پیمان عالم ذر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: پیمان، عالم ذر، ادیان، فطرت، پیمات تشریعی، پیمان تکوینی، اختیار انسان.
پرسش: چرا با وجود پیمان عالم ذر برخی از انسانها ادیانی غیر از اسلام را پذیرفتند؟
پاسخ: در متون دینی از عالمی به نام عالم "ذر" یاد شده است. در تفسیر و توضیح این عالم بین اندیشمندان اسلامی اختلاف وجود دارد. آنچه از بین اقوال قویتر به نظر میرسد، این است که خداوند بهطور فطری انسان را حقگرا آفریده است، و یکی از ابعاد فطری انسان که در وجود همه بشر به ودیعه گذاشته شده است، بعد پرستش و
کمال مطلقطلبی است. اگر این بعد وجودی
انسان در اثر
تعلیم و تربیت غلط منحرف نگردد، انسان به دین حق که اسلام است، ملتزم و معتقد خواهد شد. عالم ذر هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد و انسان را مجبور نمیکند، بلکه زمینه و مسیر رفتن بهسوی کمال را برای انسان تقویت و هموارتر میکند.
در آموزههای اسلامی از عالمی به نام عالم "ذر" نام برده شده است که گاه به عالم "میثاق" یا عالم "الست" نیز خوانده میشود.
در قرآن کریم دو آیه
سوره اعراف به این
عالم تفسیر شده است: «به یاد بیاور هنگامی را که پروردگارت از پشت و صلب
فرزندان آدم ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری گواهی میدهیم برای اینکه در
روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم». «یا نگویید پدران ما پیش از ما
بتپرستی را برگزیدند و ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم آیا ما را به آنچه باطلگرایان انجام دادند
مجازات میکنی؟».
آیات یادشده از پیمانی که از فرزندان آدم گرفته شده است، سخن میگوید؛ اما توضیحی درباره جزئیات آن در متن آیه نیامده است.
دو نظر مهم در
تفسیر این آیات وجود دارد:
هنگامی که آدم آفریده شد، فرزندان آینده او تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتی بیرون آمدند، آنها دارای
عقل و شعور کافی برای شنیدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در این هنگام از طرف
خداوند به آنها خطاب شد: «آیا
پروردگار شما نیستم»؟!
همگی در پاسخ گفتند: آری همگی بر این حقیقت گواهی میدهیم.
سپس همه این ذرات به صلب آدم بازگشتند و به همین جهت این عالم را
عالم ذر و این پیمان را پیمان الست می نامند.
بنابراین، پیمان مزبور یک پیمان تشریعی و قرارداد خودآگاه در میان انسانها و پروردگارشان بوده است.
منظور از این عالم و این پیمان همان پیمان
فطرت است، به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم بهصورت
نطفه از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتی بیش نیستند، خداوند استعداد و آمادگی برای حقیقت
توحید به آنها داده است.
انسان از یک نوع گرایش و همچنین بینش فطری نسبت به خداوند برخوردار است. معنای فطری بودن
شناخت خداوند این است که در اعماق
قلب انسان ارتباط با خالق وجود دارد. اگر انسان به اعماق قلبش مراجعه کند، این
علاقه را در خواهد یافت. هرچند که مشغولیتهای
زندگی روزمره و غرق شدن در
دنیا، انسان را غافل میکند؛ ولی اگر این اسباب دنیوی کنار رود، تنبه و آگاهی حاصل میگردد.
ازاینرو این پیمان الاهی از ذریه آدم، پیمان لفظی نبوده است و نیز تنها در زمان
آدم ابوالبشر نبوده است؛ بلکه پیمانی است تکوینی که همراه
آفرینش هر فردی از بشر بوده و هست؛ یعنی حس خداجویی و خداشناسی و استعداد و آمادگی برای پذیرش حقیقت توحید در نهاد بشر همراه آفرینش او قرار داده شده است و این سر الاهی در عقل انسانی بهصورت یک حقیقت خودآگاه به ودیعه گذاشته شده است.
بنابراین پیمان مزبور، یک پیمان فطری است که هرکس در درون جان خود آثار آن را مییابد و حتی طبق تحقیقات روانشناسان اخیر، حس مذهبی یکی از احساسات اصیل روان ناخودآگاه انسانی است و همین حس است که بشر را در طول
تاریخ بهسوی خداشناسی
هدایت نموده و هر انسان عاقلی به وجدان خود که رجوع کند، میفهمد او را آفریننده و پرورشدهندهای است و نیز میفهمد که رب او و رب تمام اجزای
جهان آفرینش، یکی است. پیامبران نیز برای شکوفا کردن همین
فطرت از سوی خداوند مأموریت یافتند.
امام علی ـ علیهالسلام ـ در خطبه اول
نهج البلاغه به آن اشاره کرده میفرماید:
پیامبران برای این برانگیخته شدند که مردم را دعوت به وفا کردن به پیمان فطرت کنند.
بنابراین همه افراد بشر دارای
روح توحیدند و سؤالی که خداوند از آنها کرده به
زبان تکوین و آفرینش است و پاسخی که آنها دادهاند نیز، به همین زبان است. همه انسانها بر
فطرت پاک توحیدی زاده میشوند که اگر دستی از خارج این فطرت را دگرگون نسازد، انسان با
روح خداشناسی رشد و نمو میکند و از جاده
توحید منحرف نمیگردد.
از این دو تفسیر، تفسیر دوم مناسبتر و واقعیتر به نظر میرسد؛ زیرا
تفسیر اول دارای اشکالاتی است که چند مورد بیان میشود:
در متن
آیات سخن از خارج شدن ذرات از پشت
فرزندان آدم است، نه خود آدم؛ درحالیکه تفسیر اول، از خود آدم یا از گل آدم
سخن میگوید.
اگر این پیمان با خودآگاهی کافی و عقل و شعور گرفته شده، چهگونه همگان آن را فراموش کردهاند و هیچکس آن را به خاطر نمیآورد؟ این فراموشی فراگیر در مورد عالم ذر، قابل توجیه نیست.
اعتقاد به وجود چنین جهانی در واقع مستلزم قبول یک نوع تناسخ است؛ زیرا مطابق این تفسیر باید پذیرفت که روح انسان قبل از تولد فعلی او یک بار دیگر در این جهان گام گذارده است و پس از طی دورانی کوتاه یا طولانی از این جهان باز گشته است، و به این ترتیب بسیاری از اشکالات
تناسخ متوجه آن خواهد شد.
تفسیر دوم نهتنها با این اشکالات مواجه نیست، بلکه شواهد قرآنی و غیر قرآنی بسیاری را میتوان برای آن بیان نمود.
عالم ذر با
اختیار انسان منافات ندارد. آنچه از عالم ذر استفاده میشود، این است که انسان ذاتا گرایش به
حق و حقیقت دارد؛ بهگونهای که اگر هیچ عامل درونی و بیرونی مانع نگردد، بهسوی حق حرکت میکند. از
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله روایت شده است که انسان بر طبق اقتضای فطرت مسلمان آفریده میشود، [پدر و مادر|پدر و مادرش]] او را یهودی و یا مسیحی میکنند.
کسانی که به هر دلیلی منحرف میشوند و دینی غیر از
دین حق که همان
اسلام است، برمیگزینند برخلاف فطرت و عهد فطری خود رفتار کردهاند و به بیراهه گام گذاشتهاند.
عالم ذر هیچ منافاتی با
اختیار انسان ندارد و انسان را مجبور نمیکند، بلکه در حد اقتضاست نه علت تامه؛ یعنی زمینه و مسیر رفتن بهسوی کمال را برای انسان تقویت و هموارتر میکند.
پایگاه اسلام کوئست.