وجوب شناخت امام عصر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام عصر،
وجوب،
مرگ جاهلی.
پرسش: آیا شناخت
امام عصر خویش
واجب است؟
احادیثی که شناخت امام عصر را بر مردم هر دوران، واجب و مرگ بدون شناخت امام را مرگِ جاهلی میدانند، مورد اتّفاق همه مسلماناناند و در کتابهای
شیعه و
اهل سنّت درج شدهاند. برای مثال،
کلینی در
الکافی از
پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) چنین نقل میکند:
«مَن ماتَ لا یَعرِفُ امامَهُ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً؛
هر کس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.»
و در
مسند ابن حنبل از پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) نقل شده:
«مَن مات بِغَیرِ امامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً؛
هر کس بدون داشتن امام بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است.»
بنابراین، سخن
ابن تیمیّه و
آلبانی که میگویند: احادیث یاد شده، در کتابهای اهل سنّت وجود ندارند،
نادرست و ناشی از نادیده گرفتن کتابهایی مثل مسند ابن حنبل و دیگر کتابهای مهمّ اهل سنّت است. البتّه حدیث یاد شده با تعابیر مختلفی نقل شده است و ابن تیمیّه، در ادامه سخنش مجبور میشود یکی از این تعابیر را که در آن، لفظ «امام» وجود ندارد، قبول کند
که در آن آمده است:
«مَن ماتَ وَ لَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً؛
کسی که بمیرد و در گردن او بیعت نباشد، به مرگ جاهلی مرده است.»
در واقع، اینگونه افراد تلاش میکنند تا احادیث یاد شده را بهجای حمل بر امامان اهل بیت (که برگزیده خدا و پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله)هستنند)، بر هر زمامداری هر چند جائر، حمل کنند.
ابن ابی الحدید، نقل میکند که
عبد اللَّه بن عمر از
بیعت با
علی (علیهالسّلام) خودداری کرد؛ امّا شبانه درِ خانه
حجّاج را کوبید تا با
عبد الملک، بیعت کند تا آن شب را بدون امام، صبح نکند. او گمان میکرد که باید چنین کند؛ زیرا از پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) روایت شده بود که فرمود: «هر که بمیرد و امامی نداشته باشد، مرگی چونان مرگ جاهلی داشته است». حجّاج نیز او را آن قدر تحقیر کرد و پستش شمرد که پایش را از بستر خواب بیرون آورد و گفت: با پای من بیعت کن!
پس نکته اصلی در مورد حدیث، معنای حدیث است، نه اصل صدور آن از پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله). (
علّامه امینی میگوید: این، حقیقت مسلّمی است که
کتب صحاح و
کتب مسانید [
اهل سنّت]
، آن را مسلّم دانستهاند و گریزی از پذیرش مفاد آن نیست و اسلامِ هیچ مسلمانی، جز با تسلیم بودن در برابر آن، کامل نیست و حتّی دو نفر هم درباره آن، اختلاف نظر ندارند و یک نفر هم درباره آن، به خود، اجازه تردید نداده است. این تعبیر، حکایت از بدعاقبتیِ کسی دارد که بدون امام بمیرد و چنین کسی، از هرگونه نجات و رستگاری محروم است. مرگ جاهلی، بدترین مرگ است؛ مرگِ در حال
کفر و
الحاد)
برای فهم حدیث شریف، باید مقصود از جاهلیت روشن شود.
در فرهنگ اسلامی، عصر رسالت پیامبر خدا، عصر علم، و دوران پیش از
بعثت ایشان،
دوران جاهلیت است، بدین معنا که پیش از بعثت پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) به دلیل تحریفی که در ادیان آسمانی پدید آمده بود، مردم در گمراهی به سر میبردند و آنچه به نام دین بر جوامع مختلف بشر حکومت میکرد، چیزی جز خرافات و موهومات نبود. در واقع، ادیانِ تحریف شده و عقاید موهوم، ابزارهایی برای سلطه زر و زور بر انسان شده بودند و این، واقعیتی است که تاریخ قبل از اسلام نیز آن را تأیید میکند.
بعثت پیامبر(صلیاللّهعلیهوآله)، آغاز عصر علم بود. اساسیترین مسئولیت ایشان، مبارزه با خرافات و تحریفات و روشنکردن حقایق برای مردم بود. پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله)، خود را برای مردم، همچون پدری میدانست که آنان را میپرورانَد و آموزش میدهد. ایشان میفرمود:
«انَّما انَا لَکُم مِثلُ الوالِدِ اُعَلِّمُکُم؛
در واقع، من برای شما همچون پدری هستم که به شما میآموزم.»
پیامبر خدا،
نبوّت خود را پدیدهای منطبق با موازین عقلی و علمی معرّفی میکرد که اگر دانشمندان، در صدد شناخت آن برآیند، میتوانند به سادگی راستگوییاش را درباره ارتباط او با مبدا هستی درک کنند.
«وَ یَرَی الَّذِینَ اُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِی اُنزِلَ اِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ؛
کسانی که به ایشان علم داده شده، آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، حق میدانند.»
پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) نیز مردم را از پیروی هر آنچه
علم، آن را تأیید نمیکند، به شدّت بر حذر میداشت و این آیه را برای آنان تلاوت میفرمود:
«وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ؛
و چیزی را که بِدان علم نداری، دنبال مکن.»
با عنایت به این مقدّمه، آشکار میشود که آنچه در حدیثِ «ضرورت شناخت امام هر عصر» مورد نظر است، فراتر از یک مسئله فردی است و تنها این نیست که اگر یک
مسلمان، امام خود را نشناخت، مسلمان واقعی نیست و در گمراهی است؛ بلکه مسئله مهمتری که این حدیث بِدان هشدار میدهد، این است که: عصر علم (که با بعثت پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) آغاز شد) تنها در صورتی میتواند تداوم پیدا کند که شناخت یاد شده، وجود داشته باشد. در یک سخن،
امامت، پشتوانه و ضامن تداوم عصر علم یا عصر اسلام راستین است و بدون این پشتوانه، جامعه اسلامی به جاهلیت پیش از اسلام، بازگشت خواهد کرد.
در واقع، این حدیث از آیندهنگری این آیه قرآن الهام گرفته که میفرماید:
«وَ مَا مُحَمَّدٌ اِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِیْن مَّاتَ اَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی اَعْقَبِکُمْ؛
و محمّد، جز فرستادهای که پیش از او
[
نیز
]
فرستادگانی
[
آمده و
]
گذشتند، نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به گذشته خود (جاهلیت) بر میگردید؟»
پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) در حدیثی که بر ضرورت شناخت امام تأکید دارد، بیان مینماید که چگونه ممکن است جامعه اسلامی عقبنشینی کند و به دوران جاهلیتِ پیش از اسلام باز گردد. فرموده پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) گویای این حقیقت است که با حذف مسئله امامت و
رهبری، این پدیده خطرناک، قابل پیشبینی است.
اندکی تامّل در مضمون حدیث، بویژه با توجّه به شرحی که گذشت، ما را از پاسخگویی به این سؤال که: «امامت کدام امام، ضامن تداوم اسلام واقعی است و حذف کدام امامت از جامعه اسلامی، بازگشت به جاهلیت است؟»، بینیاز میکند.
آیا میشود گمان برد که مقصود پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) این است که شناختن و پیروی کردن از هر کس که زمام امور جامعه را به دست گیرد، بر همه مسلمانان واجب و ضرور است و اگر کسی چنین رهبری را نشناسد، به مرگ جاهلی مُرده است، بدون توجّه به این که ممکن است چنین رهبری، ستمگر و به گفته
قرآن کریم از «امامانی که به آتش فرا میخوانند»
باشد؟!
بدیهی است که همه زمامداران فاسد تاریخ اسلام، برای اثبات حقّانیت خویش و وجوب اطاعت مردم از خود و استواری پایههای حکومتشان، به این حدیث مسلّم استناد جسته باشند. ازاینرو، میبینیم که حتّی
معاویه بن ابوسفیان نیز در شمار راویان این حدیث آمده است.
همچنین، طبیعی است که آخوندهای درباری با همان انگیزه، سخن پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله) را تفسیر و با امامت ائمّهجور، تطبیق نمایند؛ لیکن روشن است که این، بازی با الفاظ است، نه بد فهمی و کژ اندیشی در مفهوم حدیث.
هرگز نمیتوان باور کرد که
عبد اللَّه بن عمر، آنگونه که در شرح
نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است، به دلیل کج فهمی و ضعف بینش، با
امام علی (علیهالسّلام) بیعت نکند؛ ولی با تمسّک به حدیث «مَن ماتَ بغَیر امامٍ» که خودش نقل کننده آن است، شبانه به ملاقات
حجّاج بن یوسف برود تا با خلیفه دوران،
عبد الملک بن مروان، بیعت نماید؛ چرا که نمیخواهد شبی را بدون داشتن امام به صبح آورد!
آری. کسی که امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) را امام نداند و با او بیعت نکند، باید هم
عبد الملک مروان را امامی بداند که ترک بیعتش موجب رجعت به جاهلیت است و باید با آن خفّت و خواری با پای عامل سفّاک او (حجّاج بن یوسف) شبانه بیعت کند! عبد اللَّه بن عمر به جایی رسید که یزید، پسر معاویه، را با آن همه جنایاتی که به اسلام و خاندان پیامبر خدا روا داشت، مصداق «امام» در حدیث: «من مات بغیر امام» میداند و مخالفت با او را موجب
کفر و
ارتداد میشمُرَد.
آوردهاند که پس از واقعه جانسوز
کربلا، مردم
مدینه در سال ۶۳ هجری قیام کردند و این قیام به واقعه «
حرّه» انجامید. عبد اللَّه بن عمر نزد
عبد اللَّه بن مطیع (که رهبری قریش را در این قیام بر عهده داشت) رفت.
ابن مطیع، دستور داد که برای عبد اللَّه پُشتیای بیاورند و او را به نشستن دعوت کرد. ابن عمر گفت: نیامدهام که بنشینم. آمدهام تا حدیثی را که از پیامبر خدا شنیدهام، برای تو باز گویم. شنیدم که پیامبر خدا فرمود:
«مَن خَلَعَ یَداً مِن طاعَةٍ، لَقِیَ اللَّهَ یَومَ القِیامَةِ لا حُجَّةَ لَهُ، وَ مَن ماتَ وَ لَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً؛
کسی که دست از اطاعت
[
امامی
]
بکشد،
روز قیامت، در حالی خدا را ملاقات میکند که حجّتی ندارد و کسی که بمیرد و با
[
امامی
]
بیعت نکرده باشد، به مرگ جاهلی مُرده است.»
بنگرید که چه استادانه، سخن پیامبر خدا را در جهت مخالفت مقصود ایشان بهکار میبرند! این، همان پدیده خطرناکی است که پیامبر خدا برای پیشگیری از آن، در این حدیث و دهها حدیث دیگر، بِدان هشدار داده و مردم را به اطاعت از امامان حق، دعوت کرده است. هشدار پیامبر خدا به دست سیاست بازان مسلماننما و عوامل آنان، تحریف میگردد و بدین ترتیب است که از حدیث، بر ضدّ حدیث، و از اسلام بر ضدّ اسلام، سوء استفاده میشود و سرانجام با نادیده گرفتن جایگاه امامت در جامعه اسلامی و به فراموشی سپردن توصیههای پیامبر (صلیاللّهعلیهوآله)، عصر علم و اسلام در امّت اسلامی سپری میگردد و رجعت به جاهلیت و گمراهی، تحقّق مییابد.
بنابراین، بدون تردید، مقصود از احادیثی که مرگِ بدون شناخت امام را مرگ جاهلی میدانند، (مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف امامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً)
بیم دادن از عدم تمسّک به
ولایت اهل بیت (علیهمالسّلام) است که ضرورت تمسّک به آنان، در
حدیث ثقلین و
غدیر و صدها حدیث دیگر، برای مردم، بیان شده است.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «وجوب شناخت امام عصر» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۳/۲۳.