عوامزدگی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عوامزدگی.
پرسش: عوامزدگی و خطرات و عوامل آن، و راههای مبارزه با آن از دیدگاه قرآن و حدیث چیست؟
پاسخ: یکی از مهمترین آفتهای جامعه دینی، و
روحانیت، عوامزدگی است که میتواند آثار تخریبی زیانباری داشته باشد و عمده عوامل آن، عبارت است از: وابستگی مالی حفظ موقعیت اجتماعی، دور بودن از صحنه سیاسی اجتماعی ... و راه مبارزه با آن
اصلاح معاش حوزهها، آگاهی بخشیدن، تقویت معنویات و ... میباشد.
جامعه در بسیاری از حالات مانند فرد است؛ از جمله آن آفتزدگی است. همچنانکه فرد دچار آفت یا آفات میشود، جامعه نیز چنین است؛ البته آفت اجتماع متناسب و مخصوص به خود
اجتماع است. آفتی که جامعه دینی،
دانشمندان و مخصوصاً «روحانیت» ما را در هر زمان
تهدید میکند و ممکن است فلجکننده و از پا درآورنده باشد، «عوامزدگی» است. عوامزدگی میتواند از سیلزدگی، زلزلهزدگی مار و عقربزدگی بالاتر باشد، در این مقال برآنیم که نکاتی را درباره این موضوع مهم بیان داریم؛ هرچند بر این باوریم که در این فرصت کوتاه ارائه بحث جامع و خالی از
نقض و
عیب در توان ما نیست، امید آنکه گامی باشد برای دردمندان و دوراندیشان و بزرگان حوزه، تا گامهای بعدی را متقنتر و محکمتر در مسیر عملی و اجرایی بردارند.
این نکته هم درخور دقت است که افتخار بزرگ رهبران
شیعه و روحانیت، این بوده که ارتباط تنگاتنگ با مردم داشتهاند و مردمدار بودهاند. به قول
استاد مطهری «روحانیت شیعه یک نهاد مستقل و یک قدرت ملی است که همواره در کنار مردم (و با مردم) و علیه حکمرانان (ظالم) بودهاند؛ لذا سوءتفاهم نشود که عوامزدگی غیر از مردمداری است و با مردم بودن است. مردمداری امری است لازم و وظیفهای است
واجب، منتها این همراهی، باعث نشود که رنگ و بوی عوامی را بردارند (همچون شیر که از
خون و
علف و ... به دست میآید؛ ولی هرگز رنگ خون و بوی علف و ... را به خود نمیگیرد).
برخی پیآمدهای عوامزدگی، بدین شرح است:
رهبران دینی و افراد که عوام زدهاند؛ هرگاه میخواهند مسئلهای اجتماعی را عنوان کنند، سعی میکنند برای حفظ موقعیت خود و تأثیرپذیری که از عوام دارند، دنبال مسائل سطحی و غیر اصولی بروند و از مسائل اصولی صرف نظر کنند یا طوری نسبت به این مسائل اظهار کنند، که با کمال تأسف علامت تأخر و منسوخیت
اسلام به شمار رود و وسیله به دست
دشمنان اسلام.
از قافله عقب افتادن و عقبگرد کردن، مورد بعدی است: آفت عوامزدگی، مانع از آن میشود که روحانیت و بزرگان ما، چنانکه پیشرو و جلودار قافله باشد. بلکه گاهی مجبور است پشت سر و عقب قافله حرکت کند؛ چراکه خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه با آن خو گرفته، پیمان بسته است.
حق و باطل را تمیز نمیدهد، عوام، هر تازهای را
بدعت یا
هوا و هوس میخواند، ناموس
خلقت و مقتضای
فطرت و
طبیعت را نمیشناسد؛ ازاینرو با هر نویی مخالفت میکند و همیشه طرفدار حفظ موجود است.
قرآن در
آیات بسیاری این حالت را مذمت نموده است؛ از جمله میفرماید: «و هنگامی که به آنها گفته میشود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، میگویند: بلکه از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینماییم. آیا نه این است که پدران آنها چیزی نمیفهمیدند و
هدایت نیافتند»؟
اصولاً پیروی از پیشینیان اگر به این صورت باشد که
انسان عقل و
فکر خود را دربست در
اختیار آنها بگذارد، این کار نتیجهای جز عقبگرد
ارتجاع و گذشتهپرستی نخواهد داشت؛ چراکه معمولاً نسلهای بعد از نسلهای پیشین، با تجربهتر و آگاهترند، تاثیرپذیری و عوامزدگی بزرگان دینی، از عوام در مخالفت با تجددگرایی، این عقبگرد را دو چندان خواهد نمود.
مرحوم
آیتالله حاج شیخ عبدالکریم یزدی (رحمةاللهعلیه)، به فکر افتادند یک عده از طلاب را به
زبان خارجی و بعضی علوم مقدماتی مجهز کنند تا بتوانند در محیطهای تحصیلکرده جدید، بلکه در کشورهای خارج
تبلیغ دین اسلام نمایند. وقتی این خبر منتشر شد، گروهی از عوام و شبه عوام از
تهران به
قم رفتند و اولتیماتوم دادند که این پولی که مردم به عنوان سهم
امام میدهند، برای این نیست که طلاب زبان کفار را یاد بگیرند، اگر این وضع ادامه پیدا کند، چنین و چنان خواهیم کرد ... ایشان وقتی میبیند که ادامه این کار موجب انحلال
حوزه علمیه و خراب شدن اساس کار است، به طور موقت از منظور عالی خود صرف نظر میکند.
عوام زدگی، باعث میشود گاه بزرگان و رهبران دینی ما
سکوت را بر منطق، سکون را بر تحرک، نفی را بر اثبات ترجیح دهند؛ زیرا موافق طبیعت عوام است.
در زمان
زعامت و ریاست مرحوم آیتالله
آقا سید ابوالحسن اصفهانی، عدهای از
علما و فضلای مبرز
نجف (که در زمان حاضر بعضی از آنها مرجع تقلیدند) نشستی داشتند، پس از تبادل نظر اتفاق کردند که در برنامه دروس طلاب نظری نمایند و احتیاجات
روز مسلمین در مسائل زمان) را در نظر بگیرند، مخصوصاً مسائلی را که جزء اصول عقاید مسلمین است، جزء برنامه درسی طلاب قرار دهند (کاری که الحمدلله بعد از
پیروزی انقلاب به برکت وجود
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) انجام گرفته است.) و خلاصه، حوزه نجف را از انحصار
فقاهت و رساله عملیهنویسی خارج کنند، جریان به اطلاع مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی میرسد، معظّمله که قبلاً درس خود را از جریانی که برای مرحوم
آیتالله حائری پیش آمده بود (و عوام علیه او اعتراض و
قیام نموده بودند...) و از نظایر آن، یاد گرفته بودند، پیغام دادند که تا من زنده هستم، کسی حق ندارد دست به ترکیب این حوزه بزند، اضافه کردند، سهم امامی که به طلاب داده میشود، فقط برای
فقه و اصول است، نه چیز دیگر.
حکومت عوام و مریدهای اطراف بیوت، منشا رواج فراوان
ریا و مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و
آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالا بلند ما شده، که در
دنیا بینظیر است.
دلخون شدن آزاد مردان و اصلاحطلبان، یکی دیگر از موارد است.
حکومت عوام است که آزادمردان و اصلاحطلبان
روحانیت ما را همچون مرحوم آیتالله حائری، مرحوم
آیتالله بروجردی، مخصوصاً مرحوم امام خمینی (رحمةاللهعلیه) ... دلخون کرده و میکند:
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دیگر
این بخش را با خاطرهای از استاد
شهید مرتضی مطهری (رحمةاللهعلیه) (که خود از پیشگامان اصلاح حوزه و سازمان روحانیت بوده و نفرت شدیدی نسبت به عوامزدگی داشت) پی میگیریم؛ ایشان میفرماید:
در سالهای اقامتم در
حوزه علمیه قم، که افتخار شرکت در محضر درس پرفیض مرحوم آیتالله بروجردی ـ اعلی الله ـ مقامه را داشتم، یک روز در ضمن درس فقه، حدیثی به میان آمد؛ به این مضمون که از
حضرت صادق (علیهالسلام) سؤالی کردند و ایشان جوابی دادند، شخصی به آن حضرت میگوید: قبلاً همین مسئله از پدر شما امام باقر (علیهالسلام) سؤال شده، ایشان طور دیگر جواب دادهاند، کدام یک درست است؟ حضرت صادق (علیهالسلام) فرمود: آنچه پدرم گفته درست است. بعد اضافه کردند: «اِن الشيعَةَ اَتَوا ابي مُستَرْشدين فافتاهم بمُرِاطق و أتوني شكاكاً فافتيْتُهم بالتقيّه»؛ شیعیان آن وقت که سراغ پدرم میآمدند، با خلوص
نیت میآمدند و قصدشان این بود که حقیقت را بفهمند، بروند و
عمل کنند و او هم عین حقیقت را به آنها میگفت؛ ولی اینها قصدشان هدایت یافتن و عمل نیست؛ بلکه میخواهند ببینند از من چه میشنوند تا به این طرف و آن طرف بازگو کنند و
فتنه به پا کنند. من ناچارم که با تقیه به آنها جواب بدهم؛ چون این
حدیث متضمن تقیه از خود شیعه بود، نه از مخالفین، فرصتی به دست آن مرحوم داد که درد دل خود را بگویند، گفتند: «
تعجب ندارد»
تقیه از خودیها مهمتر و بالاتر است، من خودم در اول مرجعیت عامه،
گمان میکردم از من
استنباط (و
فتوا دادن) است و از مردم عمل، هر چه من فتوا بدهم، مردم عمل میکنند؛ ولی در جریان بعضی فتواها (که برخلاف ذوق و سلیقه عوام بود)، دیدم مطلب اینطور نیست.
خطرات عوامزدگی در
قرآن کریم، عبارتاند از:
۱. تمجید از کسانی که عوامزدگی ندارند: «
خداوند در آینده جمعیتی را میآورد که آنها را دوست میدارد و آنها (نیز) او را دوست دارند و در برابر
مؤمنان متواضع و در برابر کافران نیرومندند، آنها در راه خدا
جهاد میکنند و از
سرزنش، ملامتگران هراسی ندارند».
نفی شدید عوامزدگی از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و هشدار به آن حضرت: «از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند او خوشباور و گوشی است! بگو او خوشباوری نیکوست (که هر کس را تایید نمیکند)؛ بلکه
ایمان به
خدا دارد و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند».
این آیه میرساند که پیامبر اینگونه نیست که هر کسی را تصدیق کند و عوامزده باشد؛ بلکه فقط مؤمنان را تصدیق میکند.
در
آیات زیادی بهشدت پیامبر (صلیاللهعليهوآلهوسلم) را از عوامزدگی، برحذر داشته است؛
ــ از جمله میفرماید: «از هوی و هوسهای آنها پیروی مکن و از
احکام الهی روی مگردان».
ــ در آیه بعد میفرماید: «در میان آنها طبق آنچه خداوند نازل کرده
حکم کنی و از هوسهای آنان پیروی مکن و برحذر باش که مبادا تو را از بعضی احکامی که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند».
این آیات اختصاص به
یهود و عوام یهود ندارد؛ بلکه عوام خودی را هم شامل میشود و تأثیرپذیری و طبق میل آنها رفتار نمودن، مورد نهی شدید آیات فوق قرار میگیرد.
درباره تهدیدهای شدید در برابر عوامزدگی، به چند نکته در آیات گوناگون اشاره میشود:
«(ای پیامبر ما) اگر از هوا و هوسهای آنها (یهود و...) پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدهای، هیچ سرپرست و یاوری از ناحیه خدا برای تو نخواهد بود».
او از هیچ کس از تو در برابر خدا حمایت و جلوگیری نخواهد کرد».
این آیه میرساند که جلب رضایت دیگران (و عوام) حد و حسابی دارد. اگر از مرز خود گذشت، یاری خدا و ولایت او را از دست خواهد داد.
در
آیه دیگر لحن شدیدتر میشود: «اگر تو پس از آگاهی، متابعت هوسهای آنها کنی، مسلّماً از ستمگران خواهی بود»
) و دستور میدهد که در مقابل هواخواهی دیگران (و عوامزدگی)
استقامت به خرج بده «و آنچنانکه مأمور شدهای، استقامت نما و از هوا و هوسهای آنان پیروی مکن».
از آن طرف به عوام و مردم سفارش میکند که مطیع پیامبر (صلیاللهعليهوآلهوسلم) (و رهبران دینی) باشید و انتشار عوامزدگی نداشته باشید؛ آنجا که میفرماید: «ای کسانی که
ایمان آوردهاید! بر خدا و پیامبر (صلیاللهعليهوآلهوسلم) پیشی مگیرید و
تقوای الهی را پیشه کنید که خداوند شنوا و داناست».
این آیه خطاب به
مؤمنین و خودیهاست که بر خدا و پیامبر پیشی نگیرند، یک نوع تقدم همین است که انتظار داشته باشند که پیامبر (و رهبران دینی) به حرف آنها و متأثر از آنها باشند.
اکنون انواع خطرهای عوامزدگی بیان میشود:
به رنج افتادن مردم (و خود عوام): قرآن میفرماید: «بدانید
رسول خدا در میان شماست، هرگاه در بسیاری از امور شما را
اطاعت کند، به مشقت خواهید افتاد».
این آیه چنانکه جمعی از
مفسران گفتهاند، نشان میدهد که بعد از خبر «ولید» از مرتد شدن طایفه «بنیمصطلق»، جمعی از
مسلمانان سادهدل و ظاهربین به پیغمبر (صلیاللهعليهوآلهوسلم) فشار میآوردند که ضد طایفه مزبور اقدام نظامی کند؛ قرآن میفرماید: او رهبر است، انتظار نداشته باشید که (عوامزده باشد) و از شما اطاعت کند، برای تحمیل افکار خود به او فشار نیاورید که این به
زیان شماست.
از دست دادن یاری خداوند، و
ولایت الهی (که قبلاً اشاره شد).
«او پیامبر (صلیاللهعليهوآلهوسلم) حق را برای آنها آوردن؛ اما اکثرشان از
حق کراهت دارند و اگر حق از هوسهای آنها پیروی کند،
آسمانها و زمین و تمام کسانی که در آنها هستند، تباه میشوند»
این آیه خطر عظیمی را به
رهبران دینی جامعه گوشزد میکند که حق را رها کردن و به میل دیگران
عمل کردن (و عوامزدگی) چه خطر عظیمی در پی دارد.
برخی عوامل عوامزدگی، عبارتاند از:
گاهی عوامزدگی ناشی و معلول از نظام مالی متفکران و
اندیشمندان جامعه است.
بعضی از کسانی که دچار عوامزدگی شده، گاهی حفظ موقعیت اجتماعی (اداره بیت،
مرجعیت، حفظ
مقام و یا کسب آراء و...) عامل این دو شده است.
گاهی آنچه حق تشخیص داده میشود، به خاطر ضعف ارادهها در میان عوام صریح بیان و اجرا نمیشود. قرآن با صراحت به پیامبر (صلیاللهعليهوآلهوسلم) دستور میدهد: «فاذا عزمت فتوکّل علی الله»؛
اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش و) بر خدا
توکل کن.
اخلاص راه نفوذ تأثیر وسوسهها و وسوسهگران را میبندد: «لا اِلاّ عبادت مِنهُم المخلصین».
همان اخلاصی که مراجع گذشته همچون مرحوم بروجردیها (رحمةاللهعلیه) امام راحلها (رحمةاللهعلیه) داشتند و هرگز قدمی برای مرجعیت خود و جذب عوام برنداشتند و هرگز
تملق، تملقگویان و چاپلوسان در آنها اثر نمیکرد.
بد نیست به خاطرهای از مرحوم
آیتالله بروجردی اشاره شود.
معظمله در اوایل مرجعیت خویش برای ادای
نذر خود، تصمیم میگیرند به
مشهد مقدس مشرف شوند، این مسئله را با اطرافیان خویش مطرح میکند، اطرافیان بعد از جلسة مشورتی، به این نتیجه میرسند که فعلاً رفتن آقا به مشهد
مقدس صلاح نیست.بیشتر روی این جهت که ایشان تازه به مرجعیت رسیده و هنوز مردم
ایران ـ به ویژه مردم تهران و مشهد که در مسیر و مقصد مسافرت ایشان هستند ـ درست او را نمیشناسند و بنابراین تجلیلی که شایسته مقام ایشان هست، از ایشان به عمل نخواهد آمد؛ لذا تصمیم به انصراف ایشان گرفتیم، عذرهایی آوردیم، پذیرفته نشد، یکی از حضار آنچه ما در دل داشتیم، اظهار داشت و ایشان وقتی فهمیدند، ناگهان تغییر قیافه دادند با لحنی، جدی و روحانی فرمودند: من هفتاد سال از خداوند عمر گرفتهام و خداوند تفضلاتی به من فرمود است که هیچکدام از آنها تدبیر خود من نبوده است ... حالا بعد از هفتاد سال شایسته نیست خودم به فکر خودم باشم و برای شئونات خود بیندیشم.
عدم آگاهی از نقشههای شوم بیگانگان و بیخبری از مصالح عموم
جهان اسلام.
امام علی (علیهالسلام) فرمود: آن کس که زمان را بشناسد، از برخورد با رویدادهای آن غافل (و عاجز) نمیماند؛ بلکه برای مواجهه با آنها آمادگی پیدا میکند.
راههای مبارزه با عوامزدگی از دیدگاه
قرآن و
روایات و ... آنچه مهم است، ارائه راه حلها و مبارزه با عوامزدگی است که در این قسمت، فهرستوار و گذرا به این امر میپردازیم:
اصطلاح معاش متفکران و اندیشمندان جامعه: در این قسمت، به طرحی که
شهید مطهری ارائه داده مراجعه شود.
نظم و نظام و سازمان دادن به حوزهها و مراکز فکری جامعه: نظم و انضباط و تشکیلات هم یکی از اصول مقدس زندگی بشر است، بینظمی و بیانضباطی در تمام جهات، از جمله
معیشت ایمان و معنویت را متزلزل کرده و محیط
فاسد به وجود میآورد.
حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: «عظم الخالق فی انفسهم...؛
متقین کسانی هستند که خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچکمقدارند»
و این باور به وجود آید که واقعاً خداوند برای نجات و
دفاع و اداره
زندگی انسان کافی است: «الیس الله بکافٍ عَبْدَهُ».
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) میفرماید: مربی مردم باید خودش منزه و مهذّب باشد.
طرد ستایشگران بیجا و هراس از ستایشها: امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «آنکه تو را بستاید، سرت را بریده است».
و فرمود: «هر کس در معایت تو با تو مداهنه کند (و آنها را به تو نگوید) دشمن است.
و فرمود: هرگاه یکی از آنان (
متقین) را بستایند، از آنچه تعریف او گفته شد، در هراس افتاده میگوید: «من خود را از دیگران بهتر میشناسم و خدای من مرا بهتر از من میشناسد، بار خدایا! مرا بر آنچه میگویند محاکمه نفرما و بهتر از آن قرارم ده که میگویند».
و فرمود: «تا میتوانی با پرواپیشگان و راستگویان بپیوند و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند و تو را برای
اعمال زشتی که انجام ندادهای تشویق نکنند، که ستایش بیاندازه خودپسندی میآورد و
انسان را به سرکشی وا میدارد».
این سخنان در مورد افراد بیوت، اطرافیان مراجع و ... باید مراعات شود.
و فرمود: «و لا تعجلّن الی تصدیق ساع...» در تصدیق سخن شتاب مکن؛ زیرا سخنچین گرچه در لباس اندرزدهنده ظاهر میشود، ولی خیانتکار است».
از پشت کردن مردم (و عوام) نهراسیدن:
و از ملامت، ملامتگران نهراسیدن.
حقمحوری، نه مریدبازی: «...و لا یخرج من الحَقّ ...» و فرمود: پروا پیشهگان در
باطل وارد نمیشوند، و از محور
حق خارج نمیشوند.
حضور در صحنه و آگاهی همه جانبه داشتن: حسن ختام این بخش را
کلام گرانبهای امام راحل (رحمةاللهعلیه) قرار میدهیم که فرمود: شما روحانیون همانطوری که باید
علم را بیاموزید و تقوا در راس برنامههای شما باشد، مهیا بودن از برای دخالت در امور سیاسی و اجتماعی و دخالت در مشکلات مسلمین و حاضر بودن از برای دفع از کشور اسلامی باید کوشش کنید».
حضور در صحنههای سیاسی و کشوری، خود در پرهیز از عوامزدگی نقشی مؤثر دارد. در گذشته، همین عوامزدگیها بود که کار به آنجا رسیده بود که به قول امام راحل «طوری
تبلیغ شده بود که همه باورشان آمده بود، تقریباً دخالت در
سیاست یک فحشی بود برای اهل
علم، میگفتند فلان آخوند سیاسی است»!
نتیجه اینکه یکی از مهمترین آفتهای جامعه دینی، و روحانیت، عوامزدگی است که میتواند آثار تخریبی زیانباری داشته باشد و عمده عوامل آن، عبارت است از: وابستگی مالی حفظ موقعیت اجتماعی، دور بودن از صحنه سیاسی اجتماعی ... و راه مبارزه با آن
اصلاح معاش حوزهها، آگاهی بخشیدن، تقویت معنویات و ... میباشد.
۱. روحانیت، استاد مطهری، ص۱۲۷ـ۱۴۴.
۲. تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی، ج۲۲، ص۱۳۳ـ۱۶۳.
۳. عبرتهای عاشورا، سیداحمد خاتمی، ص۱۹۲ـ۱۹۶.
۴. نهجالبلاغه، عهدنامه مالک اشتر، نامه ۵۳.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عوامزدگی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۱۸.