نزول قرآن بر قلب پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه:
قرآن،
قلب، روح،
قلب پیامبر،
وحی،
نزول.
پرسش: منظور از قلب، هنگامی که میگوئیم: قرآن بر قلب پیامبر نازل شده است، چیست؟
پاسخ: همان
روح پاک پیامبر است نه این
قلب صنوبری که برای گردش
خون هست.
از معانی اختصاصی
قلب،
روح و
جان است
مثل
کلام خدای تعالی در
قرآن، که میفرماید: «در هنگام
مرگ قلوب به گلوگاه میرسد» یعنی ارواحها و جانها (و بلغت القلوب الحناجر).
در اینباره بعضی از
محققین میگویند: «قلب دو گونه است: یکی
قلب مادی ظاهری، که عضوی از
بدن و منبع
حیات و
حرکت است.
و دیگر
قلب روحانی باطنی، که روح
مجرد است و متعلق به
قلب بدنی و به واسطه این روح،
حرکت و
عمل و
حیات در قلب و بدن تحقق پیدا میکند، و این روح همان
نفس ناطقه درککننده و
حقیقت انسان است و از این روح، همه
قوا و
صفات سرچشمه میگیرد و
تجلی پیدا میکند، همچنانکه همه
اعضاء ادامه حیاتشان به قلب وابسته است.
پس
حاکم مطلق در
وجود انسان، ظاهراً و باطناً همان
روح است که در
امور روحی و
معنوی بدون واسطه
حکم میکند، و در بدن با واسطه قلب.
این روح به اعتبار دگرگونی و تحولات مختلفه در قلب به صفات مختلف متصف میشود مثل؛
سلامت (بقلب سلیم)
،
تکبر و
جباریت (و کل قلب متکبر جبار)
،
انابه (بقلب منیب)
،
گناه (اثمّ قلبه)
،
اطمینان (و قلبه مطمئن بالایمان)
،
مرض (فی قلوبهم مرضٌ فزادهم الله مرضا)
،
قساوت (قَست قلوبکم)
، و غیره».
در
قرآن کریم،
خداوند به
پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلّم ـ امر میکند که: «بگو،
جبرئیل به
فرمان خداوند، قرآن را بر
قلب تو نازل کرده است.»
و در
آیاتی دیگر میفرماید: «مسلّماً این قرآن از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است،
روح الامین (
جبرئیل) آن را بر
قلب پاک تو نازل کرده است، تا از
انذار کنندگان باشی»
که به طور قطع، منظور از «قلب» که در آیات، ظرف
نزول وحی است همان «
نفس» و «
روح» است.
و
اطلاق آن به «روح» این است که دارای قدرتِ
تفکر و
تعقل و
ادراک است.
«مراد از «قلب» در کلام خدای تعالی در (قرآن مجید)، در هر جایی از قرآن که بکار رفته باشد، آن حقیقتی است که ادراک و
شعور را به آن نسبت میدهند، نه
قلب صنوبری شکل، که در سمت چپ
سینه آویزان است و یکی از
اعضاء رئیسه بدن آدمی است.
در
آیه ۱۰
سوره احزاب، قلب را عبارت دانسته از چیزی که در هنگام
مرگ به
گلوگاه میرسد، «و بلغت القلوب الحناجر»، (و قلبها میرسد به حنجرها)
که معلوم است مراد از آن جان آدمی است.
و در آیه ۲۸۳
سوره بقره، قلب را عبارت دانسته از چیزی که متصف به
گناه و
ثواب میشود و فرمود: «اثمّ قلبه»، «چنین کس، قلبش گنهکار است»
و معلوم است که عضو صنوبری شکل گناه نمیکند پس مراد به آن همان
نفس و جان آدمی است.
و شاید وجه اینکه در جمله «و نزل به الروح الامین علی قلبک» پای قلب را به میان آورده و نفرموده «علیک» (بر تو نازل کردیم) اشاره به این باشد که
پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ چگونه
وحی و
قرآن نازل را تلقی میکرده، و از آن جناب آن چیزی که وحی را از
روح الامین میگرفته «
نفس» او بوده، نه مثلا دست او، یا سایر
حواس ظاهریش، که در امور جزئی به کار بسته میشود.
زمانی که به
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ
وحی میشد هم میدید و هم میشنید امّا بدون اینکه
حس بینائی و
شنوائیش به کار بیفتد، همچنانکه در
روایت آمده، که حالتی
شبیه به
بیهوشی به آن جناب دست میداد.
پس آن جناب
فرشته وحی را میدید و صدایش را میشنید و اگر
دیدن و
شنیدن او، در حال وحی عین دیدن و شنیدن ما بود، بایستی آنچه میدیده و میشنیده، میان او و سایر مردم مشترک باشد و خلاصه اصحابش هم
فرشته وحی را ببینند و صدایش را بشنوند و حال آنکه روایت بسیار زیادی، که برای ما
قطع میآورد، این
معنا را
تکذیب کرده هست.
و
حالت وحی بسیاری از آن جناب دیده شده که در بین جمعیت بوی دست داده است و جمعیتی که پیرامونش بودهاند هیچ چیزی
احساس نمیکردهاند، نه صدای پایی، نه شخصی و نه صدای سخنی که بوی
القاء میشود.
منظور از «
قلب» هنگامی که میگوئیم
قرآن بر
قلب پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ نازل میگردید، همان
روح پاک پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ است نه این قلبی که تلمبهای است برای گردش
خون، و انتخاب این دو
تعبیر در اینجا اشاره به این است که تو ای پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ با
روح و
جان خود، قرآن را پذیرا شدی و این
معجزه بزرگ آسمانی پایگاهش قلب و دل تو است.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۶۷ه ش، ج۱۵، ص۳۴۶.
سایت اندیشه قم