نحوه تعامل با همکلاسیهای غیر شیعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شیعه،
اهل سنت،
تقیه.
پرسش: جوان شیعه هستم و در میان اهلسنت زندگی میکنم، نمیخواهم مذهبم را بر آنها آشکار کنم، چگونه با آنها تعامل داشته باشم؟
پاسخ: به نظر میرسد تعامل و برخورد با دیگران و گفت و گو با آنها در صورتی که به ایجاد مشکل و گرفتاری و دردسرهای بیفایده منجر شود، ضروری نباشد. همچنان که ضروری نیست انسان مستقیماً و رو در رو وارد جدال و گفت و گو شود. بسا
انسان میتواند غیر مستقیم و با واسطه، در اینگونه مباحث شرکت کند.
نوجوانی ۱۴ سالهام، اگر چه از جهت سن کم سن و سالم، ولی از نظر رشد فکری گمان میکنم بزرگ باشم. در کشور قطر زندگی میکنم، جمعیت شیعه در این کشور نسبت به سنی بسیار کم است. در مدارس این کشور مسائل مذهبی اهل سنت تدریس میشود، در مدرسهای بسیار خوب درس میخوانم؛ چون میخواهم به مدارج بالای علمی برسم. مشکل من این است که چگونه با جوانان دیگر این مدرسه که سنی هستند تماس و برخورد داشته باشم، در حالی که من شیعهام.
آنها به شیعه علاقه ندارند، البته نمیدانند که من شیعهام، اساساً آنان مذهب شیعه را نمیشناسند. بنده قصد دارم، شیعه و
امام حسین (علیهالسّلام) را به آنها معرفی کنم و بگویم چرا شیعه برای امام حسین (علیهالسّلام) به سر و سینه میزند.
نگاه آنها به شیعه، نگاه خوبی نیست. آنان شیعه را دیوانه میدانند؛ چرا که میگویند شیعه بدون دلایل با آلات آهنی و فلزی خود را مجروح میکند، یا برای امام حسین (علیهالسّلام) با آهن به سر و صورت خود میزند و...البته آنها نمیدانند امام حسین (علیهالسّلام) چه شخصیتی است. دوست دارم همه چیز را برایشان بیان کنم، اما آنها این مسئله را درک نمیکنند. میترسم وقتی این مسئله را بیان کردم و گفتم که من شیعهام، دیگر با من حرف نزنند! به من نگویید که با دوست دیگری حرف بزن؛ چرا که در اینجا همه جوانان شبیه هم هستند. به عنوان نمونه زمانی که به آنها میگویم: میشود نماز ظهر و عصر را با هم خواند به من میخندند و میگویند این حرف شیعه است. در این لحظه به من شوک دست میدهد و نمیدانم چه بگویم! آیا به آنها بگویم بلی من شیعهام یا نه، یا این که ساکت بمانم مثل همیشه، در کارم حیرانم، چکار کنم؟
برای اینکه نه امکان دارد صریحاً اعلام کنم، و نه امکان دارد ساکت بمانم. شما میگویید چه کار کنم. با علم به اینکه اگر به آنها بگویم من شیعه هستم، مدیر مدرسه به زودی میفهمد و میترسم این سبب شود تا اینکه مرا از آنجا اخراج کنند و برای آینده من خوب نیست، به نظر شما من چکار کنم.
مسئلهای که در متن سؤال به آن اشاره شد، از چند جهت قابل بحث و بررسی است:
به نظر میرسد تعامل و برخورد با دیگران و گفت و گو با آنها در صورتی که به ایجاد مشکل و گرفتاری و دردسرهای بیفایده منجر شود، ضروری نباشد. همچنان که ضروری نیست انسان مستقیماً و رو در رو وارد جدال و گفت و گو شود. بسا انسان میتواند غیر مستقیم و با واسطه، در اینگونه مباحث شرکت کند و مسائل اختلافی را به صورت این که گروهی نیز در این مسئله نظرشان این است، یا برخی نیز در باره این موضوع عقیدهای دیگری دارند و...با آنها بحث و گفت و گو کرد. چنان که سیره و روش عملی پیامبران در بسیاری از موارد اینگونه بوده است.
از جمله آنها
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) است زمانی که برایش این امکان به وجود آمد که به صورت غیر مستقیم گفت و گو کند و معتقدات خود را به مردم القا و ابلاغ کند بدون این که با آنها به صورت مستقیم وارد گفت و گو و
مجادله شود، این کار را کرد. آیات
قرآن درباره این مهم چنین میفرماید: "چون شب او را فروگرفت، ستارهای دید. گفت: این است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم"• "آن گاه ماه را دید که طلوع میکند. گفت: این است پروردگار من. چون فروشد، گفت: اگر پروردگار من مرا راه ننماید، از گمراهان خواهم بود"• "و چون خورشید را دید که طلوع میکند، گفت: این است پروردگار من، این بزرگتر است. و چون فروشد، گفت: ای قوم من، من از آنچه
شریک خدایش میدانید بیزارم"• "من از روی اخلاص روی به سوی کسی آوردم که آسمانها و زمین را آفریده است، و من از مشرکان نیستم".
همچنین در روایات آمده که ائمه (علیهالسّلام) در برخی از مواقع به صورت مستقیم وارد مناقشه و گفت و گو نمیشدند، بلکه گاهی سکوت اختیار میکردند تا زمینه مهیا شود و زمینه
فتنه و درگیری از بین برود، آن گاه نظر خود را در مورد آن مسئله بیان میکردند. بهترین شاهد این مطلب، عملکرد
امام رضا (علیهالسّلام) درباره خلق قرآن است که در زمان آن حضرت به وجود آمد. حضرت هنگامی که دید این مسئله، یک مسئله سیاسی شده، نه علمی، سکوت را بر بیان ترجیح داد؛ چرا که دید وارد شدن در بحثی علمی که در فضای درگیری زور و
قتل است، فایدهای ندارد.
باید توجه داشت که این روش و عملکرد حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) با مشرکان و بت پرستان بوده است. در حالی که
اهل سنت برادرانی دینی ما هستند، ما با آنها و آنها با ما در مهمترین اعتقادات دینی و اصول عقاید؛ مانند
توحید،
نبوت و
معاد مشترک هستیم
اهل بیت و
امامان معصوم (علیهالسّلام) ما همواره ما را به فضایل اخلاقی و علمی سفارش کردهاند که سزاوار است ما به آنها ملتزم باشیم. خواست آنها این بود که ما در
علم،
اخلاق، پرهیزکاری،
تقوا و...الگو باشیم تا این که با اعمال خود، (نه با زبان) مردم را دعوت به حق و خوبیها کرده باشیم.
مرحوم
کلینی در این باره روایات فراوانی را نقل کرده است که ما در این جا به عنوان نمونه به دو مورد اشاره میکنیم:
اسامه میگوید از
امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: "بر تو باد به تقوای خدا و
ورع و کوشش و راستی گفتار و
اداء امانت و
حسن خلق و نیکی با
همسایه. و مردم را با غیر زبان به مذهب خود دعوت کنید (یعنی رفتار شما شیعیان باید طوری باشد که مخالفینتان بگرویدن مذهب شما مایل شوند) و زینت ما باشید و ننگ ما نباشید. و بر شما باد به طول دادن
رکوع و
سجده؛ زیرا چون یکی از شما رکوع و سجود را طول دهد، شیطان از پشت سرش بانگ زند و بگوید: ای وای، که این اطاعت کرد و من نافرمانی و این سجده کرد و من سرپیچی هنگامی که بسجده در برابر آدم مامور گشتم".
از
علی بن ابی زید از پدرش، گفت: من نزد امام صادق (علیهالسّلام) بودم که
عیسی بن عبدالله قمی نزد او آمد و به او خوش آمد گفت: و او را نزد خود نشانید و سپس فرمود: "ای عیسی بن عبدالله، از ما نیست کسی که در شهری باشد که ۱۰۰ هزار و اندی در آن هستند و یکی در آن شهر از او پارساتر باشد؛ یعنی از مخالفان
مذهب شیعه؛ زیرا خود شیعه شاید که بر هم برتری داشته باشند".
اگر ما چنین باشیم، چهره زیبایی از اسلام و از مکتب اهل بیت (علیهالسّلام) به مردم دنیا نشان دادهایم. لذا انتظار میرود ما خود را در تمام زمینههای اخلاقی، علمی، عقیدتی، فرهنگی و...با خواستهها و سفارشهای
ائمه (علیهالسّلام) هماهنگ کنیم.
ما نیازمند شناخت حقیقی و واقعی تشیع هستیم. در واقع شناخت تشیع همان شناخت اسلام طبق مکتب اهل بیت (علیهالسّلام) است. وقتی این چنین شد و ما تشیع را این گونه شناختیم، راه هدایت و طریق حق به صورت صحیح فرا روی ما ترسیم میشود، در این هنگام نسبت به
دین از زوایای مختلف شناخت پیدا کردهایم.
این (روش) در واقع مستند به
حدیث ثقلین است که
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن راه امت را پس از خود ترسیم نموده، تا مردم بعد از رحلت آن حضرت گرفتار انحراف و گمراهی نشوند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در این باره فرمود: "همانا من شما را ترک میکنم در حالی که در میان شما دو گوهر گرانبها به امانت گذاشتهام، هنگامی که به آنها تمسک جویید هرگز بعد از من دچار گمراهی نخواهید شد. یکی از دیگری با عظمتتر و با ارزشتر است. کتاب خدا (
قرآن) ریسمانی است که از آسمان به سوی زمین کشیده شده است و
عترت و اهل بیتم، این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا این که در
حوض کوثر بر من عرضه شوند، بنگرید چگونه این دو را گرامی میدارید. (این حدیث را
مسلم در صحیح،
ترمذی، در سنن،
احمد بن حنبل در مسند نقل کردهاند. همچنین در دهها منبع معتبر
اهل سنت آمده است.)
یکی از مسائل ضروری شناخت نقاط اشتراک بین مذاهب، همچنین شناخت نسبت به چیزهایی است که باعث تفرقه و جدایی میشود. اعم از این که این علل و اسباب سیاسی، یا تعصبهای مذهبی و یا اجتهادات علمی باشد. بنابراین، اگر اسباب و عوامل اختلافات را شناختیم، توان علاج و راه کارهای آن را به صورت دقیق خواهیم یافت.
به عنوان نمونه، میپردازیم به مثالی که در متن سؤال (جمع بین دو نماز) به آن اشاره کردید:
آنچه که از متن سؤال ظاهر میشود، این است که شما دیدگاه اهل سنت را در این مسئله نمیدانید. شما اگر نظر برادران اهل سنت و روایات وارده از طریق آنان را در این مسئله میدانستید! آن وقت به هم کلاسیهایت میگفتی که این مسئله (
جمع بین صلاتین) فقط نظر
شیعه نیست، بلکه در این موضوع دهها روایت در منابع معتبر اهل سنت آمده است که تایید میکند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدون هیچ عذری در وقت فراغ بین دو نماز جمع کرده است.
در این جا به ذکر یک روایت اکتفا میکنیم: از
ابن عباس نقل شده است که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نماز ظهر و عصر، همچنین مغرب و عشا را در غیر خوف و سفر، جمعاً خوانده است.
ابن عباس در علت این کار میگوید: علت این که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این کار را انجام داد، این است که کسی از پیروانش دچار حرج و مشکل نشود.
همچنین وقتی به تفسیر آیه: ("از هنگام زوال خورشید تا آنگاه که تاریکی شب فرا میرسد نماز را برپای دار و نیز نماز صبح گاه را، و نماز صبح گاه را همگان حاضر شوند").
نگاه میکنیم میبینیم که یکی از بزرگان اهل سنت، ذیل تفسیر آیه میگوید: این آیه وقتهای نماز را به سه وقت تقسیم کرده نه پنج وقت.
این گونه است مسئله
نهضت امام حسین (علیهالسّلام). پس زمانی که ما ارزش
قیام عاشورا را شناختیم و نقش اصلاحی نهضت حسینی را در تحول جامعه اسلامی و در مقابله با انحرافات اموی دریافتیم، و اگر دانستیم که چگونه قیام عاشورا را معرفی و درست از آن دفاع کنیم، در این هنگام معلوم میشود که مسئله امام حسین (علیهالسّلام) مسئله سر و سینه زدن نیست؛ چرا که در حقیقت این هدف قیام امام حسین (علیهالسّلام) نبود. بلکه سینه زدن و عزاداری برای امام حسین (علیهالسّلام) یک ابزار و وسیله برای زنده نگه داشتن قیام و نهضت حسینی است.البته احیای قیام عاشورا در نزد شیعه منحصر در سینه زدن و عزاداری نیست، بلکه برای زنده نگهداشتن قیام حسینی دهها و صدها راه و وسیله وجود دارد. اما در نهایت تاسف باید گفت دستهایی (با سوء نیت) علیه
شیعه در کار است تا شیعه را اینگونه معرفی کند که قطعاً این روش و کار درستی نیست.
اگر میدانستید که شیعه در راستای مکتب و نهضت حسینی بیش از سه هزار جلد کتاب، مقاله، رساله و...مؤسسات علمی فراوانی در راستای احیای قیام امام حسین (علیهالسّلام) تاسیس کرده است، از پاسخگویی به شبهات و اشکالات این چنین بر میآمدید.
اما این که گفتید: آنها این مسئله را درک نمیکنند، البته این امر طبیعی است؛ چرا که این به جهت فضای سانسور و دوری و فاصله گرفتن از مکتب اهل بیت (علیهالسّلام) است.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «نحوه تعامل با همکلاسیهای غیر شیعه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۷