لا بشرط
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ماده، صورت، جنس، فصل، لا بشرط، بشرط لا، بشرط شیء، اعتبارات ذهنی، اعتبارات ماهیت.
پرسش :به نام خدا؛ با عرض سلام و ادب؛ لطفاً منظور از لا بشرط و بشرط لا، در
منطق و
فلسفه را به طور کامل و روان همراه با مثالهایی توضیح دهید و بفرمائید کاربرد هر کدام چیست؟ و چه تفاوتها و ارتباطاتی با یکدیگر دارند؟ متشکرم
پاسخ :
«بشرط شیء»، «بشرط لا» و «لا بشرط»، اعتبارات ذهنی متفاوتی است که هنگام لحاظ یک مفهوم در نظر گرفته میشود. «بشرط شیء»، یعنی هنگام لحاظ یک مفهوم باید آنرا مقارن با شیء دیگر در نظر گرفت. «بشرط لا» به این معنا است که باید آن مفهوم را بدون آن شیء دیگر لحاظ کرد. «لا بشرط»، یعنی یک مفهوم را بدون اینکه مقارن با چیزی یا جدای از چیزی لحاظ کنیم، در نظر بگیریم. در این صورت امکان انضمام این مفهوم با شیء دیگر وجود دارد و در این هنگام که مفهوم دیگری ضمیمه شده با لحاظ لا بشرطیت تنافی ندارد؛ زیرا هر چند با مفهوم دیگری منضم شده است، اما شرط نشده است که مقارن با آن شیء باشد؛ بلکه همانگونه که با انضمام به مفهوم دیگر در نظر گرفته شده، میتواند بدون لحاظ او و جداگانه نیز تصور شود. این اصطلاح در کلمات حکما، معمولاً در دو جا بیشتر به چشم میخورد:
در بحث
اعتبارات ماهیت ، در مقام تبیین اینکه ماهیات را به چه لحاظهایی میتوان اعتبار کرد، از این اصطلاح سخن به میان میآید. در نتیجه این بحث، تفاوت
ماهیت «بشرط لا» از «لا بشرط»، تفاوت میان لحاظ «
لا بشرط قسمی » و «
لا بشرط مقسمی » و مراد از
کلی طبیعی و
ماهیت مهمله روشن میشود.
در مقام بیان تفاوت
جنس و
فصل با
ماده و
صورت و رابطه آنها این اصطلاح به کار گرفته میشود و گفته میشود؛ جنس همان ماده است که نسبت به حمل لا بشرط است، و ماده همان جنس است، ولی بشرط لای از حمل است. همچنین فصل همان صورت است که لا بشرط از حمل است و صورت همان فصل است، ولی بشرط لای از حمل میباشد.
اکنون به توضیح این اصطلاح در هر دو موضع میپردازیم.
ماهیت را وقتی نسبت به چیزی خارج از ذات آن در نظر میگیریم سه اعتبار متفاوت دارد؛ یعنی با سه لحاظ میتوان آنرا اعتبار نمود.
گاهی ماهیت را با توجه به اینکه باید مقارن با آن شیء خارج از ذاتش باشد، در نظر میگیریم که در این صورت ماهیت «بشرط شیء» خواهد شد. به عنوان نمونه وقتی که ماهیت موجود در ضمن زید را در نظر میگیریم این ماهیت باید همراه با خصوصیات زید در نظر گرفته شود تا ماهیت انسان موجود در ضمن زید باشد و بر آن صادق باشد، پس در این صورت ماهیت مشروط به مقارنت با خصوصیات زید است.
گاهی ماهیت را به گونهای در نظر میگیریم که نباید هیچ چیزی مقارن آن باشد که در این صورت ماهیت «بشرط لا» میشود. مثلًا وقتی میخواهیم
ماهیت انسان را با قطع نظر از همه خصوصیات خارج از ذاتش در نظر بگیریم آن وقت است که میگوییم «الماهیة من حیث هی لیست الا هی»، یعنی ماهیت در ذات خودش جز خودش نیست؛ نه موجود است نه معدوم است، نه جزئی است نه کلی است و نه هیچ چیز دیگری! پس در این صورت ماهیت مشروط به مقارن نبودن با هر چیزی است.
زمانی ماهیت را در نظر میگیریم بدون اینکه مشروط به مقارنت با چیزی باشد، یا اینکه مشروط به مقارن نبودن با چیزی باشد، بلکه آنرا به صورت مطلق در نظر میگیریم که در این صورت ماهیت «لا بشرط» میشود؛ یعنی نه مشروط به وجود چیزی است، نه مشروط به عدم چیزی.
این تقسیم بندی انحصاری است؛ یعنی اعتبارات ماهیت عقلا نمیتواند، بیش از این سه قسم داشته باشد.
هر کدام از این سه قسم از اقسام ماهیت زیر مجموعه ماهیتی هستند به نام ماهیت «لا بشرط مقسمی»، که این ماهیت «لا بشرط مقسمی» در هر سه نوع از انواع ماهیت وجود دارد، و تفاوت آن با «لا بشرط قسمی» که نوع سوم از اعتبارات ماهیت بود، این است که در ماهیت قسمی مشروط نبودن ماهیت به مقارنت و عدم مقارنت لحاظ شده است، ولی در ماهیت «لا بشرط مقسمی» همین مقدار هم لحاظ نشده است.
البته، برخی از محققان قائلاند که آنچه به عنوان مقسم برای انواع اعتبارات ماهیت قرار میگیرد، همان قسم سوم است. به عبارت دقیقتر ماهیت دارای دو لحاظ «بشرط لا» و «بشرط شیء» است که هر دوی آنها از اقسام اعتبار دیگری از ماهیت یعنی ماهیت لا بشرطی هستند.
همانگونه که بیان شد؛ حکما تعبیر «لا بشرط» و «بشرط لا» را در مورد دیگری نیز به کار میبرند و آن در مقام فرق بین مفهوم جنس و فصل و مفهوم ماده و صورت است. توضیح آنکه؛ هرگاه موجود خارجی مرکب از ماده و صورت باشد از هر یک از آنها مفهومی گرفته میشود که ممکن است عیناً جنس و فصل آن ماهیت را تشکیل دهند، با این تفاوت که اگر آن مفهومها را به عنوان جنس و فصل در نظر بگیریم قابل حمل بر یکدیگرند، ولی اگر آنها را حاکی از ماده و صورت قرار دهیم، قابل حمل بر یکدیگر نیستند، چنانکه هیچکدام از روح و بدن قابل حمل بر یکدیگر نیست. در چنین مقامی میگویند فرق بین مفهوم جنس و فصل با مفهوم ماده و صورت این است که جنس و فصل «لا بشرط»، ولی ماده و صورت «بشرط لا» هستند.
مثلاً وقتی مفهوم
حیوان را به عنوان
جزئی از مرکب اتحادی
انسان موجود در خارج در نظر میگیریم؛ میبینیم که این مفهوم نسبت به مفهوم
ناطق که جزء دیگری از این مرکب است به شرط لای از حمل است و این در صورتی است که حیوان را ماده قابل، و ناطق را صورت محصل آن در نظر بگیریم؛ لذا نمیتوان این جزء از مرکب را متحد با جزء دیگر خواند و گفت ماده، صورت است.
حال اگر این دو مفهوم را به عنوان جنس و فصل ماهیت انسان در نظر بگیریم؛ خواهیم دید که نسبت به حمل شدن بر یکدیگر «لا بشرط» خواهند شد؛ یعنی مثلاً اگر مفهوم حیوان (که به عنوان جزئی از مفهوم انسان است) را به صورت جنسی یعنی امر مبهمی که میتواند در ضمن انسان یا اسب یا چیز دیگر تحقق یابد در نظر بگیریم، نسبت به جزء دیگر مفهوم انسان یعنی نسبت به مفهوم ناطق لا بشرط از حمل است؛ یعنی میتوان بر او حمل کرد و گفت ناطق حیوان است. چنانکه مفهوم ناطق را اگر به صورت مفهوم فصل در نظر بگیریم، یعنی مفهومی که تحقق بخش و فعلیت دهنده مفهوم مبهم جنس(حیوان) است، بر او میتوان حمل کرد و میتوان گفت:حیوان، ناطق است.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که تعبیر «بشرط شیء»، «بشرط لا» و «لا بشرط» منحصر در این موارد نیست و در بحثهای مختلف در
فلسفه ،
عرفان ،
منطق ،
اصول فقه و مباحث دیگر مشاهده میشود؛ اما جهت اختصار از توضیح آنها خودداری میکنیم. البته با توجه به توضیحی که در ابتدای بحث مطرح شد، میتوان مراد از این تعابیر را نیز مشخص نمود.
پایگاه اسلام کوئست