خصوصی یا عمومی بودن روابط جنسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: روابط جنسی، خصوصی بودن، عمومی بودن، اخلاق جنسی.
پرسش: چرا ما روابط جنسی را خصوصی نمیدانیم؟
پاسخ: خصوصی و عمومی بودن روابط جنسی را میتوان به این طریق تفکیک کرد که روابط جنسی تا زمانی که
آشکار نباشد، از امور خصوصی است؛ اما وقتی آشکار شد، باید ضوابط قانونی نظام اسلامی را دارا باشد. هر چند که از نظر شرعی در همه حال روابط انسانی باید در چهارچوب ضوابط شرعی باشد.
حکومت نیز بنا را بر صحت
اعمال و روابط میگذارد، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. همه این ضوابط و مقررات به خاطر این است که اگر روابط جنسی از چهارچوبها خارج شود، عواقب خطرناکی برای جامعه دارد و اجتماع انسانی را دگرگون خواهد کرد که حکومت باید به این امر حساس باشد. ما در حال حاضر شاهد گرفتاریهای
غرب میباشیم که چه بدبختیهایی دارند و معلوم نیست عاقبت آنها چه خواهد شد.
اخلاق جنسی قسمتی از اخلاق به معنای عام است، شامل آن عده از عادات و ملکات و روشهای بشری است که با
غریزه جنسی بستگی دارد. حیای زن از مرد، غیرت ناموسی مرد،
عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر، ستر عورت، ستر بدن زن از غیر محارم، منع
زنا، منع نزدیکی با زن در ایام
عادت، منع نشر صور قبیحه، تقدس یا پلیدی تجرد و ... جزء
اخلاق و عادات جنسی به شمار میروند.
اخلاق جنسی به حکم قوت و قدرت فوقالعاده غریزه همواره از مهمترین بخشهای اخلاق به شمار میرفته است.
ویل دورانت میگوید: سروسامان بخشیدن به روابط جنسی همیشه مهمترین وظیفه اخلاق به شمار میرفته است؛ زیرا غریزه تولید مثل نهتنها حین
ازدواج، بلکه قبل و بعد از آن نیز مشکلاتی فراهم میآورد و در نتیجه شدت و حدت همین غریزه و نافرمان بودن آن نسبت به
قانون و انحرافاتی که از جاده طبیعی پیدا میکند، بینظمی و اغتشاش در سازمانهای اجتماعی تولید میشود.
طرفداران اخلاق جنسی نوین، نظرات خود را بر سه اصل مبتنی کردهاند:
۱.
آزادی هر کسی تا آنجا که مخل آزادی دیگران نباشد، باید محفوظ بماند.
۲. سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهایی است که در وجود وی نهاده شده است. خودپرستی و بیماریهای ناشی از آن مربوط به آشفتگی غرایز است. آشفتگی غرایز از آنجا ناشی میشود که میان غرایز
تبعیض شود، بعضی ارضا و اشباع و بعضی دیگر ارضانشده باقی بمانند. بنابراین برای اینکه
انسان به
سعادت زندگی نائل آید، باید تمام استعدادهای او را به طور مساوی پرورش و توسعه داد.
۳. رغبت بشر به یک چیز، در اثر اقناع و اشباع کاهش مییابد و در اثر امساک و منع فزونی میگیرد. برای اینکه بشر را از توجه دائم به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف کنیم، یگانه راه صحیح آن است که هرگونه قید و ممنوعیتی را از جلوی پایش برداریم و به او آزادی بدهیم. شرارتها و کینهها و انتقامها، همه ناشی از اخلاق خشن جنسی است.
موضوع مورد توجه، کامیابی آزادانه
زنان و
مردان از معاشرتهای لذتبخش جنسی است و میگویند
زن و مرد نهتنها قبل از ازدواج باید از معاشرتهای لذتبخش آزادانه جنسی بهرهمند باشند، بلکه ازدواج نیز نباید مانعی در این راه به شمار آید. طرفداران این سیستم اخلاقی از آن جهت به این اصل ـ که تکیهگاه و اساس اصلی حقوق فردی به شمار رفته ـ تکیه کردهاند که به گمان آنها این سلسله مسائل فاقد جنبه اجتماعی است؛ زیرا به عقیده آنها،
آزادی جنسی یک فرد به حقوق دیگران ضربه نمیزند؛ فقط آنجا که پای فرزند و اطمینان پدری و فرزندی به میان میآید، حق شوهر پیدا میشود و لازم میشود که
زن از باردار شدن از غیر شوهر قانونی خود خودداری کند و تا زمانی که وسایل ضد آبستنی در کار نبود، لازم بود برای صیانت این حقِ مرد، زن، عفاف و
تقوا را رعایت کند تا نسبت به شوهر خود وفادار بماند، فعلاً با وسایل موجود چنین ضرورتی در کار نیست.
برای رد چنین دیدگاهی و امثال آن، باید به دو مطلب، پاسخ گفت:
۱. یکی اینکه آزادی را جز آزادی دیگران و لزوم رعایت آنها نمیتواند محدود کند.
۲. دیگر اینکه روابط جنسی ـ به جز از ناحیه اطمینان پدر و فرزندی ـ با اجتماع و زندگی عمومی و حقوق اجتماعی ارتباط ندارد.
در مورد مطلب اول، بسیار اشتباه است، اگر خیال کنیم معنی اینکه «انسان آزاد آفریده شده» این است که به او میل و خواست و
اراده داده شده است و این میل باید محترم شناخته شود، مگر آنجا که با میلها و خواستهای دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میلهای دیگران را به خطراندازد؛ بلکه گذشته از آزادیها و حقوق دیگران، مصالح عالیه خود فرد نیز میتواند آزادی او را محدود کند. منشأ این مسائل،
تفسیر غلطی است که از آزادی شده است.
اما در مورد مطلب دوم که ازدواج و تشکیل اجتماع خانوادگی تا چه حد جنبه فردی و خصوصی دارد و تا چه حد جنبه اجتماعی و عمومی؟
بدون
شک در ازدواج، تمتع شخصی و فردی وجود دارد. انگیزه افراد در
انتخاب همسر، بهرهمند شدن از مسرت و لذت بیشتر زندگی است. اکنون باید دید آیا از آن نظر که دو فرد به نام
زن و شوهر میخواهند زندگی مشترکی تشکیل دهند و از شیرینیهای زندگی بهرهمند شوند، آیا بهتر و عاقلانهتر این است که کانون خانوادگی را کانون خوشیها و کامیابیهای جنسی قرار دهند و حداکثر مساعی خود را برای لذتبخش کردن این کانون صرف کنند و با اجتماع بیرون و محیط کار، فعالیت و برخوردهای دیگری داشته باشند یا بهتر این است که لذایذ و کامیابیهای جنسی از محیط خانوادگی به اجتماع بزرگ کشیده شود، کوچه و خیابان و مغازهها و محیطهای اداری و باشگاهها و تفریحگاههای عمومی همه جا آماده انواع کامیابیهای جنسی نظری و لمسی و غیره بوده باشد؟
اسلام، راه اول را توصیه کرده است و اصرار فراوانی دارد که محیط خانوادگی آمادگی کامل برای کامیابی زن و شوهر از یکدیگر داشته باشد؛ زن یا مردی که از این نظر کوتاهی کند، مورد نکوهش اسلام قرار گرفته است. اسلام محیط اجتماع را محیط کار و فعالیت میداند، انسانها را از هر نوع کامیابی جنسی در آن محیط برحذر داشته است؛ اما کشورهای غربی، راه دوم را انتخاب کردهاند. آنها در انتقال دادن کامیابیهای جنسی از کانون خانوادگی به محیط اجتماعی بیداد کردهاند. متفکران غرب فریادشان بلند است، آنها وقتی کشورهایی را که جلوی این کارها را گرفتهاند و مانع هدر دادن نیروهای جوانان در اجتماع شدهاند، میبینند، به چشم غبطه به آنها مینگرند.
راستی اگر عواطف برادری که ناشی از کانون باصفا و پر مهر خانوادگی است از میان برود، آیا افراد اجتماع میتوانند کوچکترین عواطفی نسبت به یکدیگر داشته باشند؟ در غرب حتی در میان برادران و پدران و فرزندان عواطف کمی مشاهده میشود، برخلاف مردم مشرقزمین؛ چرا؟ برای اینکه اینگونه عواطف در کانون باصفای خانوادگی رشد میکند؛ اما در غرب چنین صفا و صمیمیت و وحدت و یگانگی میان زنان و شوهران وجود ندارد؛ زیرا این یگانگی که معمولاً در مشرقزمین میان زنان و شوهران وجود دارد، در آنجا وجود ندارد. برای اینکه در غرب، عواطف جنسی زن و مرد به یکدیگر اختصاص ندارد، هر کدام به طور نامحدود میتوانند لااقل از تمتعات نظری و لمسی در اجتماع بهرهمند شوند.
به استناد به اصل لزوم پرورش استعدادها گفته میشود که تربیت سعادتمندانه برای فرد و مفید به حال اجتماع، آن است که سبب شود استعدادهای فطری و طبیعی بشر بروز و ظهور کند و شکوفا و بارور شود. رشد طبیعی استعدادها (و از آن جمله استعداد جنسی) تنها با رعایت مقررات اسلامی میسر است و انحراف از آن، سبب آشفتگی و بینظمی و حتی سرکوبی و زخمخوردگی این استعداد میشود.
قرآن کریم میفرماید: «
قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکَّیها».
از این جمله فهمیده میشود که:
اولاً، قرآن کریم آلوده شدن ضمیر انسان را ممکن میشمارد؛
ثانیاً، پاکیزه کردن ضمیر را از آلودگیها در اختیار خود شخص میداند؛
ثالثاً، آن را لازم و واجب میشمارد و سعادت و رستگاری را در گرو آن میداند.
حقیقت این است که اشباع غریزه و سرکوب نکردن آن یک مطلب است و آزادی جنسی و رفع مقررات و موازین اخلاقی مطلب دیگر. اشباع غریزه با رعایت اصل عفت و تقوا منافی نیست؛ بلکه تنها در سایه عفت و تقواست که میتوان غریزه را به حد کافی اشباع کرد و جلوی هیجانهای بیجا و ناراحتیها و احساس محرومیتها و سرکوب شدنهای ناشی از آن هیجانها را گرفت.
به عبارت دیگر، پرورش دادن استعدادها غیر از پر دادن به هوسها و آرزوهای پایانناپذیر است. یکی از مختصات انسان از حیوانات این است که دو نوع میل و تمنا در بشر ممکن است پیدا شود: تمناهای صادق و تمناهای کاذب.
تمناهای صادق همان است که مقتضای طبیعت اصلی است. در وجود هر انسانی طبیعتِ میل: به صیانت ذات، به قدرت و تسلط، به امور جنسی، به غذا خوردن و ... هست. هر یک از این میلها هدف و حکمتی دارد.همه اینها محدودند؛ ولی ممکن است زمینه یک تمنای کاذب واقع شوند. در بعضی میلها و غرایز که غریزه جنسی هم از آنهاست، این تمنا غالباً به صورت یک عطش روحی درمیآید. غریزه طبیعی را میتوان اشباع کرد؛ اما تمنای کاذب اگر شکل عطش روحی به خود بگیرد، اشباعپذیر نیست.
اشتباه کسانی که برای جلوگیری از سرکوبی غرایز و به منظور رشد استعدادها، رژیم اخلاق آزاد را پیشنهاد کردهاند، ناشی از این است که این تفاوت انسان و حیوان را نادیده گرفتند و توجه نکردند که میل به بینهایت در سرشت انسان نهفته است؛ انسان ـ چه در زمینه اقتصاد، چه در زمینه سیاست و حکومت و چه در امور جنسی ـ اگر زمینه مساعدی برای پیشروی ببیند، در هیچ حد توقف نمیکند.
اگر انسان در این زمینهها (مانند حیوانات) ظرفیت محدودی داشت، احتیاجی نبود، نه به مقررات سیاسی و نه به مقررات اقتصادی و نه به مقررات جنسی؛ از نظر اخلاقی نیز نه نیازی به اخلاق سیاسی و اجتماعی بود، نه به اخلاق اقتصادی و نه به اخلاق جنسی؛ همان ظرفیت محدود طبیعی همه مشکلات را حل میکرد.
خصوصی و عمومی بودن روابط جنسی را میتوان به این طریق تفکیک کرد که روابط جنسی تا زمانی که آشکار نباشد، از امور خصوصی است؛ اما وقتی آشکار شد، باید ضوابط قانونی نظام اسلامی را دارا باشد. هر چند که از نظر شرعی در همه حال روابط انسانی باید در چهارچوب ضوابط شرعی باشد. حکومت نیز بنا را بر صحت اعمال و روابط میگذارد، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. همه این ضوابط و مقررات به خاطر این است که اگر روابط جنسی از چهارچوبها خارج شود، عواقب خطرناکی برای جامعه دارد و اجتماع انسانی را دگرگون خواهد کرد که حکومت باید به این امر حساس باشد. ما در حال حاضر شاهد گرفتاریهای غرب میباشیم که چه بدبختیهایی دارند و معلوم نیست عاقبت آنها چه خواهد شد.
۱. مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، قم، صدرا، ۱۳۷۸ش.
۲. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، قم، صدرا، ۱۳۷۸ش.
۳. مقیمی حاجی، ابوالقاسم، جوانان و روابط، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، ۱۳۸۰ش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خصوصی یا عمومی بودن روابط جنسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۳/۲۰.