قصر (علم بلاغت)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قصر قلب، قصر،
بلاغت.
پرسش: انواع «قصر» چیست و اصطلاح «قصر قلب» به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی: بهطور کلی «قصر» یا «حصر» از جهتی، به حقیقی و غیر حقیقی (اضافی و نسبی) تقسیم میگردد و به اعتبار طرفین (مقصور و مقصور علیه) به دو قسم قصر صفت به موصوف، مانند «لا رازِقَ الّا اللهُ»، و قصر موصوف به صفت، مانند «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ» تقسیم شده است. قصر اضافی (چه حقیقی و چه غیر حقیقی) نیز با توجه به شرایط مخاطب، سه حالت پیدا میکند: قصر افراد، قصر تعیین و قصر قلب.
عبارت «قصر القلب»، یک اصطلاح در علم بلاغت است که به معنای محصور کردن و منحصر کردن به صورت عکس تصور مخاطب است.
برای «قصر» یا همان «حصر»، تقسیمات مختلفی ارائه شده است. از جهتی، به حقیقی و غیر حقیقی (اضافی و نسبی) تقسیم میگردد.
و به اعتبار طرفین (مقصور و مقصور علیه) به دو قسم قصر صفت به موصوف، مانند «لا رازِقَ الّا اللهُ»، و قصر موصوف به صفت، مانند «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ» تقسیم شده است. منظور از صفت در این بحث، اعم از نعت نحوی است که به آن صفت معنوی گفته میشود و شامل هر معنایی میشود که قائم به یکشیء باشد، حال چه آن صفت،
جامد باشد و چه
مشتق، چه
فعل باشد و چه غیر فعل.
قصر اضافی (چه حقیقی و چه غیر حقیقی) نیز با توجه به شرایط مخاطب، سه حالت پیدا میکند:
مخاطب چنین تصوری داشته که چند فرد، ویژگی مشترکی دارند که متکلم با منحصر نمودن این ویژگی در یک شخص، این توهم را از بین میبرد. به عنوان مثال به شخصی که معتقد است که سه موجود، خداوندی و مدیریت عالم را بر عهده دارند، گفته میشود: «انّما اللّهُ الهٌ واحِدٌ»
خدا تنها پروردگار یگانه است.
زمانی که مخاطب در حکمی تردید دارد، مثلاً نمیداند که زمین متحرک است یا ثابت، به او چنین گفته میشود: «الارضُ مُتَحرِّکةٌ لا ثابِتَةٌ». با گفتن این جمله، تردید مخاطب از بین رفته و یکی از دو طرفی که در آن
شک داشته، تعیین و ثابت میشود.
اگر مخاطب معتقد به وجود و یا انحصار یک ویژگی در فردی باشد و گوینده بر خلاف نظر مخاطب، دقیقاً تلاش کند که عکس نظر او را ثابت کند، این شیوه سخن گفتن را «قصر قلب» مینامند.
زیرا متکلم حکم مخاطب را قلب و عکس کرده و علاوه بر آنکه حکم خود را اثبات میکند، به صورت غیر مستقیم، باور مخاطب را نفی میکند. به عنوان مثال به کسی که گمان میکند تنها حسن به سفر رفته، چنین میگوییم: «ما سافَرَ الّا علیٌّ» این تنها علی بود که به مسافرت رفت! و یا اینکه میگوییم: «ده نفر به مسافرت رفتند».
در این بیانها، با اعلام انحصار مسافرت به فردی غیر از آنکه در ذهن مخاطب است و یا با اعلام عدم انحصار مسافرت به یک فرد خاص، خودبهخود توهم انحصار سفر در آن فردی که در ذهن مخاطب است، منتفی میشود.
در همین راستا،
علامه طباطبائی در تفسیر
آیه «وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ اَ فَاِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ»، بیان میدارد که کفار با گفتن «صبر میکنیم تا پیامبر از دنیا برود»، «اَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ».
چنان تصور میکنند که مرگ منحصر به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و آنگاه که ایشان از دنیا برود، دیگر مزاحمی برایشان وجود نخواهد داشت و آنان بدون دغدغه زندگی جاودانی را تجربه خواهند کرد. این آیه با انکار چنین تصوری و با
استفهام انکاری، خلود کفار را نفی کرده و با این روش به صورت غیر مستقیم و با «قصر قلب» اعلام میکند که خیالپردازی آنان در مورد انحصار مرگ برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درست نمیباشد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «قصر القلب» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۱۱/۸.