عوامل مؤثر بر تحولات اخلاقی انسان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:دوستان، فضایل اخلاقی، رذایل اخلاقی، محیط، تغذیه، وراثت، عوامل غیبی، تربیت خانوادگی.
پرسش :عوامل مؤثر بر
تحوّلات اخلاقی انسان از دیدگاه
قرآن کداماند؟
پاسخ :
این پرسشی مهم است که به طور کلی چه علل و زمینههایی باعث میشود یک فرد به سمت
فضایل یا
رذایل اخلاقی کشیده شود؟
مهمترین عوامل مؤثر در تحوّلات اخلاقی را که میتوان از قرآن استفاده نمود، و در کتابهای اخلاقی نیز بهطور مفصّل بدان پرداخته شده، به شرح زیر است:
وراثت را میتوان چنین تعریف کرد:انتقال طبیعی بعضی از صفات و خصایص زیستی، بدنی، ذهنی یا عقلی و اخلاقی از والدین و اجداد به فرزندان را وراثت گویند.
از دیدگاه اسلام؛ فضایل و رذایل اخلاقی پدران و مادران در فرزندان آثار قابل ملاحظهای میگذارد و فرزندان وارث آن صفات پسندیده یا ناپسند خواهند بود. در قرآن بر عامل وراثت و تأثیر وراثت در تربیت انسان اشاره شده است؛ مانند:
«
نوح گفت:پروردگارا! هیچیک از
کافران را بر روی زمین باقی مگذار! چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه میکنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمیآورند!».
این سخن اشاره به این حقیقت دارد که
تربیت خانوادگی ، و عامل وراثت میتواند در اخلاق و عقیده آدمی مؤثّر باشد.
به این بیان که؛
عقاید کفّار به فرزندانشان منتقل میشود و آنان صفات ناپسند پدرانِ خود را به ارث میبرند.
«
خداوند ، او (
مریم ) را به طرز نیکویی پذیرفت و به طرز شایستهای، -نهال وجود- او را رویانید -و پرورش داد- و سرپرستی او را به
زکریا سپرد».
تشبیه
وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همانطور که برای برخورداری از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پُرثمر باید نخست از بذرهای اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بهطور مرتّب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنیناند، هم عامل وراثت در
روح و
جان آنها مؤثّر است، و هم تربیت خانوادگی.
«خداوند،
آدم و نوح و
آل ابراهیم و
آل عمران را بر جهانیان برتری داد. آنها فرزندان و -دودمانی- بودند که -از نظر پاکی و
تقوا و
فضیلت ،- بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودند و خداوند، شنوا و داناست [و از کوششهای آنها در مسیر رسالت خود، آگاه میباشد-».
گرفته شدن بعضی از آنها از بعضی دیگر؛ یعنی خداوند پیامبران و برگزیدگان را از نژاد پیامبران و برگزیدگان قرار داده است که یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیت خانوادگی و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایی برای مسئله مورد بحث؛ یعنی تأثیر وراثت و تربیت در شخصیّت و تقوا و فضیلت است.
بیگمان وضع محیط اجتماعی زندگی انسان اثر فوق العادهای در روحیّات و اعمال او دارد؛ چرا که انسان بسیاری از صفات خود را از محیط کسب میکند. محیطهای پاک غالباً افراد پاک پرورش میدهد و محیطهای آلوده غالباً افراد آلوده.
درست است که
انسان میتواند در محیط ناپاک، پاک زندگی کند و بهعکس در محیطهای پاک سیر ناپاکی را طی کند، به تعبیر دیگر؛ شرایط محیط
علّت تامّه در خوبی و بدی افراد نیست ولی تأثیر آنرا به عنوان یک عامل مهمّ زمینه ساز نمیتوان انکار کرد.
انواع
تأثیرات محیط عبارتاند از:رشد و شکوفایی استعدادها، شکلدهی هدایت رفتار، آموزش و انتقال اطلاعات و انتقال آداب و رسوم و
هنجارهای اجتماعی . در خصوص فضایل و رذایل اخلاقی میتوان همه این تأثیرات را به حساب آورد؛ محیط مساعد، موجب رشد و شکوفایی زمینههای اولیه وراثتی در فضایل یا رذایل میشود و میتواند رفتار فرد را هدایت کند و الگوهای مناسبی برای شخصیت وی فراهم سازد.
آیاتی از قرآن درباره تأثیر محیط در شخصیّت و روحیات اخلاقی انسان به دلالت مطابقی یا به دلالت التزامی سخن میگویند؛ مانند:
«و زمین پاک است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون میآید، و زمینی که ناپاک است، جز گیاهی اندک و بیسود از آن بیرون نمیآید. اینگونه نشانهها را برای گروهی که سپاسگزارند -به صورتهای گوناگون- بیان میکنیم».
در این مثال؛ انسانها به گیاهان تشبیه شدهاند و محیط زندگی آنها به زمینهای شور و شیرین؛ در یک محیط آلوده، پرورش انسانهای پاک مشکل است هر چند تعلیمات قوی و مؤثّر باشد، همان گونه که قطرات حیاتبخش باران هرگز در شورهزار سنبل نمیرویاند. به همین دلیل، برای
تهذیب نفوس و تحکیم
اخلاق صالح باید به اصلاح محیط اهمّیّت فراوان داد.
«و
بنیاسرائیل را از دریا عبور دادیم پس به گروهی گذر کردند که همواره بر پرستش بتهای خود ملازمت داشتند، گفتند:ای
موسی ! همانگونه که برای آنان معبودانی است، تو هم برای ما معبودی قرار بده! موسی گفت:قطعاً شما گروهی هستید که
جهالت و
نادانی میورزید».
در این آیه سخن از
قوم بنیاسرائیل است که سالها تحت تعلیمات روحانی و معنوی موسی(علیهالسلام) در زمینه
توحید و سایر
اصول دین قرار داشتند و معجزات مهمّ الهی را همچون
شکافته شدن دریا و نجات از چنگال فرعونیان، بهطور خارق العاده با چشم خود دیدند؛ امّا همین که در مسیر خود به سوی شام و سرزمینهای مقدّس، با گروهی بتپرست برخورد کردند، تحت تأثیر این محیط ناسالم قرار گرفتند.
موضوع دیگری که تأثیر عمیق آن به تجربه ثابت شده، مسئله معاشرت و دوستی است. غالباً دوستان و معاشران ناباب و آلوده سبب آلودگی افراد پاک شدهاند؛ عکس آن نیز صادق است؛ زیرا بسیاری از افراد پاک توانستهاند بعضی از معاشران ناباب را به پاکی و تقوا دعوت کنند.
برای نمونه؛ در
قرآن کریم میخوانیم:«و -به خاطر آور- روزی را که ستمکار دست خود را -از شدّت
حسرت - به دندان میگزد و میگوید:ای کاش با
رسول -خدا- راهی برگزیده بودم! ای وای بر من، کاش فلان -شخص گمراه- را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد آوری -حق- گمراه ساخت بعد از آنکه -
یاد حق - به سراغ من آمده بود! و
شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است!».
این آیات، سخن از تأسّف و تأثّر عمیق ستمگران در
قیامت است که از انتخاب
دوستان ناباب تأسّف میخورند؛ چرا که عامل اصلی
بدبختی خود را در رفاقت با آنان میبینند.
بر اساس بینش اعتقادی،
توحید افعالی ، خداوند به صورت طولی بر همه افعال و رفتار ما مؤثر است و در همه عوامل و پایهها و عوامل تحولات اخلاقی حضور دارد. آیات قرآن، مبادی غیبی و در رأس آن، خداوند را عامل مستقل ذکر میکند که به طور جدی در عرصه هستی فعال هستند، و بر فضایل و رذایل تأثیرگذار است و میتواند با آمادهسازی مقدمات و زمینههای لازم، توفیق عبد را در تحوّل اخلاقی فراهم کند.
در قرآن میبینیم که
خداوند ؛
هدایت ،
ایمان ،
طهارت قلب و هر گونه
تحوّل اخلاقی و
تزکیه را به خود اسناد میدهد و مرهون لطف و فضل و رحمت خویش میداند:
«او کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است».
«و اگر
فضل خدا و
رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچکس از شما پاک نمیشد؛ ولی -این- خداست که هرکس را بخواهد پاک میگرداند».
اولین دستور مهمّی که
دین اسلام درباره تغذیه دارد این است که خوراکی و آشامیدنی خود را از راه حلال تهیه کنیم؛ زیرا در حلال آثار الهی و نور ملکوتی است که آن آثار و آن نور در قلب و نفس و عمل اثر مثبت میگذارد. بنابر قواعد الهی
غذای حلال ، محرّک انسان به سوی
عبادت و
تحصیل فضایل اخلاقی و
غذای حرام ، محرّک به سوی گناه و رذایل اخلاقی است.
در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی نیز نشانههای روشنی برای این معنا دیده میشود:
قرآن ، درباره گروهی از
یهود که مرتکب کارهای خلافی از قبیل
جاسوسی بر ضدّ اسلام و تحریف حقایق
کتب آسمانی شده بودند، میفرماید:«آنها کسانی هستند که خدا نخواسته است دلهایشان را پاک کند»،
و بلافاصله در آیه بعد میفرماید:«آنها بسیار به سخنان تو گوش فرا میدهند تا آنرا تکذیب کنند و بسیار مال حرام میخورند».
این تعبیر نشان میدهد که آلودگی دلهای آنها بر اثر اعمالی همچون
تکذیب آیات الهی ، و
خوردن مال حرام بهطور مداوم بوده است؛ و از اینجا روشن میشود که خوردن مال حرام سبب تیرگی آیینه دل و نفوذ
اخلاق رذیله و فاصله گرفتن با
فضائل اخلاقی است.
«ای پیامبران! از غذاهای پاکیزه بخورید، و
عمل صالح انجام دهید، که من به آنچه انجام میدهید آگاهم».
بعضی از مفسّران معتقدند ذکر این دو (خوردن غذاهای پاک و
انجام عمل صالح ) پشت سر یکدیگر دلیل بر وجود یک نوع ارتباطی بین این دو است، و اشاره به این است غذاهای مختلف آثار اخلاقی متفاوتی دارد،
غذای حلال و پاک، روح را پاک میکند و سرچشمه عمل صالح میشود، و غذاهای حرام و ناپاک روح و جان را تیره و سبب اعمال ناصالح میگردد.
پایگاه اسلام کوئست