مرد بیمار اروپا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امپراتوری عثمانی،
مرد بیمار اروپا.
پرسش: منظور از لقب «مرد بیمار اروپا» چیست؟
پاسخ: امپراتوری عثمانی یکی از پایدارترین دولتهای
مسلمان است که بیش از شش قرن در صحنه
سیاست اسلامی، در جهت ایجاد اتحاد داخلی میان سرزمینهای اسلامی و
دفاع از آنها در برابر دولتهای اروپایی نقش ایفا کرد.
از اواخر قرن هیجدهم میلادی این امپراتوری روزبهروز بهسوی انحطاط و
سقوط پیش میرفت. و در قرن نوزدهم میلادی کاملاً ضعیف شده بود.
در
تاریخ اسلام کمبریج آمده است: «امپراتوری
عثمانی مدتی بیش از ۳۰۰ سال جهان
مسیحیت را به وحشت انداخته بود. از قرن هیجدهم، از اینکه قدرتی مهاجم باشد، بازایستاد. از این پس در عقب جبهه با قدرتهای اروپایی مسیحی میجنگید. با این همه مدت دو قرن دیگر درحالیکه مرزهای آن پیوسته به داخل پیش میرفت، زیست. دلایل این سرسختی متعدد است؛ از جمله آنها رقابت قدرتهای بزرگ است».
«از زمانی که
دولت عثمانی راه زوال را در پیش گرفت، اذهان سیاستمداران اروپایی متوجه آثار این زوال و تقسیم سرزمینهای آن شد».
کشورهای اروپایی در این دوره لقب «مرد بیمار اروپا» را به این کشور دادند.
امپراطوری روسیه خواهان این بود که این مرد بیمار بمیرد تا بتواند مناطقی از این کشور را که میخواهد بهراحتی تصرف کند و به آبهای گرم دست پیدا کند. اما غالب کشورهای اروپایی و در رأس آنها
انگلیس بهعلت منافعی که در ارتباط با این کشور داشتند، خواهان ابقای آن بودند. «در خلال ربع قرن پایانی قرن نوزدهم سیاست دولتها بهجز روسیه و
فرانسه بر محور محافظت از اساسِ
دولت عثمانی بود.»
در جواب این پرسش مذکور ابتدا به ضعف دولت عثمانی اشاره میکنیم؛ سپس
سیاست کشورهای مرتبط با عثمانی را بررسی خواهیم کرد.
از اواخر قرن ۱۸ به بعد ضعف دولت عثمانی کاملاً آشکار شد. بهگونهای که برتری دریایی عثمانی در
دریای مدیترانه از بین رفت. روسها با شکست دادن عثمانی حق کشتیرانی در دریای سیاه و عبور از کانالهای سفر و داردانل را پیدا کردند. مناطق «کریمه» از تسلط عثمانی خارج شد
«از طرفی در متصرفات اروپایی عثمانی اکثریت بسیار عظیمی از عناصر غیر ترک و غیر
مسلمان وجود داشت که اینها هرگز مجذوب ترکان و آمیخته با آنان نشدند... قدرتهای مسیحی آنان را به جنگیدن برای رسیدن به
آزادی ملی تشویق میکردند. بهعنوان نمونه «
یونان» در سال ۱۸۲۱ م بر علیه عثمانی شورش کرد. و در سال ۱۸۳۰ م. سلطان عثمانی به خواسته شورشیان تسلیم شد و با اکراه تمام استقلال یونان را به رسمیت شناخت»
کشورهای زیادی به استقلال رسیدند و از تحت سلطه عثمانی خارج شدند.
بلغارستان اعلام استقلال کرد. اتریش، بوسنی و هرزگوین را به خود ملحق ساخت. کِرِت
وحدت خود را با یونان اعلام کرد. ملتهای بالکان که تا این زمان دشمن یکدیگر بودند، اتحادیهای تشکیل دادند و اعلان
جنگ کردند، نیروهای عثمانی را بیرون راندند و در نتیجه آلبانیِ خودمختار را به وجود آوردند.
این دولت در طول قرن نوزدهم همواره تلاش میکرد تا
کشور عثمانی نابود شود و یا بهگونهای ضعیف شود که قدرت مقابله با امپراطوری روسیه را نداشته باشد تا روسها به اهداف توسعهطلبانه خویش دست یابند. «در قرن نوزدهم سیاست تزار روسیه بر جای نگاه داشتن یک امپراطوری عثمانی غیر متمرکز و ضعیف و در زیر حمایتِ
روسیه و میل به تقسیم کردن آن و ضمیمه کردن قسمتی از متصرفات عثمانی به روسیه و تأسیس دولتهایی در
شبه جزیره بالکان در حال نوسان بود. هدفی که هرگز از نظر تزار روسیه دور نمیشد، تسلط بر دریای سیاه بود»
روسها جنگهای زیادی با کشور عثمانی به راه انداختند. بهعنوان نمونه در سال ۱۸۲۸ م هرچند نیروی دریایی عثمانی مقاومت سختی از خود نشان داد، اما سرانجام این مقاومت درهم شکست و روسها مناطقی از قلمرو عثمانی را متصرف شدند.
کشور انگلیس چون مصالح اقتصادی مهمی در امپراطوری عثمانی داشت، لذا خواستار ابقای این امپراطوری بود.
اسماعیل احمد یاقی مینویسد: «در این زمان (قرن ۱۹)
دولت انگلیس بر آن بود تا سیاستی را در پیش گیرد که براساس آن در برابر طرحهای روسیه و
فرانسه که اساس دولت عثمانی را در دهه سوم قرن نوزدهم تهدید میکردند، آن را حفظ کند.»
بهعنوان نمونه یکی از
منافع اقتصادی انگلیس در ارتباط با عثمانی،
تجارت با این کشور بود. «در قرن نوزدهم انگلستان در بازرگانی خارجی عثمانی مقام اول را به دست آورد»
بنابراین انگلیس با سیاستی که اتخاذ کرد، سعی میکرد این مرد
بیمار زنده بماند تا منافع کشور
انگلیس تأمین شود. در همین دوره بود که اصطلاح مرد بیمار اروپا رایج شد.
سلطان عبدالحمید دوم (۱۸۷۶ ـ ۱۹۰۹) در خاطراتش مینویسد: «ضعف امپراطوری عثمانی در نتیجه عظمت و وسعت کشور حاصل آمده است... از دست دادن کشورهای بالکان که اداره آنها سخت بود و نیروی ملی ما را میخورد، تأسف مرا موجب نگردیده است؛ هر اندازه کوچک و فشرده باشیم، به همان اندازه
قدرت یافته و از «بیماری» نجات خواهیم یافت. روزی که در داخل کشور به
قدرت رسیدیم، آن وقت دولتهای
اروپا خواهند دید «آدم بیماری» که با او
استهزا میکردند، نیرو یافته و بهصورت «آدم نیرومندی» در آمده است.»
اسماعيل احمد ياقی در ارتباط با لقب
مرد بیمار اروپا مینويسد: «بهجز سه دولت بزرگ انگليس، روسيه و فرانسه، دولتهای ديگری مانند
اتریش و
آلمان نيز به آينده دولت عثمانی میانديشيدند، دولتی كه زوال آن قريب الوقوع بود و به همين دليل آن را «مرد بيمار اروپا» میناميدند.
اصطلاح «مرد بيمار اروپا» بعد از ضعف امپراطوری عثمانی، توسط كشورهای اروپايی به اين كشور داده شد. برخی از اين كشورها همانند روسيه خواستار اين بودند كه اين مرد بيمار بميرد تا مناطقی از اين كشور را که میخواهند بهراحتی تصرف كنند و برخی ديگر از كشورها چون منافعی در ارتباط با اين كشور داشتند، همانند انگليس سياستی در پيش گرفتند تا اين كشور هرچند ضعيف باشد، اما باقی بماند.
۱. دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال، اسماعيل احمد ياقی.
۲. تاريخ امپراتوری عثمانی، استانفورد جی.
سایت اندیشه قم.