فلسفه تنبیه بدنی زن در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: تنبیه بدنی زنان ،
نشوز ،
ناشزه ،
تنبیه زنپرسش: چرا در قرآن ، اجازه تنبیه بدنی زنان داده شده است؟
پاسخ: دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصیاش یعنی تمکین و عفاف بدون هیچ عذر موجهی سرپیچی نماید.
در این رابطه نکاتی چند شایان توجه است:
دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصیاش یعنی تمکین و عفاف بدون هیچ عذر موجهی سرپیچی نماید.
جالب این است که اگر زنی از انجام کارهای خانه، بچهداری و... سرباز زند
شارع مقدس هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمیتواند در این موارد واکنش نشان دهد.
بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده جز در دو مورد فوق که زن با پیمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است..
(
نشوز ) مسلماً امری برخلاف حقوق مرد است و برای مقابله با آن بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران مشکل را در داخل خانه حل نمود، ولی اگر چنین چیزی میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران میرسد که در آیه بعد سالمترین راه آن عنوان شده است.
حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفی انجام پذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راهها شروع نموده و در صورت تأثیر گذاری آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است.
لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است.
چنین روشی حکیمانهترین شیوه در حل مشکلات زوجین است.
لیکن اگر زنی در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایداری ورزید چه باید کرد؟ در اینجا نیز خداوند راه دومی را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفی عاطفی بالاتر نمی رود و آن خودداری از همبستر شدن با وی میباشد.
در اینجا نیز اگر مشکل حل شد دیگر کسی حق پیمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنین وضعیتی نیز سرسختی نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟
در اینجا چند راه قابل تصویر است:
مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلی ساکت شود، هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد.
چنین چیزی براساس هیچ منطقی قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد، یعنی در هیچیک از نظامهای حقوقی جهان نمیتوان به صاحب حقی الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند، یعنی از نظر اخلاقی، آن هم در موارد خاصی میتوان چنین توصیهای نمود ولی نباید بین مسأله حقوقی و اخلاقی خلط کرد.
از طرف دیگر نشوز زن اقسامی دارد که برخی از آنها مسلماً به زیان خود او هم تمام میشود و بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد..
راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن استیفای حقوق نماید.
چنین چیزی را هرگز شارع اجازه نمیدهد و برای استیفای حق روشهای معینی وضع نموده است، زیرا در غیر این صورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید.
راه دیگر آن است که مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایی یا افراد ذینفوذ دیگر حقوق خود را استیفاء کند، چنین چیزی اگر چه ممکن است حق مرد را تأمین کند ولی هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بیرون کشیده نشود. زیرا ابراز خارجی مسائل داخل خانه آسیبهای فراوانی برای خانواده به بار میآورد که در اینجا جای ذکر آن نیست، لذا خداوند حکیم حل خارجی را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد مینماید.
راه دیگر آن است که مرد اندکی قاطعانهتر از برخورد منفی عاطفی فوق برخورد نماید. لذا قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممکن در داخل خانه مسأله "ضرب" را مطرح نموده است.
البته این مسأله نیز حدودی دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومی یا تبلیغات مسموم مطرح میشود، سازگاری ندارد.
در رابطه با حدّ و چگونگی زدن،
علامه مجلسی (ره) در بحار الانوار، روایتی از
فقه الرضا (ع ) نقل نموده است که. والضرب بالسواک و شهبه ضرباً رفیقاً؛
زدن باید با وسایلی مانند مسواک و امثال آن باشد، آنهم با مدارا و ملایمت. ظاهر روایت فوق به خوبی نشان میدهد که "ضرب" باید در پایینترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبی بر بدن وارد کند. وسیلهای که در این روایت اشاره شده چوبی بسیار نازک مانند سیگار و سبک و کم ضربهای است.
نکته دیگری که از آیه شریفه به دست می آید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید، زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال می رود:
یکی آن که زن به حقوق مرد وفادار شود، در اینصورت قرآن می فرماید: (فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبِیلا؛
اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید.) یعنی، اگر زن در برابر حقوقی که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وی ظلم و تجاوز است.
واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختی نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بیثباتی نماید، در این رابطه در آیه بعد فرموده است: ( وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَینِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یرِیدا إِصْلاحاً یوَفِّقِ اَللَّهُ بَینَهُما إِنَّ اَللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً؛
اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید، پس حکمی از ناحیه مرد و حکمی از بستگان زن برگزینید، اگر از پی آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.)
نکته جالب توجه این است که قرآن مجید در آخرین مرحله گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار می دهد تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طی کند و برای اینکه حقی از هیچیک از طرفین زایل نشود و تبعیضی رخ ننماید فرموده است که از هر جانب حکمی برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین مشکل را برطرف نمایند.
خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده میشود:
(۱) اختصاص به مورد سرپیچی زن از تکلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد، حقوقی که با پیمان ازدواج، زن وفاداری خود نسبت به آن را متعهد شده است؛
(۲)در راستای حل مشکل در داخل خانه و خودداری از بروز آن در خارج از منزل وضع شده؛
سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست.
۴-حد آن نازلترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبی بر بدن زن شود؛
۵-موقتی است و چه دارای نتیجه مثبت و چه منفی باشد باید به زودی از آن دست کشید.
نکته دیگری که شایان ذکر است این است که اساساً دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشی منفی است و نصوص زیادی در نهی از این عمل وارد شده است. این روایات همه در زمانی بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشی تا ضرب و جرح و حتی قتل را شامل می شد، و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهی و قضایی در دنیا و عذاب آخرت دانست.
نکتهای که لازم است در پایان به آن اشاره کنیم این که اصولاً در بررسی یک کتاب بویژه کتب مهم نبایستی تنها با دیدن یک آیه در موردی به قضاوت نشست.
حال اگر آن کتاب کتاب آسمانی باشد موضوع اهمیت فوق العادهتری پیدا میکند. وقتی میتوان درباره نگاه قرآن به زن و مرد سخن گفت که مجموعه آیات در این زمینه دیده شود.
بنابراین وقتی می توان دیدگاه در این زمینه ارائه داد که به مجموع آیات قرآن نظر شود.
قرآن برای خود مفسّر و مبین تعریف کرده است : ( وَ أَنْزَلْنا إِلَیکَ اَلذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ؛
و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که ما نازل کردیم بیان کنی" حال برای درک محدوده معنای یک آیه بایستی دیگر ادله را در سنت مورد توجه قرار داد.
چنانکه برای فهم آیه قوامون بایستی آیات دیگر و هم چنین روایات صحیحی که برای تبیین محدوده هر یک از آنها وارد شده مورد توجه قرار گیرد.
سایت:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی