راه درمان غیبت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: درمان، غیبت
پرسش: راههاى
درمان غیبت را ذکر نمایید؟
پاسخ: نخست این که انسان به صورت کلی و در همه اوقات از خدا درخواست کمک و یاری کند تا به رذایل اخلاقی چون
غیبت دچار نشود؛ همان گونه که در دعاها هم آمده است که «خدایا مرا از غیبت پناه ده). دوم در جایی که زمینه غیبت فراهم و آبروی فرد در خطر است و شرایط اقتضا میکند که شخص برای حفظ آبروی خود، از دیگران غیبت کرده، عیوب ایشان را آشکار سازد، در واپسین مرحله، با خدا باشد و از او بخواهد که آبرویش را حفظ کند و بگوید:«خدایا! با تو معامله میکنم و برای تو از آبرویم میگذرم و آن را به تو میسپارم. تو خود آبروی مرا حفظ فرما»؛ چرا که خداوند بهتر از هر انسانی در حفظ و نگهداری حیثیت انسانها، توانا است.
دانشمندان اخلاق برای همه بیماریهای نفسانی، دو راه درمان را سفارش میکنند:
راه علمی که خود شامل دو قسم:«اجمالی» و «تفصیلی» است. در این گفتار، راههای درمان هر کدام از موارد غیبت، جداگانه بررسی میشود.
عیب و نقصی که در غیاب برادر مؤمن گفته می شود، دو جنبه دارد:
درباره «نقص جسمی» باید گفت:چون بیان کردن عیب و نقص برادر
مؤمن و نکوهش او، مربوط به پدیده و آفرینش
آفریدگار است، این رفتار به ناقص پنداشتن فعل آفریدگار برمیگردد؛ یعنی اگر از انسان مؤمنی به لحاظ جسمانی غیبت کند، در واقع آفرینش خداوند را مورد سؤال قرار داده است.
آگاهی از این نکته و تأمل و درنگ در آن، انسان را در کنار گذاشتن این رفتار ناپسند یاری میکند. غیبت کننده باید توجه کند که حقیقت رفتار ناشایست او، ایراد گرفتن بر خدا است.
درباره «
نقص روحی » میتوان گفت:مبتلا بودن به
نقایص روحی و
رذایل اخلاقی برای
مؤمن عیب است؛ ولی
غیبت کننده باید توجه داشته باشد که آیا خود از آن عیب مبرا است؟! اگر او معتقد باشد که خود دارای هیچ عیبی نیست، با این رفتار، به عیبی بزرگ دچار شده که همان غیبت کردن است.
به بد گفتن خلق چون دم زدی
اگر راست گویی سخن هم، بدی
کسی که بر درمان بیماری غیبت تصمیم گرفته است، باید بداند که به جای برشمردن عیب دیگران، بهتر است به عیبهای خود بپردازد.
پیامبر گرامی(ص) میفرماید:
طوُبی لِمَن مَنَعهُ عَیبُهُ عَن عُیُوبِ المُومِنینَ.
خوشا به حال کسی که عیب خودش، او را از پرداختن به عیب مردم باز میدارد.
حضرت علی(ع) نیز میفرماید:
طُوبی لِمَن شَغَلَهُ عَیبُهُ عَن عُیُوبِ الناسِ.
خوشا به حال کسی که
عیب و نقص خودش او را سرگرم کرده است تا به عیوب دیگران نپردازد.
غیبت، مرضی نفسانی است که ازبیماریهای دیگر درونی سرچشمه میگیرد؛ از این رو غیبت کننده، در ابتدا باید ریشه یابی کند و دریابد که علت آلوده شدن او به این گناه چیست. پس از ریشهیابی، باید ریشه را به طور کامل قطع کند تا غیبت از کردارش زدوده شود.
باید توجه داشت که اصلاح روبنایی کافی و مفید نیست. اگر فرد در چند مجلس هم بتواند از انجام این کار خودداری کند، چون اصل مسأله در وجود او ریشه دوانده است، در جایی دیگر جوانه زده و او را آلوده میسازد؛ ولی اگر ریشه قطع شود،
ترک غیبت ، قهری میشود؛ یعنی نفس انسان، خود به خود از غیبت جلوگیری میکند.
گاه انسان برای تبرئه خود از رفتار ناشایستی که انجام داده، زبان به غیبت دیگران میگشاید در این جا باید توجه داشته باشد که اگر برای دوری از نکوهش مردم، عیب دیگران را مطرح کرده است، این احتمال وجود دارد که مردم سخن او را نپذیرند؛ در این صورت، او برای مصون ماندن از نکوهش خلق خدا، نکوهشی حتمی و قطعی را از سوی خدا، برای خود فراهم میسازد، در حالی که هیچ عاقلی برای کسب نفع احتمالی موهوم، ضرر قطعی نقد را متحمل نمیشود. از سویی چه بسا در این غیبت، نفع موهوم دنیایی به دست آید، درحالی که آن ضرر قطعی، معنوی است و با حقیقت سر و کار دارد. همچنین توجیه رفتاری اشتباه به این شکل که «فلانی چنین کاری را کرد، من هم میکنم» خود جای پرسش دارد، و بیان این سخن، آوردن عذر بدتر از گناه است، چرا که نفس پیروی از عمل نادرست، خلاف است و با عمل خلافی مثل غیبت نمیتوان خلاف گذشته را پوشاند.
مورد دیگری که سبب غیبت میشد، این بود که فرد، با بیان عیب دیگران، فضیلتی را برای خود اثبات کند و نشان دهد که خود فاقد عیب است. پرسشی که در این جا مطرح است و باید مورد توجه قرار گیرد، این است که چگونه میتوان با بیان عیب دیگری، کمالی را برای خود اثبات کرد و آیا با این رفتار نادرست و عمل خلاف میتوان فضیلتی به دست آورد؛ در حالی که ارزش واقعی و فضیلت حقیقی انسان، بهای او نزد خدا است و باید سعی کرد از آن فضیلت کاسته نشود؟ افزون بر این، چه بسا با غیبت دیگران، از ارزش غیبت کننده نزد آنها کاسته و از او سلب اعتماد شود.
زبان کرد شخصی به غیبت دراز بدو گفت داننده ای سرفراز
که یاد کسان پیش من بد مکن مرا بدگمان در حق خود مکن
گرفتم ز تمکین او کم ببود نخواهد به جاه تو اندر فزود
از دیگر ریشههایی که برای غیبت بیان شد، همراهی با دوستان در نشستها و مجالس بود. چنین فردی با غیبت کردن، در واقع
رضای مخلوق را بر خشنودی پروردگار مقدم میدارد. در صورتی که افراد غیبت کننده در مجلس، انسانهای عاقل، مؤمن، متدین و معتقد نیستند، آیا میتوان رضای چنین افرادی را بر
رضای خالق مقدم داشت؟
گاهی هم غیبت برای پیشگیری و خنثی کردن تأثیر سخنی که شاید درباره غیبت کننده زده شود، انجام میگیرد؛ در این صورت، انسان باید بیندیشد که چگونه میتوان مطمئن شد عیوب او گفته شده است. از کجا معلوم که این احتمال موهوم نباشد؟ آیا باز گفتن عیوب دیگران، و وارد کردن خدشه بر شخصیت ایشان، فقط به دلیل احتمالی که غیبت کننده میدهد، دوراندیشی است؟! افزون بر این، حتی نمیتوان اطمینان داشت که دیگران، غیبتی را که میشنوند، بپذیرند یا به
علت غیبت کردن او پی ببرند تا خواسته غیبت کننده برآورده شود؛ پس پایه این غیبت بر موهومات استوار است و از آن فقط زیان آخرتی نصیب انسان میشود.
نخستین راه عملی که برای جلوگیری از غیبت سفارش میشود این است که انسان پیش از گفتن هر سخنی، به «
مشروع یا
نامشروع بودن»، و «سود و زیانهای دنیایی و آخرتی» آن توجه کند. اندیشه در سخن، پیش از بیان آن، مانع بسیاری از گناهان زبان میشود.
انسان در معاشرت با دوستان یا شرکت در محافل، احتیاط بیشتری به خرج دهد؛ یعنی دوستانی را برگزیند که اهل غیبت نباشند، و در مجالسی شرکت کند که درباره دیگران سخن چینی نمیشود؛ زیرا شرکت در مجالسی که در آن غیبت میشود، خوانا ناخواه بر
روح انسان اثر میگذارد و از آن جا که شنیدن غیبت هم حرام است، باید در مسأله دوستیابی و صله رحم دقت بیشتری کرد.
راه سوم، کمک خواستن از خداست که این خود دو گونه است:
نخست این که انسان به صورت کلی و در همه اوقات از خدا درخواست کمک و یاری کند تا به رذایل اخلاقی چون غیبت دچار نشود؛ همان گونه که در دعاها هم آمده است که «خدایا مرا از غیبت پناه ده).
در جایی که زمینه غیبت فراهم و آبروی فرد در خطر است و شرایط اقتضا میکند که شخص برای حفظ آبروی خود، از دیگران غیبت کرده، عیوب ایشان را آشکار سازد، در واپسین مرحله، با خدا باشد و از او بخواهد که آبرویش را حفظ کند و بگوید:«خدایا! با تو معامله میکنم و برای تو از آبرویم میگذرم و آن را به تو میسپارم. تو خود آبروی مرا حفظ فرما»؛ چرا که خداوند بهتر از هر انسانی در حفظ و نگهداری حیثیت انسانها، توانا است.
امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید:الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجزِ
غیبت تلاش انسان ناتوان است.
کسانی که قدرت و تکیه گاهی داشته باشند (به ویژه از لحاظ معنوی) هرگز زبان به غیبت نمیآلایند.
سایت:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی