فلسفه وحکمت دعا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: فلسفه ، حکمت، دعا، نیایش
پرسش: فلسفه و حکمت دعا چیست؟
پاسخ:
«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ ...».
نخست به مبادى تصوریه
دعا پرداخته، سپـس، موانع، شرایط و مشكلات آن را بازگو مى كنیم. ((دعا)) در فرهنگ لغت به مفهوم خواندن، صدا زدن و
عبادت و
نیایش است؛ خواندن،ف گاهى تواءم با خواستن است و زمانى به شكل راز و نیاز و تضرع و ابتهال مى باشد.
اقبال لاهوری مى نویسد: ((نیایش خواه به شكل فردى و خواه به صورت اجتماعى، تجلى اشتیاق درونى انسان براى دریافت جوابى در سكوت است))
كم نیستند كسانى كه اعتقاد به مبداء متعال ندارند، لیكن براى تسكین دردها و آلام درونى، حوایج قلبى خویش را در قالب دعا مطرح مى سازند; در این صورت، اگرچه چنین خواندنى، دعاى اصطلاحى نیست (زیرا مدعوى در میان نیست)، ولى بیانگر ضرورت دعا براى بشر، است. بنابراین، اگر بخواهیم تعریف جامع ترى از دعا ارائه بدهیم، باید بگوئیم دعا تجلى عشق به خدا براى نیل به تكامل و رفع نیازمندیهاست; ((الدعاء الرغبه الى الله))
نیایش، گرایش و كشش به سوى خدا است.
درخصوص دعا تعریف هاى زیادى شده است كه نمونه هایى از آن ها را مىآوریم:
ـ دعا مطالبه آن چیزهایى است كه انسان به لیاقت و كار و اندیشه باید به دست آورد.
ـ دعا منبع و كانون عظیم تغذیه روح انسانى است; همان گونه كه جسم مركز تغذیه نیازهاى مادى بشر مى باشد.
ـ دعا احیاى خواسته ها، آرمان ها و ایدهآل هاى راستین انسان است.
بالاخره حقیقت دعا
عشق به خالق زیبایى ها، عظمت ها، جهش به سوى
کمال مطلق و علم مطلق و پرواز بسوى بى نهایت و
معبود لایتناهى است. به عقیده دكتر ((كارل)) دعا و نیایش عبارت است از تضرع و ناله و طلب یارى و استعانت و گاهى یك حالت كشف و شهود روشن و آرامش درونى و مستمر دورتر از اقلیم همه محسوسات.
دعا، گاهى براى جلب منفعت و سود مادى و زمانى به منظور دفع ضرر و زیان و گاهى در قالب
نفرین است. زمانى هم به شكل پوزش و عذرخواهى از قصور و تقصیرها و گاهى براى جلب بهره هاى معنوى و
کرامات اخروى است. صدا زدن را دعوت مى گوییم و دعوت شونده را مدعو; این قسم از
دعا در میان مردم معروف و رایج است.
((
علامه طباطبایی )) مى فرماید: ((دعا و دعوت عبارت است از اینكه دعا كننده نظر مدعو را به سوى خود متوجه كند و پـس از جلب توجه، فایده و نعمتى را از وى درخواست نماید. بنابراین، ((سوال)) به منزله غرض و نتیجه دعا مى باشد، و این مفهوم به تمام موارد سوال منطبق است، مانند پرسش در مورد مجهولات و سوال به معنى محاسبه و پرسش در زمینه تقاضاى كمك مادى و معنوى.
خداى تبارك و تعالى چیزى را كه زبان در آن دخالت دارد سوال نامیده است.
«وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»؛
و از انواع نعمت هایى كه از او درخواست كردید به شما عطا فرمود كه اگر نعمت هاى خدا را بخواهید به شماره در آورید هرگز
حساب آن نتوانید كرد.
البته این درخواست به زبان ظاهرى نیست بلكه به زبان
فقر و استحقاق وجودى و فطرى است.
((دعوت)) با ((نداء)) نیز فرق دارد؛ زیرا ندا اختصاص به لفظ و صوت دارد، ولى دعا مى تواند از مقوله لفظ باشد و یا از طریق اشاره و با توجه قلبى انجام بگیرد«ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»
((راغب اصفهانى)) مى گوید: دعا مثل نداست، جز آنكه ندا گاهى فقط خواندن است، بدون ذكر اسم، ولى دعا غالبا با ذكر اسم است و ندا به مجرد بلند كردن صدا گفته مى شود.
نیاز بشر به دعا از جهات متعددى قابل بررسى است و آثار حیاتى مهمى دارد كه بعضى از آن ها را مىآوریم:
ی
فقر ذاتى انسان به اضافه ضعف و ناتوانى همه جانبه، او را به قدرت بى نیاز و لایزال مى كشاند و از خودخواهى باز مى دارد و انسان مى فهمد كه بدون مشیت ذات اقدس متعال كارى سامان نمى گیرد، چرا كه انسان به مجرد تأمین صحت، ثروت و كسب قدرت مغرور مى شود و طغیان مى كند و به قول
قرآن « إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى؛
أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى»
، كه نتیجه سركشى جز خسران چیزى نیست.
دعا توحید افعالى را به انسان مىآموزد كه عامل موثر و مسبب الاسباب را خدا مى داند و او را در همه جا حاضر و ناظر مى شمارد«وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ»
و «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ»
او باور دارد «وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ»
، پـس عمل و تلاش انسان از دایره مشیت بیرون نمى باشد. زیرا انسان ها را خلق كرده و آنچه انجام مى دهند نیز به یك معنى، فعل خداست. قرآن این واقعیت دینى را چنین مىآموزد. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ »
نیازمندى وجودى انسان در حدوث و بقا و به هنگام بلا و مصائب، جاى تردید نیست. انسان گاهى از دفع پشه و مگسى ناتوان شده و، در برابر بیمارىها، تصادفات، تصادمات، سكته ها و مرگ و میرها، بیچاره و مضطر شده،
خدا را مى خواند.
قرآن مى گوید:
«قُلْ أَرَأَيْتُكُم إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاء وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ»
«قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ؛ قُلِ اللّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ»
این آیات انسان با وجدان و خردمند را به این حقیقت متوجه مى كند كه پناهگاه واقعى بشر ذات خلاق عالم است، چرا كه هركسى از طریق دل، راهى به خدا دارد، حتى شقى ترین و معاندترین افراد، و شاهد زنده آن توجه و تضرع و زارى آن ها در بن بست هاست، وقتى از علل و اسباب مادى ناامید مى شوند بى اختیار به قدرت لایزال پناه مى برند، ولى در مواقع عادى به قدرت هاى مادى و عقاید خرافى پناهنده مى شوند: به جادوگران، ریاضت كشان، رمالان، فالگیران، ساحران و كاهنان و ... .
یاد خدا باعث آرامش روح و روان مى باشد.« أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
، این آرامش با تكامل روح قرین است و آرامش كاذب و موقت نیست. این آرامش با خیالات شاعرانه و تصورات موهوم تاءمین نمى گردد. زندگى دریایى است پر از طوفان، دلهره و اضطراب. تنها امید و اتكاء دعا و نیایش با حق تعالى است كه آرام بخش روح و روان است.
چه غم دیوار امت را كه داردچون تو پشتیبان
چه باك ازموج بحر آن را كه باشدنوح،كشتیبان
(سعدى)
انسانى كه با دعا سر و كار دارد هرگز یاءس و ناامیدى بر او غالب نمى شود و با دعا و نیایش مشكلات مادى و معنوى خود را از او مى خواهد و اجابت را باور دارد.
دعا و تضرع در مقابل معبود واقعى در نهاد جان و فطرت انسان گذاشته شده است. انسان پیوسته مایل است از گناهان توبه كند و از قصور و تقصیرها عذرخواهى نماید. دعا در اسلام به منزله اقناع روح و تضرع و زارى است، چنین فردى هرگز ناامید نمى شود و تا آخرین نفـس با امید و نشاط با خدا سخن مى گوید; به عبارت دیگر دعا مبادله عشق و پیام است. اصولا بشر میل شدیدى دارد كه در برابر معبودش به راز و نیاز و عذرخواهى از تقصیر بپردازد و حدیث درد فراق را با او در میان بگذارد شكایت و گلایه كند، از بى وفایى ها، مكرها و فریب ها سخن بگوید و آلام درونى خود را بدین سان تسكین دهد.
((دكتر كارل)) مى نویسد: ((حقیقتا چنین به نظر مى رسد كه احساس عرفانى، جنبشى است كه از اعماق سرشت ما سرچشمه گرفته و یك غریزه اصلى است. این احساس بخش بسیار مهمى از هستى ماست كه ما اجازه داده ایم به ضعف گراید و غالبا، به كلى نابود شود)). و همو مى گوید: ((دعا مانند غذا یكى از نیازهاى ضرورى انسان است كه از عمق جان انسان سر مى كشد و روح را در یك حركت تكاملى به طرف كانون معنوى جهان به پرواز در مىآورد)).
خداوند متعال به انسان موقعیت، نعمت، حكومت بر دل ها، آبرو و حیثیت، سلامت، ثروت و قدرت و معنویت مى بخشد. باید پیوسته دعا كند كه از وى نعمت و ثروت و حال عبادت سلب نشود. اگر نسل مومنى دارد، پیوسته از خدا بخواهد بر ایمان و معنویت آنان بیفزاید. اگر از نعمت امنیت و سلامت برخوردار است، دعا كند كه خدا باقى بدارد. انسان نباید فقط در حال اضطرار و مصیبت به یاد خدا بیفتد و دعا كند، بلكه در حال صحت و مرض، تنگدستى و تمكن، روز بى كسى و عزت و قدرت، همواره باید دست به دعا بردارد. قرآن كریم كسانى را كه فقط در مواقع بدبختى دست به دعا برمى دارند توبیخ كرده است.«وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا »
انسان در دنیا پیوسته در معرض حوادث قرار دارد، سكته ها، تصادف ها، زلزله ها، حوادث و مصائب ناگهانى و غیر مترقبه و همچنین بلاهایى كه به صورت قضا و قدر مى خواهد نازل شود. در حدیث دارد:
«ادفعوا امواج البلاء عنكم بالدعاء قبل ورود البلاء فوالذى فلق الحبه و براء النسمه، البلاء اءسرع الى المومن من انحدار السیل من اءعلى التلعه الى اءسفلها».
«ادفعوا أمواج البلاء عنكم بالدعاء».
در احادیث بسیارى آمده كه دعا، حتى قضاى مبرم و محكم را نیز دفع مى كند:
((عن زراره قال: قال لى ابوجعفر(ع) الا ادلك على شى لم یستثن فیه رسول الله(ص)؟ قلت بلى قال الدعا یرد القضاء و قد ابرم ابراما و ضم اصابعه)).
در روایت خود ((دعا و نیایش)) از قضا و قدر الهى به شمار رفته است. ((الدعا هو القضا)); بنابراین قضا مى تواند قضاى دیگرى را به اذن خدا خنثى كند.
قرآن مجید مى فرماید: اگر دعا و تضرع و ابتهال شما نبود، خداوند هیچ عنایتى به شما نداشت؛«قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ».
«قل من ینجیكم من ظلمات البر والبحر تدعونه تضرعا و خفیه لئن اءنجانا من هذه لنكونن من حلشاكرین قل الله ینجیكم منها و من كل كرب ثم اءنتم تشركون» بگو كیست كه شما را در تاریكى هاى خشكى و دریا نجات مى دهد، در حالى كه او را با تضرع و زارى در خلوت و جلوت مى خوانید و مى گویید اگر خدا از این مهلكه ها نجات دهد، از شاكران خواهیم بود. بگو خدا شما را از ظلمات خشكى و دریا و از هر غصه و اندوهى نجات مى دهد، ولى باز شما مشرك مى شوید.
دعا نیز مثل عبادت و تسبیح و تنزیه حق تعالى بر دو قسم است:
دعاى تكوینى؛ یعنى همه موجودات به زبان طبیعت و هستى خویش ـ كه جز فقر ذاتى چیزى نیست ـ از خداى هستى بخش یارى مى جویند; هر موجودى به میزان استعداد و ظرفیت فیض، از خدا طلب مى كند كه آیه«يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»
اشاره بدین حقیقت است.
همه هستند سرگردان چو پرگار
پدید آرنده خود را طلبكار
تمام موجودات به زبان حال، خدا را مى خوانند، به ویژه موجودات زنده در حال اضطرار به زبان خود دعا مى كنند.
((دعاى تشریعى (اختیارى)))، این دعا مخصوص موجودات مختار و با اراده است كه طبق درجه معرفت، از قدرت مافوق مطالباتى دارند ولى غالبا بر اثر فاصله گرفتن از تعلیمات پیامبران، بشر به غیر خدا پناه مى برد اما هنگامى كه بفهمد ملك و قدرت و عزت و ذلت دست خداست به قدرت فناناپذیر روى مىآورد این نوع دعا در تكامل انسان آزاد و مختار تاءثیر بسزایى دارد. علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مى نویسد: ((دعا در مورد آفریدگار جهان گاهى تكوینى است یعنى ایجاد موجودى براى شیى دیگر، گویى خداوند متعال آن را بطرف آن شیى فرا مى خواند.
«يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ»
روزى كه شما را فرا مى خواند و با سپاس پاسخ مى دهید. كه مقصود دعوت به زندگى اخروى است. هركـس مى میرد و در واقع دعوت خدا را لبیك مى گوید. و گاهى تشریعى است كه مى فرماید: «قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى»
نیایشگران واقعى، دعا را به منظور پاسخ به نیاز ذاتى و فقر وجودى انجام مى دهند. از تضرع و ابتهال و ارتباط با حضرت حق لذتى وصف ناپذیر مى برند.
سخن گفتن با محبوب و راز دل گشودن براى آنان از همه
دنیا عزیزتر است.
دكتر كارل مى گوید: «نیایش در مرحله عالى ترش از سطح درخواست و عرض حال بالاتر مى رود، انسان در برابر خداوندگار هستى نشان مى دهد كه او را دوست دارد، نعمت هاى او را سپاس مى گذارد و آماده است تا خواسته هاى او را ـ هرچه باشد ـ انجام دهد. در اینجا نیایش به صورت یك سیر روحانى و مكاشفه درونى در مىآید.
خداوند متعال براى رسیدن به اهداف مقطعى و مادى، علل و اسبابى قرار داده است كه بشر ناگزیر باید آن مقدمات را طى كند تا به نتیجه برسد؛ به عبارت دیگر دنیا دار علل و اسباب است.
در حدیث آمده: «أبى الله اءن یجرى الاشیاء الا بالاسباب»
در قرآن مجید مى فرماید: «فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ»
بنابراین دعا چه نقشى مى تواند ایفا كند؟ در پاسخ باید گفت:
دعا و نیایش آموزش عالى ترین مسایل اخلاقى و عرفانى و اعتقادى است، دعا یك نوع جهان بینى عمیق و لطیف و مفید است.
انگیزه دعا به حسب ظرفیت و شناخت متفاوت مى باشد، بعضى دعا را كلید موفقیت در امور اقتصادى مى دانند و بـس; این افراد مفهوم دعا را نفهمیده اند. این نوع برداشت ها در ذهن روشنفكران شیعه و سنى، تصویرهاى ناموزونى از دعا گذاشته است كه دعا براى افرادى بى خبر از قانون علت و معلول و ارتباطات جهانى است و همراه دعا انسان هاى گوشه گیر و ساده لوح و خوش باور و خیال باف در ذهن آنان تداعى مى كند.
غافل از اینكه فاعل بر دو گونه است: یكى آنكه احتیاج به ابزار كار دارد وگرنه نمى تواند كارى بكند، مثل نجار و بنا كه بدون ابزار نه ساختمان درست مى شود و نه میز و صندلى، ولى گاهى فاعل بدون ابزار اثر مى گذارد، مانند كسى كه با اراده و با حرارت و انرژى خاص چیزى را مى اندازد و بیمارى را درمان مى كند (انرژى درمانى).
ملائكه و قواى غیبى این عالم به مشیت الهى بر سامان دادن امور جهان ماءمورند گاه با ابزار و گاهى بدون ابزار؛«فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا»
دعا معارضه با طبیعت نیست تا بگوییم طبیعت مقهور موجودات غیبى هستند، بلكه طبیعت هم به تدبیر قواى عاقله این عالم است. اگر خدا بخواهد بیمارى كه اجل محتوم دارد، گاهى به دارویى شفا مى دهد و گاهى به
دعا و توسلى، چون علت
شفا ، منحصر به یك چیز نیست.
محمد رشيد رضا صاحب
تفسیر المنار ،
استجابت دعا را منحصر به جایى دانسته كه اسباب طبیعى نیز در میان باشد و دعا آن است كه از خداوند بخواهند اسباب طبیعى را فراهم سازد تا داعى به مقصود برسد، مثلا فقیر، وسائل كسب و كار از خدا بخواهد و مریض دارو. البته گاهى خداوند متعال، بدون اسباب و عوامل مادى دعا را مستجاب نمى كند، ولى این تخصیص و انحصار درست نیست؛ چون به غیر اسباب طبیعى نیز مى تواند حاجت ها را برآورد، علل و عوامل
روحانی مى تواند شفا بخش باشد. ولى گروهى فراتر از این ها فكر مى كنند، آن ها دست به دعا برمى دارند، نه براى حوایج مادى، بلكه نفـس دعا كردن براى آنان موضوعیت دارد. ما قاعده و لزوم دعا را قبلا ذكر كردیم، این قسمت را كه هدف اصلى و اساسى دعاست بیشتر باز مى كنیم.
در اینجا نیایش به صورت یك سیر روحانى و مكاشفه رحمانى در مىآید، در این برداشت، دعا به مفهوم پرواز
روح به سوى عالم بالاست و ارتباط مجذوبانه
قلب است با خدا، شریف ترین و گران سنگ ترین حالات انسان است. اگر از دكتر كارل ها سخن مى گوییم بدین علت است كه وى این مفاهیم معنوى بلند را از طریق چالش هاى تجربى و یا كاوش هاى عقلانى مبتنى بر تجربیات شخصى به دست آورده; او به معانى بلند دعا در
اسلام و به مضامین عالى دعاهاى
امامان معصوم(علیهم السلام) برخورد نداشته، او دعاى
عرفه و
مناجات شعبانیه را ندیده و صحیفه سجادیه را نخوانده است.
در این برداشت، دعا یك نوع
عبادت است و تمرد از دعا و احساس
استغنا ، یك نوع
تکبر مى باشد، و سرانجام متكبران دخول در
آتش است؛ «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»
امام
زین العابدین در
صحیفه سجادیه مى فرماید: ((فسمیت دعائك عباده و تركه استكبارا و توعدت على تركه دخول جهنم داخرین»
دعا و خواندن خود را
عبادت نامیده اى و ترك آن را
استکبار ، و تهدید كرده اى كیفر ترك آن، با خوارى وارد
جهنم شدن است.
امام صادق(ع) فرمود: «علیكم بالدعاء فانكم لا تقربون بمثله»؛
شما را به دعا سفارش مى كنم. زیرا با هیچ عمل دیگرى همچون دعا، به خدا نزدیك نمى شوید. پـس دعا، درمان عطش
قلب و تسكین سوزش جان و عروج به عالم بالاست.
در
دعای شعبانیه كه تمام
ائمه(علیهم السلام) بر آن مواظبت مى كردند و
حضرت امام خمینی(ره) ، بخشى را پیوسته در
قنوت مى خواندند. «الهى هب لى كمال الانقطاع الیك».
«لقائك قره عینى و وصلك منى نفسى و الیك شوقى و فى محبتك ولهى... و فى مناجاتك روحى و راحتى و عندك دواء علتى و شفاء غلتى و برد لوعتى».
رفت موسى آتشى آرد به دست
آتشى دید او كه از آتش برست
بهرنان شخصى سوى نانوا دوید
دادجان چون حسن نانوا رابدید
لذا حال دعا براى اهل دل، پیش از آنكه طلب باشد مطلوب است و به جاى مقدمه، نتیجه و غایت و محصول است، دردها و رنج ها بهانه یى است براى كوبیدن در محبوب و راز دل گفتن با او ((یا منى قلوب المشتاقین و یا غایه آمال المحبین»
تمام شكوه و جلال نیایش از دعاى با توجه و حال برمى خیزد، نه صرف لقلقه زبان كه نه عشقى وشورىدارد و نه سوز و گدازى و نه اهتزازى در جان مى افكند. چند نمونه روایات مىآوریم:
رسول خدا فرمود: «واعلموا اءن الله سبحانه لا یستجیب دعاء من قلب غافل»
بدانید كه خداى
سبحان خواندن بدون توجه قلبى را پاسخ نمى دهد.
امام صادق(ع) فرمود: «ان الله لا یستجیب دعاء بظهر قلب ساه
فاذا دعوت فاءقبل بقلبك»
خدا، خواندن بدون توجه
قلب را باسخ نمى دهد. پـس هرگاه خداى را مى خوانى، قلبت را به سوى خدا متوجه كن.
آب كم جو، تشنگى آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
هركه جویا شد بـیابد عاقـبت
مایه اش درد است و اصل مرحمت
رحمتم موقوف آن خوش گریه هاست
چون گرست ازبحر
رحمت موج خاست
هركه او بیدارتر پر دردتر
هركه او آگاه تر رخ زردتر
پیش حق یك ناله از روى نیاز
به كه عمرى بى نیازاندر نماز
چون خداخواهد كه مان یارى كند
میل ما را جانب زارى كند
اى خدا زارى زتو مرهم زتو
هم دعا از تو اجابت هم ز تو
از منظر عقل فلسفى واقعیت مخلوق جز فقر و نیاز به خالق نیست.
معلول عین ربط به علت است و انسان عین تعلق به وجود مطلق مى باشد، لذا نمى تواند در جوهر ذات خود از دعا و تضرع و ابتهال انفكاك پیدا كند، چون در اصل و اساس آفرینش در حال دعاست; بلكه هویت مخلوقات به دعا و تسبیح است: «وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ».
تربیت هاى نادرست، حجاب هاى جهل و علم و قدرت، چهره شفاف فطرت را مستور مى سازد و او را از فقر و نیاز ذاتى غافل مى كند. تنها در تنگناها و مصایب روانى،
فطرت بیدار مى شود و سپـس رو به افول مى گذارد؛ به فرموده قرآن:
«وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»
این حالت، موقت و گذراست و براى همه پیش مىآید، ولى خاصان درگاه احدیت در
نعمت و
نقمت حال دارند.
عقل مى گوید ضرر احتمالى را چه یقینى باشد و چه مشكوك و محتمل، باید به وسیله اى رفع كرد و چون انسان به تنهایى قدرت بر رفع مصائب و ناملایمات ندارد، ناگزیر باید به دعا پناه ببرد و از خداى خالق قهار بخواهد.
دنیا دار بلا و مصیبت است و فرارى از آن نیست جز به سوى خدا:
((ففروا الى الله لاملجاء و لا منجى منه الا الیه)); به سوى خدا بگریزید زیرا هیچ پناه گاه و نجات بخشى جز او نیست.
حضرت على(ع) درباره نیازمندى بشر به دعا مى فرماید:
((ما المبتلى الذى قد اشتد به البلاء باحوج الى الدعاء من المعافى الذى لا یاءمن البلاء قال رسول الله افزعوا الى الله فى حوائجكم والجووا الیه فى ملماتكم و تضرعوا الیه و ادعوه فان الدعاء مخ العباده و ما من مومن یدعوالله الا استجاب فاما اءن یعجله له فى الدنیا اءو یوجل له فى الاخره واما اءن یكفر من ذنوبه بقدرما دعاه ما لم یدع بماءثم»
آنان كه در آسایش اند و در معرض بلا، به دعا محتاج ترند از كسانى كه دچار بلاهاى سخت هستند.
رسول خدا(ص) فرمود:
در نیازهاى خود، نزد خدا فغان و فریاد كنید و در بلاهاى شدید به او پناه برید و
تضرع كنید.
زیرا دعا، مغز و اصل بندگى است و هیچ مومنى خدا را نمى خواند مگر اینكه
مستجاب شود. و این قبولى دعا یا در
دنیا و یا در آخرت است و یا اینكه موجب پوشش و محو گناهان است تا زمانى كه گناه تازه اى از مومن سر نزده باشد. در تمام نیازها باید به خدا پناه برد.
قال الصادق: ((یا میسر ادع و لا تقل ان الا مر قد فرغ منه ان عند الله عزوجل منزله لا تنال الا بمساءله و لو اءن عبدا سد فاه و لم یساءل لم یعط شیئا فسل تعط یا میسر انه لیس من باب یقرع الا یوشك اءن یفتح لصاحبه)); پیوسته خدا را بخوان، چه به حاجت برسى یا نرسى، كه در پیشگاه خدا براى انسان منزلت و مقامى است كه جز از طریق دعا امكان پذیر نیست. اگر بنده دهانش را ببندد و چیزى سوال نكند، به وى اعطا نمى شود. پـس بخواه تا اعطا شود. اى میسر، انسان وقتى درى را بكوبد بالاخره به رویش باز مى شود.
گفت پیغمبر كه گر كوبى درى
عاقبت زان در برون آید سرى
سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی