• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معیار پذیرش سخن درست از نادرست

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: معیار پذیرش، سخن درست ، نادرست، انظر الی ما قال لا تنظر الی من قال.

پرسش: چگونه می‌توان به دو روایت زیر عمل کرد: الف. «اُنْظُرْ اِلی ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلی مَنْ قالَ». ب. «هر کس که به گوینده‌ای گوش دهد براستی که او را پرستیده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، براستی که ابلیس را پرستیده است». توضیح بیشتر این‌که: اگر بخواهیم به سخنان کسی گوش کنیم (اُنْظُرْ اِلی ما قالَ) و آن‌را سبک و سنگین کنیم که در این صورت لازم می‌آید که در مواقعی ابلیس را بپرستیم.

پاسخ: در روایت اوّل واژه «انظر» به کار رفته است و از شنونده‌ اندیشمند و دارای قدرت تحلیل، خواسته شده است که سخن را گوش فرا داده، اما با تامل و تفکر - که به یک معنا نقد آن سخن است - در آن‌اندیشه کند که اگر آن سخن مفید بود از آن بهره‌مند شده و گرنه آن‌را را وا گذارد. بنابراین ساحت سخن و گوینده آن تفکیک شده است. اما در روایت دوم واژه «اصغی» به کار رفته که به معنای تمایل داشتن است و مخاطب کسانی هستند که قدرت تحلیل کمتری داشته و بدون تامل به سخنی گوش فرا داده و به سرعت جذب آن می‌شوند.




هرچند ظاهر دو روایت مطرح شده در پرسش با یکدیگر قدری ناسازگاری داشته، اما با دقت و تامل بیشتر این ناسازگاری برطرف می‌شود.

۱.۱ - روایت اوّل

سخن ژرفی است از امام علی (علیه‌السّلام) که فرمود: «خُذِ الْحِکْمَةَ مِمَّنْ اَتَاکَ بِهَا وَ انْظُرْ اِلَی مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ اِلَی مَنْ قَال‌؛ حکمت را از کسی که آن‌را برای تو می‌آورد، بگیر و به آنچه گفته است، بنگر و به (شخصیت‌) گوینده نگاه نکن.»

۱.۲ - روایت دوم

امام جواد (علیه‌السّلام) فرمود: «مَنْ اَصْغَی اِلَی نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَاِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ اِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ»؛ هر کس به سخن سخنرانی گوش دهد، او را پرستش کرده است. پس اگر او از خدا سخن بگوید، خدا را پرستیده است، و اگر از زبان ابلیس سخن بگوید، ابلیس را عبادت کرده است.

۱.۳ - تامل

همچنان‌که ملاحظه می‌گردد؛ روایت اول بیانگر این است که به گفته توجه شود، نه به گوینده و در روایت دوم گفته شده که گوش فرا دادن به سخنان هر کسی، تبعیت و پیروی از او را در پی خواهد داشت. اکنون با ملاحظه دقیق و تامل در متن عربی این دو روایت، باید گفت:

۱.۴ - کلمه انظر

در روایت اوّل، کلمه «انظر» به کار رفته است که به معنای «نگاه کن» است. این نگاه توام با تامّل و تفکّر است؛ زیرا واژه نظر در عربی با تامل و تفکّر همراه است و منحصر به دیدن معمولی نمی‌شود، چنان‌که راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید: «نَظَر»؛ یعنی بر گرداندن و توجه دادن چشم ظاهر و چشم باطن برای دیدن و ادراک چیزی است. که مقصود از این عمل، تامل و تحقیق درباره آن است. و نیز مقصود از دیدن و تامّل، به ‌دست آوردن معرفت و شناختی است که بعد از تحقیق حاصل می‌شود و آن‌را «رؤیة» گویند. «النَّظَرُ: تَقْلِیبُ البَصَرِ و البصیرةِ لادرَاکِ الشی‌ءِ و رؤیَتِهِ، و قد یُرادُ به التَّاَمُّلُ و الفَحْصُ، و قد یراد به المعرفةُ الحاصلةُ بعد الفَحْصِ، و هو الرَّوِیَّةُ» در قرآن کریم نیز این واژه بسیار به ‌کار رفته است که عمدتاً نیز به معنای تامّل و تدبّر است؛ مثلاً در این آیه شریفه آمده است: «قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْض؛ ‌ بگو، با دقت تمام به آسمان‌ها و زمین نگاه کنید (تا نشانه‌های قدرت خدا را ببینید).» در این آیه مراد از «انظروا» نگاه کردن و دیدن تنها با چشم نیست، بلکه علاوه بر آن، با تفکّر و تدبّر باشد.
واژه «اصغی» در روایت دوم؛ از ریشه «صغو» و «صغی» به معنای میل و توجه نشان دادن است. به ‌گونه‌ای که این میل با همراهی است. مانند این‌که گفته شده: «و صَغَتِ الشَّمْسُ: مالَتْ للغُروبِ؛ آفتاب میل به غروب کرد.» «اصغاء» به معنای استماع، در حقیقت میل و توجه دادن گوش است به طرف سخن. همان‌طور که در نهج البلاغه آمده است: «فَاَصْغَیْتُ اِلَیْهِ سَمْعِی‌؛ گوشم را به طرف عقیل متمایل کردم»؛ یعنی به سخنش گوش دادم. در قرآن هم این واژه به معنای متمایل شدن و رغبت آمده است: «وَ لِتَصْغی‌ اِلَیْهِ اَفْئِدَةُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِیَرْضَوْهُ وَ لِیَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُون؛ نتیجه (وسوسه‌های شیطان و تبلیغات شیطان‌صفتان) این خواهد شد که دل‌های منکران قیامت، به آنها متمایل گردد و به آن راضی شوند و هر گناهی که بخواهند، انجام دهند!»

۱.۴.۱ - نتیجه

آنچه که از مطالب فوق به ‌دست می‌آید این است که؛ این دو روایت نه تنها تعارض و تنافی با یکدیگر ندارند، بلکه به بخشی از ابعاد مهم تربیتی انسان اشاره می‌کنند و او را نسبت به پیچیدگی‌های زندگی‌اش آگاه می‌نمایند.
در روایت اول؛ سفارش به تدبر و تفکر در سخنان شده است و انسان را از قضاوت‌های سطحی و بدون تامل برحذر می‌دارد، گاه ممکن است سخن ارزش‌مندی از زبان کسی گفته شود که گرچه به لحاظ عقاید و یا رفتارهای فردی و اجتماعی، فرد شایسته‌ای نباشد، اما سخن او را می‌توان به بوته نقد و بررسی نهاد و موارد ارزش‌مند آن‌را با تفکر و تامل جدا نموده و از آن استفاده نمود.
اما در روایت دوم؛ تمایل و توجه به سخن گوینده مطرح است، که نوعی تبعیت و همراهی با وی را بدون تفکر و تامل در پی دارد و این، گاهی می‌تواند خطرناک باشد؛ زیرا پیروی از کسی که سخنی از جانب خداوند نمی‌گوید امکان انحراف و نهایتاً تباهی وجود دارد. امام جواد (علیه‌السّلام)، فرد را از تمایل، پیروی و متابعت بدون سنجش و تفکّر از سخنی که از دهان کسی بیرون می‌آید برحذر داشته است؛ زیرا یک سخن باطل ممکن است در قالب‌های جذّاب عرضه شود و به همین دلیل انسان نیز بدون نقد و بررسی و تفکر و تامل تحت تاثیر قرار گیرد.

۱.۵ - تأکید بر سخن منطقی

در روایت اوّل؛ تاکید بر سخن خوب و منطقی است، نه فردی که سخن می‌گوید؛ یعنی در حقیقت حوزه فکر و عمل فرد از یکدیگر تفکیک داده شده است. و به عبارت بهتر؛ به شنونده سخن تاکید شده است که با تفکیک ساحت سخن و گوینده آن به تقویت استقلال فکری و عقل خود پرداخته و با گزینش دقیق گفته‌ای که شنیده است، بتواند صرف نظر از شخصیت قائل آن، به بهره‌برداری از آن بپردازد.
این در حالی است که در روایت دوم هم ساحت سخن و هم حوزه عمل و واقعیت‌های بیرونی و عینی سخنران مراد است؛ بدین معنا که فرد با شنیدن سخن تمایل به عمل نیز پیدا می‌کند، بدون در نظر گرفتن و تفکر درباره این‌که چنین سخنی اگر از سوی شیطان باشد و شخص شنونده نیز تمایل به آن داشته باشد به ناچار از جمله عاملان به آن قرار خواهد گرفت و پیرو شیطان و یا به تعبیر روایت عبد شیطان خواهد شد.

۱.۶ - تفاوت مخاطبان

به نظر می‌رسد که مخاطبان هر دو روایت نیز با یکدیگر متفاوت باشند. مخاطب روایت اول، کسانی هستند که در مسئله‌ای تسلط نسبی داشته و به حیطه آن آگاه هستند و یا این‌که در حال تعلیم و آموزش برای علمی‌ و یا حرفه‌ای می‌باشند و تا حدودی به آن چیزی که می‌شنوند آگاهی اجمالی دارند، بنابراین، آنچه را که می‌شنوند با تامّل و تفکّر در ذهن خود نقد و بررسی خواهند کرد و موارد درست آن‌را گرفته و به‌کار خواهند بست. این در حالی است که در روایت دوم، مخاطبان افرادی هستند که بر چیزی که می‌شنوند آگاهی ندارند و ممکن است جذابیت سخنان باطل آنان را به خود جذب کرده و در گروه تبعیت کنندگان شیطان قرار دهد.

۱.۶.۱ - تأثیر توانایی علمی‌

بر این اساس، افرادی که توانایی علمی‌چندانی برای تحلیل دقیق سخنان نداشته و شخص سخنران و شیوه سخنرانی در آنها تاثیر بیشتری از خود سخن دارد، عملاً نمی‌توانند از فرمول «انظر الی ما قال» که برای‌اندیشمندان است استفاده کنند و در همین راستا، این‌گونه افراد در پذیرش یک سخن باید به شخصیت گوینده «من قال» نیز توجه داشته باشند.
البته یک فرد می‌تواند بسته به میزان دانشی که دارد، در برخی موارد از توصیه روایت اول استفاده کرده و در مواردی که دانش او کمتر است به توصیه روایت دوم پایبند باشد.


۱. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۴۱، محقق و مصحح:حسنی بیرجندی، حسین، دار الحدیث، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.    
۲. تمیمی‌آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم‌، ص۳۶۱، محقق و مصحح:رجائی، سید مهدی‌، دار الکتاب الاسلامی‌، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. ‌    
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۶، ص۴۳۴، محقق و مصحح:غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‌، ص۴۹۷.    
۵. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۱.    
۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۸۲.    
۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۴، ص۴۶۱، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.    
۸. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج‌۴، ص۱۳۰، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.    
۹. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌۱۹، ص۶۰۰، محقق و مصحح:شیری، علی، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.    
۱۰. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌۱۹، ص۵۹۹.    
۱۱. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج‌۴، ص۱۳۰.    
۱۲. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج‌۴، ص۱۳۰.    
۱۳. امام علی، نهج البلاغة، خطبه ۲۲۳، ص۵۵۴.    
۱۴. انعام/سوره۶، آیه۱۱۳.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «معیار پذیرش سخن درست از نادرست»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۸.    



جعبه ابزار