلْقِ الْاَوَّلِ جَعَلَهُمُ اللَّهُ خَلْفَ الْعَرْشِ لَوْ قُسِمَ نُورُ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَی اَهْلِ الْاَرْضِ لَکَفَاهُمْ ثُمَّ قَالَ اِنَّ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلَامُ لَمَّا اَنْ سَاَلَ رَبَّهُ مَا سَاَلَ اَمَرَ وَاحِداً مِنَ الْکَرُوبِیِّینَ فَتَجَلَّی لِلْجَبَلِ فَجَعَلَهُ دَکّاً
؛
امام صادق (علیهالسلام) فرمود
کروبیین قومی از شیعیان ما از خلق اول هستند که خداوند آنان را در خلف
عرش قرار داده و اگر نور یکی از آنها بر اهل زمین قسمت شود همه را کفایت میکند؛ سپس فرمود زمانی که
حضرت موسی (علیهالسّلام) از خداوند تقاضای رویت کرد پروردگار متعال به یکی از کروبیین امر فرمود که تجلی کند و نور خود را بر کوه اندازد و چون تجلی کرد آن کوه پاره پاره گردید.
در نقل دیگری در ادامه این روایت راوی پرسیده است که این کروبیین چه نام دارند حضرت فرمود: نوح، ابراهیم موسی و عیسی و آن نوری که بر موسی تجلی کرد همان نور کروبی
[
عین ثابته
]
موسی بود.
در اینجا به خاطر اختصارِ بحث، نمیتوان همه روایات مربوط به این باب را نقل و تحلیل نمود از جمله روایاتی که در مورد
نور محمدی و
معرفت نورانیت حضرت علی (علیهالسّلام) نقل شده همچنین روایاتی که اشاره دارد؛ پیامبر در
معراج مثال نوری حضرت علی (علیهالسّلام) را در خلف عرش مشاهده کرد «لَمَّا صِرْتُ تَحْتَ الْعَرْشِ نَظَرْتُ فَاِذَا اَنَا بِعَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ وَاقِفاً تَحْتَ عَرْشِ رَبِّی فَقُلْتُ یَا عَلِیُّ سَبَقْتَنِی فَقَالَ لِی جَبْرَئِیلُ (علیهالسّلام) یَا مُحَمَّدُ مَنْ هَذَا الَّذِی یُکَلِّمُکَ قُلْتُ هَذَا اَخِی عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ لَیْسَ هَذَا عَلِیّاً وَ لَکِنَّهُ مَلَکٌ مِنْ مَلَائِکَةِ الرَّحْمَنِ خَلَقَهُ اللَّهُ عَلَی صُورَةِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ.»
بسیاری از این روایات به خاطر درک ناقص مخاطبین به توهم
الوهیت در مورد معصومین دامن زده حال آنکه این روایات، اختصاص به همین مرتبه از وجود نوری داشته و به معنای
غلو نیست.
حضرت سوم مرتبهٔ عالم مثال است که مرتبة ظهور حقایق مجرد و لطیف با آثار و عوارض مادی نظیر شکل و مقدار است. از این مرتبه به «خیال منفصل» و در لسان شرع به «
برزخ» تعبیر شده است. این عالم واسطهٔ عالم ارواح و عالم ماده و اجسام است،
قونوی در بیان علت ایجاد و ظهور عالم مثال میگوید: «عالم ارواح تقدم وجودی و رتبی بر عالم اجسام دارد و واسطة رسیدن فیض حق بر اجسام است؛ اما از آنجا که میان ارواح و اجسام، به جهت ترکیب و بساطت آنها، مباینت ذاتی برقرار است و سنخیتی با یکدیگر ندارند، خداوند عالم مثال را خلق نمود که بزرخ و جامع و حدّ فاصل میان عالم ارواح و اجسام است تا موجب ارتباط دو عالم شده، فیض حق و امداد و تدبیر او از طریق ارواح به عالم اجسام برسد».
عالم برزخ در اصطاح
شرع و
قرآن شناخته شدهتر آن است که نیاز به بحث داشته باشد و اصطلاح دیگری که برای نامیدن این عالم در روایات به کار میرود، اصطلاح
قبر یا عالم قبر است.
چهارمین حضرت، مرتبهٔ عالم ماده است که همان حضرت شهادت مطلق یا عالم اجسام و
مرتبة حس و محسوسات است. موجودات این عالم از حیث ترکیب در نهاییترین حد هستند. این عالم که مشهود اهل ظاهر است قشریترین مرتبه از عوالم وجود است:
«یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ»
حضرت پنجم مرتبهٔ انسان کامل است که جامع جمیع مراتب الاهی و کونی و تمام تنزلات وجود است. از این مرتبه به «
کون جامع» تعبیر میشود. در میان موجودات تنها انسان است که میتواند تمامی حضرات وجود را با یک وجود
احدی در خود پیاده کند و شامل جهات حقانی و خلقی باشد.
در عرفان نظری، انسان جایگاه ویژهای دارد و رتبهٔ او به لحاظ وجودی از همه موجودات بالاتر است، تا جائی که عارفان مقصود اصلی از ایجاد عالم را عالم انسانی و نشئة وی میدانند.
بحث خلافت الاهی در قرآن و حمل
امانت توسط انسان اختصاص به این مرتبه دارد همچنین روایت بسیاری در
امام شناسی در
مذهب امامیه وجود دارد که امام را قطب عالم وجود میداند که همه این روایات بیانگر اثبات این مرتبه است. این روایات بیرون از حد شمارش است و بر هیچ محققی پوشیده نیست. در این جا به یک روایت که در عین حال تفسیر آیهای از قرآن در این زمینه است اشاره میکنیم:
عن ابی الجارود عن ابی جعفر محمد بن علی الباقر (علیهالسّلام) قال لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله صوَ کُلَّ شَیْءٍ اَحْصَیْناهُ فِی اِمامٍ مُبِینٍ قام رجلان من مجلسهما فقالا یا رسول الله هو التوراة قال لا قالا فهو الانجیل قال لا قالا فهو القرآن قال لا قال فاقبل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) فقال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هو هذا انه الامام الذی احصی الله تبارک و تعالی فیه علم کل شیء؛
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود وقتی این آیه بر پیامبر نازل شد که: ما هرچیزی را در
امامی مبین برشمردهایم دو نفر بلند شدند و گفتند این امام مبین
تورات است؟ رسول خدا فرمود نه. گفتند
انجیل است؟ فرمودند نه. آنگاه امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) آمدند. پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود این است همان امام مبین که خدای تبارک و تعالی علم همه چیز را در آن برشمرده و احصاء کرده است.
در مورد بیان منطقی و دلیل انحصار عوالم کلی در این مراتب پنجگانه باید گفت اولا مراتب وجود و حضرات الاهی بیرون از حد شمارش است و این تقسیم صرفا یک اعتبار کلی است و با تقسیم عوالم وجود به اعداد و مراتب بیشتر یا کمتر منافاتی ندارد مثلا میتوان کل عوالم را به
غیب و
شهادت تقسیم کرد یا به عالم دنیا (جهان نزدیک و پائین) و آخرت (سرای دیگر) یا به هزار عالم یا هیجده هزار عالم و. ..اما عمده در این بحث این است که تقسم کلی همه این عوالم در پنج مرتبه بر اساس نظمی الاهی بوده و به طور کلی با هر نوع دسته بندی، مراتب وجود در درون این تقسیم کلی خواهد بود.
صدر الدین قونوی بیانی در مورد این تقسیم دارد که به طور ضمنی به دلیل این تقسیم هم اشاره دارد که در اینجا نقل میکنیم:
اولین حضرت حضرت غیب مطلق است و در مقابل آن عالم شهادت مطلق قرار دارد.
[
غیب مطلق و ضد آن شهادت مطلق
]
حال گوئیم مرتبهای لازم است که جامع این هر دو مرتبه باشد که از آن به مرتبه انسان یا انسان کامل تعبیر میشود. بین این مرتبه جامعه و حضرت غیب مطلق حضرتی واقع شده که نسبتش به غیب شدیدتر و تمامتر است که از آن به عالم ارواح یا کتاب
لوح محفوظ تعبیر میکنیم؛ همچنین بین این مرتبه وسط و عالم شهادت نیز عالمی واقع شده که نسبتش به عالم شهادت شدیتر و کاملتر است که از آن تعبیر به عالم مثال میکنیم. بنابراین مجموع عوالم، پنج عالم کلی خواهد بود.
و ترتیب منطقی عوالم بر اساس تبیینی که شد این گونه خواهد بود:
غیب مطلق، عالم ارواح، انسان کامل، عالم مثال، عالم ماده. که انسان کامل به عنوان جامع همه عوالم در مرکز هستی قرار دارد و هم عالم شهادت هم عالم ملکوت (مثال) هم جبروت و هم عماء یا غیب مطلق را دارا میباشد:
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «مراتب وجود»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۶/۷.