دور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:دور، تسلسل، اجتماع نقیضین.
پرسش:دور و تسلسل را تعریف کنید و بگویید چرا باطل است؟
پاسخ: دور و تسلسل دو اصطلاح در
منطق و
فلسفه است.
دور (به فتح اول و سکون ثانی) از اصطلاحات منطق و فلسفه است که در سایر علوم به ویژه
فقه و
اصول کابرد زیادی دارد. دور عبارت است از: این که موجود شدن چیزی توقف داشته باشد بر موجود بودن خودش (با واسطه و یا بدون واسطه). مثلا: "الف" متوقف بر "ب" است و "ب" متوقف بر "الف". پس "الف" موقوف بر "الف" است.
در بطلان دور اختلافی وجود ندارد؛ زیرا لازمه آن تقدم شیء بر نفس است. توضیح این که اگر وجود "الف" متوقف بر "ب" و وجود "ب" متوقف بر "الف" باشد، پس برای موجود شدن "الف" باید قبلاً "ب" موجود باشد و "الف" معدوم، و چون وجود "ب" هم متوقف به وجود "الف" است، پس باید در همان لحظه "الف" موجود باشد. در نتیجه لازم است "الف" در آنِ واحد هم باشد و هم نباشد. وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد یعنی
اجتماع نقیضین، و اجتماع نقیضین محال است.
دور بر دو قسم است:
۱. دور مصرح، ۲. دور مضمر.
دور مصرح همان دور بی واسطه است. مانند مثالی که گذشت و به دور با وا سطه
دور مضمر می گو یند. مثلاً هر گاه "الف" متوقف بر "ب" باشد و با متوقف بر "ج" و "ج" متوقف بر "دال" و "دال" متوقف بر "الف" باشد به آن دور مضمر گویند.
تسلسل در لغت به معنای روان شدن آب و هر امری که وجود آن موقوف به وجود دیگری باشد.
تسلسل در اصطلاح فلسفه یعنی ترتب و ادامه سلسله علت و معلول تا بی نهایت. به عبارت دیگر، تسلسل عبارت است از: ترتب امور غیرمتناهی به نحوی که مترتب لاحق، مترتب بر مترتب سابق، و به دنبال آن باشد. و بالاخره اموری که در ترتب وجودی به یکدیگر پیوسته باشند.
تسلسل از لحاظ امور متسلسل اقسامی دارد:
الف. تسلسل در امور اعتباری که بر حسب اعتبار معتبر و اعتبار کننده است که آن را
تسلسل یقفی می نامند. این نوع تسلسل با توقف و عدم اعتبارِ اعتبار کننده متوقف می شود. این تسلسل را باطل ندانسته اند؛ زیرا که در حقیقت تسلسل نیست و شخص می تواند هر اندازه که بخواهد اوهام و تخیلات خود را دنبال هم ادامه دهد.
ب. تسلسل در حوادث و
امور فانی. این نوع تسلسل نیز باطل نیست؛ زیرا اجرای آن به طور متدرج موجود و معدوم می شوند و مجتمع در وجود نخواهند بود، و حوادث زمانی هر یک در ظرف خود موجودند.
ج. تسلسل در علل و معلول که عبارت است از: ترتب امور غیر متناهی که هر مرتبتی علت لاحق و معلول سابق خود باشد. این نوع تسلسل باطل و محال است. در کتاب
کشف المراد در تعریف این نوع تسلسل آمده است: و هو وجود علل و معلولات فی سلسلة واحدة غیر متناهیة.
تسلسل از آن جهت باطل است که چون وجود معلول وجودی وابسته، نیازمند و غیر قائم به ذات خود؛ یعنی
ممکن الوجود و
وجود رابط است. بنابر این، هرگاه فرض کنیم چنین موجوداتی در حد بی نهایت وجود دارند، لازم می آید که بی نهایت
وجود وابسته و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بی آن که آن غیر و آن
وجود مستقل که تکیه گاه این وجودهای وابسته و رابط است، موجود باشد، و این محال است.
فلاسفه برای محال بودن تسلسل براهینی اقامه کرده اند
که در زیر به گوشه ای از آنها اشاره می شود:
فارابی در برهان خود که به "
اسد و اخصر" معروف است، این گونه استدلال کرده است:
اگر سلسلهاى از موجودات را فرض کنیم که هر یک از حلقات آن وابسته و متوقف بر دیگرى باشد به گونهاى که تا حلقه قبلى موجود نشود، حلقه وابسته به آن هم تحقق پذیر نباشد، لازمهاش این است که کل این سلسله وابسته به موجود دیگرى باشد؛ زیرا فرض این است که تمام حلقات آن داراى این ویژگى است و ناچار باید موجودى را در رأس این سلسله فرض کرد که خودش وابسته به چیز دیگرى نباشد و تا آن موجود تحقق نداشته باشد، حلقات سلسله به ترتیب وجود نخواهند یافت. پس چنین سلسلهاى نمىتواند از جهت آغاز نامتناهى باشد، و به عبارت دیگر
تسلسل در علل محال است .
صدرالمتألهین در
حکمت متعالیه براى محال بودن تسلسل در
علل هستی بخش، نظیر این برهان را اقامه کرده که تقریر آن چنین است: بنابر
اصالت وجود و ربطى بودنِ وجودِ معلول نسبت به
علت هستی بخش، هر معلولى نسبت به علت ایجاد کنندهاش عین ربط و وابستگى است و هیچ گونه استقلالى از خودش ندارد، و اگر علت مفروض نسبت به علت بالاترى معلول باشد، همین حال را نسبت به آن خواهد داشت، پس اگر سلسلهاى از علل و معلولات را فرض کنیم که هر یک از علت ها معلول علت دیگرى باشد، سلسلهاى از تعلقات و وابستگی ها خواهند بود، و بدیهى است که وجود وابسته بدون وجود مستقلى که طرف وابستگى آن باشد تحقق نخواهد یافت. پس ناچار باید وراى این سلسله ربط ها و تعلقات وجود مستقلى باشد که همگى آنها در پرتو آن تحقق یابند. بنابراین، نمىتوان این سلسله را بىآغاز و بدون مستقل مطلق دانست.
با این توضیح روشن شد: به موجودی نیازمندیم که معلول علت دیگر و وابسته به موجود دیگری نباشد و مستقل مطلق باشد و این همان چیزی است که ما او را خدا می نامیم و فلاسفه
واجب الوجود.
پایگاه اسلام کوئست