• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

النزع فی المشی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:روایات اسلامی، آداب راه رفتن، راه رفتن متکبرانه.
پرسش :معنای دقیق «النزع فی المشی» که در روایات برای راه رفتن متکبرانه به کار رفته است، چیست؟



«ینزع فی مشیه» در روایت زیر به چه معنا است؟ «عَنْ عَلِی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَکمِ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ بَشِیرٍ النَّبَّالِ قَالَ کنَّا مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الْمَسْجِدِ إِذْ مَرَّ عَلَینَا أَسْوَدُ وَ هُوَ ینْزِعُ فِی مَشْیهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّهُ الْجَبَّارُ قُلْتُ إِنَّهُ سَائِلٌ قَالَ إِنَّهُ جَبَّارٌ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) کانَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع یمْشِی مِشْیةً کأَنَّ عَلَی رَأْسِهِ الطَّیرَ لَا یسْبِقُ یمِینُهُ شِمَالَهُ».


در ارتباط با نهی از راه رفتن متکبرانه، در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) چنین آمده است:«راوی می‌گوید همراه با امام باقر(علیه السلام) در مسجد بودیم که مرد سیاه‌پوستی بر ما گذر نمود در حالی‌که با تکبر راه می‌رفت. امام باقر(علیه السلام) فرمود:او متکبّر است. عرض کردم:او سائلی بیش نیست -و سائل چگونه می‌تواند متکبّر باشد؟!- حضرت فرمود:او متکبّر است؛-زیرا این‌گونه راه رفتن، راه رفتن متکبّران است‌- و فرمود: امام سجّاد (ع) چنان راه می‌رفت که گویی بر سر او پرنده‌ای نشسته است، در راه رفتن جانب راستش بر چپش پیشی نمی‌گرفت».

۲.۱ - بررسی واژه نزع

در این نقل، راوی با عبارت «ینزع فی مشیه»،
[۲] در برخی نسخه‌های کتاب المحاسن (چاپ دار الکتب الاسلامیه) با عبارت «ینزغ» به معنای فساد و تباهی آمده است که با توجه به معنا و نظر به باقی نسخه‌ها به نظر می‌رسد، اشتباه نسخ باشد (چنانچه خیلی بعید است که راوی فساد راه رفتن آن مرد را بگوید و سپس از این‌که امام او را متکبر خوانده است، تعجب کند!). چنانچه در برخی دیگر از کتب روایی «مشیته» نیز آمده است که فرقی با آنچه در روایت متن آمده است، ندارد.
از راه رفتن خرامان و متکبرانه تعبیر کرده است. با مراجعه به لغت‌نامه‌های معتبر زبان عربی، چنین فهمیده می‌شود که فعل «نزع» از افعال متضاد است. مانند آنچه در فعل «رغب» بیان می‌دارند؛ یعنی:
الف. در حالت مجرد خود به معنای «کشیدن و از جا کندن» است؛ مانند«ثُمّ نَزَعَ القَمِیصَ عِندَ تَکفینِه»(سپس هنگام کفن و حنوط، پیراهنش را درآورد)
ب. و در استعمال با حرف «عن و من» به معنای «ترک کردن و دست کشیدن» به کار می‌رود؛ مانند «نَزَع‌ عن‌ الأمر نُزُوعاً، إذا ترکَه‌» و «نزع من البئر»،
[۴] ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۵، ص ۴۱۵، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
و در استعمال با حرف «إلی» به معنای «متمایل شدن» است؛ مانند «یقال للإنسان إذا هوی شیئاً و نازعته‌ نفسه إلیه:هو یَنْزِع‌ إلیه‌ نِزَاعا» و یا هنگامی که فرزندی به پدرش شبیه می‌شود می‌گویند:«یقال‌ نَزَع‌ فلان إلی أبیه‌ یَنْزِع‌ إذا أشبهه‌».
در حقیقت اصل واحد همان جذب و کشیده شدن است که گاهی ملازم با «از جا کنده شدن» است و گاهی از بعد دیگر یعنی «متمایل شدن» به لحاظ می‌شود.
اما در مورد استعمال با حرف «فی» تنها این مثال را ذکر کرده‌اند:«نزع فی القوس أی مَدَّهَا، أی جذب وتَرَهَا» یعنی وتر کمان را کشید.
[۷] جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج ۳، ص ۱۲۸۹، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
در استعمال با دیگر بابها نیز معنای «استمرار» و کشیده شدن را در خود حفظ کرده است؛ مانند «تنازعتم فی الأمر»؛
[۸] سوره آل عمران/۳، آیه۱۵۲.     «در کار جنگ و بر سر تقسیم غنایم‌ با یکدیگر به نزاع پرداختید و ادامه دادید».
از این‌رو به نظر می‌رسد معنای آن کاملاً نزدیک به دو معنای قبل است.
[۹] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱۲، ص ۷۹، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش.


۲.۲ - معنای نزع فی مشیه

بنابر این، دو وجه در مورد معنای عبارت «نزع فی مشیه» قابل تصور خواهد بود:

۲.۲.۱ - وجه اول

مقصود از نزع در این‌جا یک معنای مجازی باشد؛ یعنی کسی که راه رفتن او از عرف مردم جدا است و گویا در راه رفتن خود از حد معمول متجاوز نموده، به گونه‌ای که با کشیدن اندام، خرامان و با تکبر راه می‌رود؛ زیرا در زبان عربی بسیار فعل «أغرق» با مصدر نزع به کار می‌رود و مقصود از آن نیز مبالغه و تجاوز از حد معمول است. بسیاری از اندیشمندان لغت اذعان داشته‌اند که این معنا از همان «نزع فی القوس» گرفته شده است؛ مانند ««لقد أَغْرَقَ‌ فی النّزع‌» أی بالغ فی الأمر و انتهی فیه‌.
البته این عبارت در معانی مثبت هم به کار می‌رود. امام سجاد(علیه السلام) در دعای ۴۷ صحیفه سجادیه می‌فرمایند:«وَ یُؤَیَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِی‌ تَوْفِیَتِهِ»؛
[۱۲] علی بن الحسین علیه السلام (امام چهارم)، الصحیفة السجادیة، ص۲۱۴، دفتر نشر الهادی، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
و هر کس در کامل بجا آوردن (رعایت آداب) آن کوتاهی ننمود -توسط خداوند- تأیید و کمک شود».

۲.۲.۲ - وجه دوم

در متن حدیث باید یک حرف «إلی» مقدر باشد و مقصود از نزع نیز همان متمایل شدن باشد؛ یعنی «نزع فی مشیه إلی طرفیه أو إلی یمینه و شماله»؛ چنانچه در زبان عربی می‌گویند «کان هذا ینزع فی لفظه إلی الرّوم، و هذا إلی الفرس، و لا یستمرّ لسانهما علی العربیّة استمرارا»؛ زبان این یکی در حرف زدن به سمت زبان رومی و آن دیگری به سمت زبان فارسی متمایل ‌شده و نمی‌توانستند به طور مداوم و براحتی عربی صحبت کنند.
البته ادامه روایت که امام(علیه السلام) راه رفتن پدرشان را توصیف می‌نمایند:«امام سجّاد(علیه السلام) چنان راه می‌رفت گویی که بر سر او پرنده‌ای نشسته است، در راه رفتن جانب راستش بر چپش پیشی نمی‌گرفت»، می‌تواند قرینه‌ای بر تأیید معنای دوم باشد.
[۱۴] البته بعید نیست که بگوییم خرامان و کشان کشان راه رفتن که در معنای اول نیز گذشت، به نوعی موجب تکان خوردن بیشتر دست‌ها و تمایل آنها به اطراف بدن هم می‌شود.


۲.۳ - نکته

ممکن است کسی در این روایت اشکال کند که آیا امام(علیه السلام) دست به نیت خوانی آن فرد سائل زده‌اند و ناخواسته از باطن او خبر داده‌اند؟!
در پاسخ باید گفت؛ نوع معاشرت، پوشش و نشست و برخاست هر قومی، تابع عرف مردمان همان دیار است. در این روایت نیز راوی با توجه به فهم خود و عرف جامعه پیرامونی و توصیفی که از راه رفتن آن مرد سائل دارد، به خوبی به راه رفتن متکبرانه او واقف است و تنها تعجب او از این جانب است که آیا فرد نیازمند و بی‌مال و اموال هم می‌تواند متکبرانه و خرامان راه رود؟! در این‌جاست که امام(علیه السلام) او را آگاه می‌کند که تکبر می‌تواند در هر فرد با هر جایگاهی رخ دهد. مانند آنچه در زهد گفته‌اند که داشتن زهد رابطه مستقیمی با فقر و غنا ندارد. چه بسا فردی پولدار باشد ولی چون به اموال خود وابستگی و تعلقی ندارد، زاهد باشد و در نقطه مقابل، گدایی وابسته کشکول گدایی خویش باشد.


۱. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج ‌۱۵، ص ۳۸۲، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.    
۲. در برخی نسخه‌های کتاب المحاسن (چاپ دار الکتب الاسلامیه) با عبارت «ینزغ» به معنای فساد و تباهی آمده است که با توجه به معنا و نظر به باقی نسخه‌ها به نظر می‌رسد، اشتباه نسخ باشد (چنانچه خیلی بعید است که راوی فساد راه رفتن آن مرد را بگوید و سپس از این‌که امام او را متکبر خوانده است، تعجب کند!). چنانچه در برخی دیگر از کتب روایی «مشیته» نیز آمده است که فرقی با آنچه در روایت متن آمده است، ندارد.
۳. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۵۷۱، انتشارات الهادی، قم، ۱۴۰۵ ق.    
۴. ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۵، ص ۴۱۵، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
۵. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج ۱، ص ۳۵۷، هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.    
۶. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج ۲، ص ۸۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.    
۷. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج ۳، ص ۱۲۸۹، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
۸. سوره آل عمران/۳، آیه۱۵۲.     «در کار جنگ و بر سر تقسیم غنایم‌ با یکدیگر به نزاع پرداختید و ادامه دادید».
۹. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱۲، ص ۷۹، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش.
۱۰. ابن سیده، علی بن اسماعیل، المحکم و المحیط الاعظم، ج ۵، ص ۳۸۴، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی‌تا.     «أغرق‌ فی الشی‌ء:جاوز الحد، و أصله من نَزع‌ السهم‌»
۱۱. جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج ۳، ص ۳۶۱، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.    
۱۲. علی بن الحسین علیه السلام (امام چهارم)، الصحیفة السجادیة، ص۲۱۴، دفتر نشر الهادی، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
۱۳. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۳، ص ۱۹، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.    
۱۴. البته بعید نیست که بگوییم خرامان و کشان کشان راه رفتن که در معنای اول نیز گذشت، به نوعی موجب تکان خوردن بیشتر دست‌ها و تمایل آنها به اطراف بدن هم می‌شود.



پایگاه اسلام کوئست    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | تواضع | فضائل اخلاقی




جعبه ابزار