ولایت فقیه در قرآن کریم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ولایت فقیه، قرآن کریم، مشروعیت.
پرسش: نظر قرآن را در مورد
ولایت فقیه بیان فرمایید؟
پاسخ: براساس سخن
امیرمؤمنان (علیهالسلام)، «شایستهترین افراد، برای
رهبری و
زعامت، کسی است که توانایی لازم در او فراهم باشد و از دیدگاههای
شرع ـ در امر رهبری ـ آگاهی کامل داشته باشد». این رهنمود بدین معناست که از جانب شرع، برای انتخاب رهبر سیاسی، علاوه بر دارا بودن تواناییهای لازم ـ که یک شرط عقلی است و همواره عقلای
جهان، این تواناییها را در انتخاب رهبران سیاسی خود رعایت میکنند ـ بینش گسترده دینی او نیز رعایت شود؛ زیرا میخواهد بر جامعهای
حکومت کند که نظام اسلامی بر آن
حاکم است؛ بنابراین این یک شرط کاملاً طبیعی است که بایستی رهبران سیاسی ـ اسلامی، دارا باشند.
برای بررسی یک نظریه در شرع
مقدس اسلام، به سه مرجع
کتاب،
سنت و
عقل مراجعه میشود. ما در این نوشتار، مبحث ولایت فقیه را با تکیه بر منبع کتاب و سنت مورد بررسی قرار میدهیم:
«ولایت فقیه در امتداد ولایت
پیامبر و
امامان معصوم قرار دارد و این ولایت ـ به مفهوم سیاسی آن ـ همان زعامت و رهبری سیاسی است که مسئولیت تأمین مصالح امت و تضمین اجرای
عدالت را بر عهده دارد.
این مسئولیت، در دوران حضور، بر عهده شخص
معصوم بوده و در عصر
غیبت بر عهده
فقیه جامع الشرایطی است که شایستگی رهبری را دارا باشد.
اسلام،
دین سیاست است؛ زیرا نظامی است که برای تنظیم حیات اجتماعی و زیست مسالمتآمیز
انسان عرضه شده و هدف آن، تأمین سعادت و رسیدن به کمال انسانی است؛ سعادت هر دو
جهان،
دنیا و آخرت.
اسلام برای تأمین
سعادت در این
زندگی برنامه دارد؛ گرچه هدف نهایی، رسیدن به کمال معنوی و نیز تأمین سعادت در
حیات جاوید میباشد:
«
وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا»؛
«آنچه در
اختیار داری، در راه رسیدن به کمال معنوی و حیات جاوید به کار گیر؛ ولی بهره خود را از این زندگی نیز نادیده نگیر».
اساساً از دیدگاه اسلام، دین و
دنیا به هم آمیخته است؛ از یکدیگر جدا نیستند و سعادت و
کمال هر یک به سعادت و کمال دیگری بستگی دارد؛ بلکه کمال در این جهان، مقدمه کمال در جهان دیگر است.
بنابراین اسلام برای تنظیم این حیات برنامه دارد و مسئله اجرای عدالت اجتماعی، یکی از مسائل اساسی و زیربنایی نظام اسلامی است و نمیتوان تصور نمود که برای تضمین اجرای این نظام، جنبه مسئولیت آن را در نظر نگرفته و شرایط صلاحیت آن را نادیده گرفته باشد و این مهم را بدون قید و شرط، کاملاً به مردم واگذار کرده باشد.
آری! این شرایط، در دو شرط اساسی خلاصه میشود: توانایی سیاسی و آگاهی دینی؛
چنانکه در
کلام امام،
امیرمؤمنان (علیهالسلام) آمده است: «
إنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الاَْمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ، وَأَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللهِ فِيهِ؛
شایستهترین افراد، برای
رهبری و زعامت، کسی است که توانایی لازم در او فراهم باشد و از دیدگاههای شرع ـ در امر رهبری ـ آگاهی کامل داشته باشد».
و این رهنمود بدین معناست که از جانب شرع، برای انتخاب رهبر سیاسی، علاوه بر دارا بودن تواناییهای لازم ـ که یک شرط عقلی است و همواره عقلای جهان، این تواناییها را در انتخاب رهبران سیاسی خود رعایت میکنند ـ بینش گسترده دینی او نیز رعایت شود؛ زیرا میخواهد بر جامعهای حکومت کند که نظام اسلامی بر آن حاکم است؛ بنابراین این یک شرط کاملاً طبیعی است که بایستی رهبران سیاسی ـ اسلامی، دارا باشند».
برای
اثبات ولایت فقیه به برخی
آیات قرآن مجید اشاره میشود:
در
قرآن کریم موضوع حکومت «الله» در مقابل حکومت «طاغوت» در سطحی وسیع مطرح گردیده و
انبیا و
شرایع آمدهاند تا حکومت طاغوت را در هم شکنند و حکومت «الله» را جهانشمول نمایند و جایگزین حکومت «الله» به جای حکومت «
طاغوت» به آن است که کسانی که جنبه الهی دارند و با نام «خلیفه اللّه فی الارض» مطرحاند، حکومت کنند و دست طاغوت را از حاکمیت کوتاه نمایند.
تمام انبیای عظام به حکم
نبوت و
خلافت الهی، حق حاکمیت دارند و پیامبرانی که امکانات بر ایشان فراهم بود، به اقتضای
مقام و حق نبوت، رهبری سیاسی امت خویش را بر عهده گرفته بودند.
قرآن کریم، خطاب به
حضرت داوود میفرماید:
«
يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ»؛
ما تو را
خلیفه و جانشین خود در
زمین قرار دادیم، پس حاکمیت خود را بر اساس
حق و
عدالت استوار نما، و زنهار که در پی خواستهای
[
نفسانی
]
خود باشی که تو را گمراه میکند. کسانی که از راه حق جدا گشته و به بیراهه میروند، به سختترین دشواریها دچار میگردند؛ زیرا روز بازرسی را فراموش کردهاند».
پذیرفتن حاکم جائر و انتخاب و
بیعت با وی،
اعتماد به ستمگر و پذیرش حاکمیت «طاغوت» به جای حاکمیت «اللّه» است:
«
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيدًا × وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا»؛
خداوند در این
آیه میفرماید: «جای بسی شگفتی است که کسانی خود را
مسلمان میپندارند، ولی دوست دارند که در شئون زندگی خود به مراجع
کفر و الحاد پناه ببرند؛ در صورتی که بایستی به حکم وظیفه آدمی، مراجع الهی را ملجأ و پناهگاه خود قرار دهند.
این آیه بهخوبی روشن میسازد که وظیفه آحاد
مسلمین، رویگردانی از حکومت طاغوت و روی آوردن به
حکومت اسلامی است.
آیه پیش از این آیه میفرماید:
«
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً».
این آیه صریحاً دستور میدهد که در تمام شئون زندگی، برای برقراری
نظم و اجرای عدالت، باید به مراجع الهی روی آورد.
در آیه دیگری میفرماید:
«
وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً».
در این آیه صریحاً در شئون سیاسی، دستور مراجعه به مراجع الهی داده شده که بایستی مسائل سیاسی در پرتو دستورات الهی حلّ و فصل گردد.
درباره
مشروعیت ولایت فقیه به
آیات فراوانی استناد شده است که برای جلوگیری از اطاله کلام، به آیات فوق اکتفا میکنیم.
برخی
روایات که برای
اثبات ولایت فقیه مورد استفاده قرار میگیرد، عبارتاند از:
روایتی که
شیخ صدوق نقل میکند که
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) فرمودهاند:
«
اللهم ارحم خُلفائی، قیل یا رسول اللّه و مَنْ خلفائک؟ قال الذین یاتونَ مِن بَعدی و یَرْدُونَ عنّی حدیثی و سنتی»؛
«خدایا! جانشینان مرا
رحمت فرست. پرسیدند: یا
رسول اللّه! جانشینان تو کیاناند؟ فرمود: آنان که بعد از من میآیند و
حدیث و
سنت مرا نقل میکنند».
مفهوم
خلافت، در بین مسلمانان، مفهومی روشن و شناخته شده بوده است و جانشینی پیامبر، عهده داری همه مسئولیتهای سیاسی و حکومتی آن حضرت است؛ بر این اساس معنای
روایت آن است که علما جانشین پیامبرند و ولایتی که آن حضرت در زمینه
حکومت داشته است، به جز آنچه از خصایص پیامبر (صلياللهعليهوآله) بوده، برای
فقها که مصداق روشن
راویان و بیانکنندگان سنت پیامبرند نیز، ثابت است.
در این باره
احادیث دیگری میتوان آورد؛ ولیکن به لحاظ اختصار از ذکر آنها صرف نظر میکنیم.
از دیدگاه
شیعه امامیه، والیان و رهبران اسلامی، پس از پیامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) و فرزندان
معصوم او میباشند؛ اما در زمان
غیبت امام معصوم، گرچه
ولایت و حکومت به شخص معینی تغویض نشده است؛ ولی به حکم
عقل و نقل باید حکومت برقرار باشد و حکومت مطلوب در جهان اسلامی، حکومت اسلامی است و حاکم اسلامی باید
عالم به قوانین اسلامی،
عادل و از قدرت
مدیریت و زعامت برخوردار باشد و با توجه به این ملاک که ولایت فقیه در رابطه با اجرای احکام و قوانین اسلامی، همان ملاک ولایت
امام معصوم در این باره است، همه اختیارات حکومتی امام معصوم را
فقیه نیز داراست؛ البته باید توجه داشت که موضوع بحث ما،
ولایت تشریعی و حکومتی است و نه
ولایت تکوینی که مربوط به مقامهای معنوی افراد است و قابل
تشریع و اعتبار نمیباشد. از جهت ولایت تکوینی و کمالات معنوی،
امامان معصوم (علیهمالسلام) قابل مقایسه با دیگران نیستند.
۱. ولایت فقیر، امام خمینی.
۲. رجوع به تفاسیر در خصوص آیات مذکور.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ولایت فقیه در قرآن کریم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۱۳.