علیاکبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: علیاکبر،
امام حسین،
طلب آب،
علاقه،
محبت.
پرسش: چرا علیاکبر (علیهالسلام) از پدرش آب خواست با اینکه میدانست در
خیمهگاه آب نیست؟
پاسخ: علیاکبر (علیهالسلام) علاقه زیادی به پدرش داشت و لذا وقتی که در روز
عاشورا راهی میدان شد، با وجود اینکه میدانست در خیمهگاه آبی وجود ندارد، ولی بعد از خستگی به
خیمهگاه آمد و از امام حسین (علیهالسلام) آب خواست و با این بهانه شاید علیاکبر میخواسته: دوباره
رهبر و
امام و پدرش را ببیند و با این دیدار پدر و
اهلبیت امام حسین (علیهالسلام) را خوشحال کند که هنوز زنده است یا اینکه با دیدن پدر نیروی بیشتری بگیرد و بهتر بتواند با دشمنان بجنگد.
بههرحال حضرت علیاكبر با توجه به علاقه شديدی كه به پدرش داشت، با اين بهانه میخواست در لحظات آخر عمر چهره پدر را
زیارت كند. و آب خواستن نيز اگر بهانه مراجعت به خيمهها باشد، دارای ايراد
شرعی و
عقلی نيست؛ چون امام نگين انگشتر را در دهان او گذاشت و كرامتی از امام بود كه علی را سيراب نمايد.
او زیباترین و خوشخوترین مردم زمان خود بود و از لحاظ چهره و
اخلاق و
گفتار شبیهترین مردم به
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بود.
در
روز عاشورا خدمت پدر آمد و
اذن میدان خواست و امام ـ علیهالسلام ـ اجازه داد.
درباره درباره سن علیاكبر ـ عليهالسلام ـ روايات مختلف است و از ۱۸ سال تا ۲۵ سال نقل كردهاند.
وقتی که به میدان رفت، در مقابل
دشمن ایستاد و طبق رسوم جنگهای آن زمان ابتدا خود را معرفی کرد؛ سپس
سپاه یزید را نصیحت کرد که در مقابل فرزند پیامبر نایستند و با این کار
ایمان خود را از بین نبرند. درباره
فضیلت خاندان پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و علی ـ علیهالسلام ـ سخنانی گفت؛ اما وقتی که دید سخنانش بر قلبهای آلوده
کوفیان اثر نمیگذارد، با
شجاعت تمام، جنگ را شروع کرد و چندین نفر از دشمنان را به هلاکت رساند تا اینکه تشنگی بر آن حضرت غالب شد و نزد پدر برگشت فرمود: پدر جان تشنگی مرا کُشت و سنگینی سلاح توانم را برد، آیا آبی هست تا در مقابل
دشمنان نیرو گیرم؟
با اینکه علیاکبر ـ علیهالسلام ـ میدانست در خیمهگاه آب نیست و
اطفال و کودکان از تشنگی رنگشان زرد شده بود، از پدر بزرگوارش تقاضای آب کرد. علت تقاضا این است که بین امام حسین ـ علیهالسلام ـ و فرزندش علیاکبر علاقه و
محبت زیادی بود و این پدر و پسر همدیگر را خیلی دوست داشتند و از آنجایی که علیاکبر به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شباهت بیشتری داشت، امام حسین ـ علیهالسلام ـ هر وقت پسرش را میدید، به یاد جدش میافتاد و این هم باعث دوست داشتن بیشتر میشد. امام حسین ـ علیهالسلام ـ میفرمایند: ما هر وقت مُشتاق دیدار پیامبر میشدیم، به چهره علیاکبر نگاه میکردیم.
لذا وقتی که امام حسین ـ علیهالسلام ـ علی را راهی میدان جنگ کرد، خودش هم چند قدمی دنبال فرزند رفت.
از طرف دیگر علیاکبر ـ علیهالسلام ـ هم علاقه زیادی به پدرش داشت و لذا وقتی که در روز
عاشورا راهی میدان شد، با وجود اینکه میدانست در خیمهگاه آبی وجود ندارد، ولی بعد از خستگی به
خیمهگاه آمد و از امام حسین ـ علیهالسلام ـ آب خواست و با این بهانه علیاکبر ـ علیهالسلام ـ میخواست:
اینکه دوباره
رهبر و
امام و پدرش را ببیند و با این دیدار پدر و
اهلبیت امام حسین ـ علیهالسلام ـ را خوشحال کند که هنوز زنده است.
اینکه با دیدن پدر نیروی بیشتری بگیرد و بهتر بتواند با دشمنان بجنگد.
لذا وقتی علیاکبر ـ علیهالسلام ـ به خیمهها میآید و از خستگی و تشنگی گلایه میکند، گویا امام حسین ـ علیهالسلام ـ منظور علیاکبر را میفهمد و میداند که علیاکبر میخواهد در این لحظات با پدر تجدید دیدار کند. لذا امام حسین ـ علیهالسلام ـ پسر را به آغوش میکشد و میفرماید: پسرم برای من سخت است که تو آب بخواهی و من نتوانم خواسته تو را برآورده کنم، بهزودی جدم رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تو را با
آب کوثر سیراب کند که بعد از آن هیچ وقت تشنگی بر تو عارض نشود.
برخی گفتهاند که امام حسین ـ علیهالسلام ـ
زبان در دهان علیاکبر گذاشت تا به پسرش بگوید که پدرت هم مثل تو تشنه است،
و گویا امام هم با این کار میخواسته علیاکبر را در آغوش بگیرد.
و برخی نیز گفتهاند که حضرت
انگشتر خویش را در دهان علیاکبر گذاشت و علیاکبر آن انگشتر را مکید و از تشنگیاش کاسته شد.
بههرحال آنچه از مطالب گفته شده میتوان فهميد، اين است كه حضرت علیاكبر با توجه به علاقه شديدی كه به پدرش داشت، با اين بهانه میخواست در لحظات آخر عمر چهره پدر را
زیارت كند. و آب خواستن نيز اگر بهانه مراجعت به خيمهها باشد، دارای ايراد
شرعی و
عقلی نيست؛ چون امام نگين انگشتر را در دهان او گذاشت و كرامتی از امام بود كه علی را سيراب نمايد.
سایت اندیشه قم