برهان صدیقین(تقریر ملاصدرا)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:برهان صدیقین، اثبات خدا، صدرالمتالهین.
پرسش:در زیر آنچه را که از
برهان صدیقین دریافتهام نوشتهام. اگر در آن اشکالی مشاهده میکنید، مرا آگاه سازید. ما از هر یک از اشیای اطراف خود متوجه میشویم که آنچه واقعیت دارد وجود محدود آن شیء است؛ یعنی از بررسی شیء تنها میفهمیم که آن وجود محدود شیء اصالت دارد، نه وجود مطلق و صرف (
اصالت وجود) و چون میدانیم که وجود، یک حقیقت بسیط و صرفی است که هیچ نقصی ندارد (
تشکیک وجود) بنا براین این وجود مطلق و صرف باید وجود داشته باشد، تا این موجودات محدود نیز وجود داشته باشند و بدین ترتیب وجود واجب اثبات میشود. در پایان نیز اگر توضیح تکمیلی نیاز است، لطفا دریغ نفرمایید.
پاسخ : تقریری که شما ذکر کردید، بیشتر با مبانی و اصول
حکمت متعالیه سنخیت دارد.در ادامه اصلاح تقریر شما را بیان خواهیم کرد.
براهین اثبات وجود خدا را میتوان از جهتی به دو دسته تقسیم نمود، یک دسته از براهین، مخلوقات را واسطه استدلال قرار می دهند و با کمک مخلوقات به خداوند میرسند، ولی در دسته دیگر از براهین، مخلوقات واسطه اثبات وجود خدا نیستند، بلکه از خود حقیقت هستی و مفهوم هستی به خدا میرسند. براهین دسته اول را انّی (براهینی که از معلول به علت رهنمون میشوند) و براهین دسته دوم را لمّی (براهینی که از خود علت به علت رهنمون میشوند) یا شبه انّی خواندهاند.
برهان صدیقین از نوع دوم است. برهان صدیقین، برهانی است که برای اثبات حق تعالی از خود ذات حق به ذات حق استدلال میشود و از چیزی غیر از حق تعالی بر ذات او استدلال نمیشود. از این برهان تقریرات بسیاری شده است که به دلیل رعایت اختصار از بیان آنها صرف نظر میکنیم.
صدرالدین شیرازی مؤسس
حکمت متعالیه برهان صدیقین را این گونه بیان می کند:
اگر وجود که بنابر
اصالت الوجود اصیل است، بی نیاز از غیر باشد، پس مطلوب ما حاصل و واجب الوجود اثبات میشود، ولی اگر مستغنی بالذات نباشد، در این صورت معلول ذاتا نیازمند به سوی وجودی غنی بالذات خواهد بود؛ زیرا تحقق امری که ذاتا فقیر و عین تعلق و ربط است، بدون وجود مستقلی غنی و تام، محال است.
با دقت در دریافتی که شما از این برهان ذکر کردهاید؛ میتوان گفت دریافت شما بر اساس اصول حکمت متعالیه بنا شده است، لذا برای ارائه تقریری صحیح از آنچه ذکر نمودید، باید ابتدا چند اصل زیر بنایی را بپذیرید:
روشن است که در عالم خارج هر موجودی بیش از یک واقعیّت ندارد و این ذهن است که دو مفهوم وجود و
ماهیت را از آن برداشت می کند. به عنوان مثال یک انسان یا یک درخت، دارای دو بخش خارجی نیست که اسم یکی را وجود و دیگری را ماهیت بگذاریم، امّا در تحلیل ذهنی میبینیم که ماهیت و ویژگیهای هر شیئی با اصل وجود و بودنش متفاوت است.
چگونگی و ماهیت شخص یا درخت به گونهای که در خارج هست، به ذهن میآید، لیکن هستی آن در خارج و ذهن کاملاً متفاوت است و آثاری که بر آتش یا درخت خارجی حمل میشود، بر ادراک آنها مترتّب نمیشود. بنابراین مشخص میشود که وجود یا ماهیت یا به تعبیر دیگر هستی یا چیستی، دو مسئله جدا از یکدیگرند و اگر وجود نباشد، هیچ ماهیتی از مخلوقات تحقّق پیدا نخواهد کرد و این وجود است که ماهیت درخت یا انسان را از مرحله عدم به قلمرو ظهور میرساند و گرنه خودِ ماهیت اشیا هیچ تعلّق خارجیای به بودن یا نبودن ندارد: "الماهیة من حیث هی لیست الاّ هی لا موجودة و لا معدومة" و همین که شیئی با وجود محقّق شود و با برداشتن وجود از بین برود، گویای این است که غیر اصیل است.
وحدت تشکیکی وجود عبارت است از این که: وجود، یک حقیقت واحد و دارای مراتب شدت و ضعف است و تمامی موجودات اعم از واجب الوجود تا
هیولا (ماده) هریک به حسب مرتبه خود از آن حقیقت برخوردارند؛ یعنی در سنخ وجود با هم اشتراک دارند، ولی در مرتبه متمایز میشوند.
وجود، حقیقت بسیطی است که نه جزء دارد و نه جزء چیزی است؛ چون چیزی غیر از وجود نداریم.
ملاصدرا رابطه معلول به علّت را یک رابطه فقری میداند. معلول به جهت این که تمام هستی و هویّت خود را از علّت گرفته، دارای وجود ربطی است و بدون علّت دارای وجود نیست و وابستگی مطلق به آن دارد و از ذات معلول جز محدودیّت، احتیاج و فقر چیزی نمیتوان انتظار داشت.
با توجه به این اصول تقریری که شما در سوال ذکر کردید بهتر است به صورت ذیل آورده شود:
واقعیت هستی یا مطلق و بسیط است یا مقید و محدود، اگر مطلق است که مطلوب ما ثابت است و واجب الوجود اثبات میشود، اما اگر مقید و محدود باشد- چنان که ما با بررسی اشیای اطراف خویش متوجه میشویم که این اشیا محدود و مقیدند- باید حتما وجودی مطلق و نامحدود باشد که این اشیا و موجودات محدود در وجود داشتن به آن تکیه کنند و الا اگر این چنین وجودی نباشد تحقق معلول بدون علت لازم میآید و اگر چنانچه مطلق نباشد و محدود باشد، باز این محدود خود باید متکی بر وجودی باشد غیر خودش، و اگر باز بگوییم این وجود هم محدود است، نقل سخن میکنیم به خود آن وجود محدود و همان طور این سلسله تا بینهایت خواهد رفت و لازمه این امر
دور یا
تسلسل است که همگی باطلاند.
در این تقریر توجه به این نکته ضروری است که بررسی موجودات اطراف در راه اثبات اصالت وجود به ما کمک میکند، اما در تقریر اصل برهان نقشی ندارد؛ چرا که از لوازم و امتیازات برهان صدیقین این است که از غیر خدا برای استدلال و حد وسط قرار دادن استفاده نمیکند و اگر دقت کنید در مییابید که اصل برهان مبتنی، بر اصل وجود و واقعیت هستی است که یا مطلق است یا محدود، اگر چنانچه اصل و واقعیت هستی امری مطلق باشد مطلوب ما ثابت است و اگر چنانچه مقید و محدود باشد، لزوما باید متکی بر یک واقعیت مطلق باشد که این همان واجب الوجود یا خدای متعال است.
پایگاه اسلام کوئست