• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علائم صحت عقیده

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: علم حقیقی، امام علی، قرآن، حدیث، علم.

پرسش: آیا معیاری وجود دارد که انسان بتواند با آن، عقاید خود را بیازماید و صحت آنها را تشخیص دهد؟ چگونه پژوهش‌گر می‌تواند بفهمد که آنچه خود یا دیگری علم حقیقی و عقیده علمی می‌داند، حقیقتا چنین است و تخیل دانش و خوددانابینی نیست؟ آیا در احادیث اسلامی، آموزه‌ها و سفارش‌هایی در زمینه آزمودن عقیده وجود دارد؟

پاسخ: عقاید علمی، عقاید غیر علمی و نیز خوددانابینی، هر یک نشانه‌ها و آثاری دارند که پژوهشگر می‌تواند به وسیله آنها آرا و عقاید خود و دیگران را بیازماید و درستی یا نادرستی شان را کشف کند.
امام علی (علیه‌السّلام) درباره نشانه‌های عقاید علمی و غیر علمی، سخنی جامع دارند که به جهت نکات ارزنده‌اش، شایسته دقّت و تامّل است.



ابتدا، سخن امام علی (علیه‌السّلام) را در مورد آثار و نشانه‌های عقاید علمی و ویژگی‌های دانایان واقعی، نقل می‌کنیم و سپس نشانه‌هایی را که در کلام ایشان آمده است، یک به یک، مورد تبیین و بررسی قرار می‌دهیم. امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«اِنَّ العَالِمَ مَن عَرَفَ اَنَّ ما یعْلَمُ فی ما لا یعْلَمُ قَلیلٌ، فَعَدَّ نَفْسَهُ بِذلِکَ جاهلاً، فَازْدادَ بِما عَرَفَ مِن ذلِکَ فی طَلَبِ العِلْمِ اجْتِهادَا؛ فَما یزالُ لِلْعِلمِ طالبا وَ فیه راغبا وَ لَهُ مُستفیدا وَ لاِهْلِهِ خاشِعا وَ لرَایهِ مُتَّهِما وَ لِلصَّمْتِ لازِما وَ لِلْخَطَا حاذِرا، وَ مِنْهُ مُستَحییا و اِنْ وَرِدَ عَلَیهِ ما لایعرِفُ، لَمْ ینکِرْ ذلِکَ لِما قَرَّرَ بِهِ نَفْسُهُ مِنَ الجَهالَةِ؛ به راستی، دانای واقعی، کسی است که بفهمد آنچه می‌داند، در مقایسه با آنچه نمی‌داند،‌ اندک است و بدین جهت، خود را نادان می‌شمارد، و با این شناخت دقیق از میزان مجهولات خود، تلاشش برای تحصیل علم، فزونی می‌یابد. بر این اساس، دانای واقعی همیشه در جستجوی دانش و علاقه‌مند به تحصیل و استفاده از آگاهی [دیگران] است و برای اهل دانش، فروتنی می‌کند و رأی خود را متّهم می‌داند و ملازم با سکوت است و از خطا حذر می‌کند و از آن شرمگین می‌شود و اگر چیزی برای او مطرح شود که شناختی به آن ندارد، آن را انکار نمی‌کند؛ چون میزان مجهولات خود را می‌داند.»
در مجموع، از بیان امام (علیه‌السلام)، هفت نشانه برای دانایان واقعی و صاحبان عقاید علمی، قابل استخراج است. این نشانه‌ها عبارت‌اند از:
۱. توجّه به جهل خود؛ ۲. عطش فزاینده برای دانش‌اندوزی؛ ۳. فروتنی در برابر اهل دانش؛ ۴. متّهم دیدن رأی خود؛ ۵. خاموشی؛ ۶. حذر کردن از خطا؛ ۷. انکار نکردن مجهولات.
و اینک بررسی و تبیین این نشانه‌ها:

۱.۱ - توجه به مجهولات

به عکسِ دانایان خیالی و افراد مبتلا به بیماری خوددانابینی، که فقط معلومات خود را می‌بینند و از مجهولات خود غافل‌اند، دانایان واقعی و صاحبان آرا و عقاید علمی، مجهولات خود را می‌بینند و با مشاهده مجهولات بزرگ و بی‌نهایت خود، معلومات خویش را به حساب نمی‌آورند.
این گونه افراد، از دیدگاه امام علی (علیه‌السّلام) شایستگی عنوان «عالِم» را دارند و نظر و رأی آنان در مسائل عقلی، معتبر و قابل اعتماد است.
به راستی، «عالِم» کسی است که بفهمد آنچه می‌داند، در مقایسه با آنچه نمی‌داند،‌ اندک است؛ پس خود را جاهل به‌شمار آورد.
پس، عالِم حقیقی، هر چه دانسته‌هایش زیادتر گردد، مجهولاتش بیشتر می‌شود، و هر چه دانشش افزون گردد، آگاهی‌اش به‌ این‌که دانسته‌هایش محدود است و قابل قیاس با مجهولاتِ نامحدود نیست، بالاتر می‌رود. از این جهت، هر کس راه شناخت حقایق و عقاید علمی را می‌پیماید، بدان‌جا می‌رسد که دانسته‌هایش را چنان‌اندک می‌بیند که در برابر مجهولات، چیزی به حساب نمی‌آیند. پس، تنها به‌خاطر این مقدار دانش‌اندک، خود را شایسته نمی‌بیند که عالِم محسوب گردد؛ بلکه با بررسی دقیق علمی و واقع‌نگری، برای خود در برابر دانشمندان، جایی نمی‌بیند.
در این جاست که انسان احساس می‌کند که هر چه دانشش افزوده گردد، فاصله میان دانسته‌ها و مجهولاتش بیشتر می‌شود و به سخن دیگر، میزان بالا رفتن سطح علمی آدمی، برابر است با میزان زیادتی مجهولات او. بدین‌جهت، هر کسی که درباره انسان اندک‌شناختی ندارد، برایش مجهولی در زمینه انسان‌شناسی نیست و از این روست که اگر از نادانی بپرسی: «انسان چیست؟» پاسخ می‌دهد: این‌که امری روشن است! انسان، موجودی است که با دو پا راه می‌رود. انسان، یعنی انسان. این چه پرسش بی‌معنایی است؟!
نیز اگر از او بپرسی: «آیا درباره انسان چیزی هست که ندانی؟»، پاسخ می‌دهد: هرگز! زیرا به نظر من، انسان‌چنان شناخته شده است که نیازمند به معرّفی و توضیح نیست.
امّا همین شخص، اگر به پژوهش درباره انسان‌شناسی رو کند، هر چه دایره تخصص و تحقیقش گسترش یابد، میزان مجهولاتش درباره این موجود شگفت‌انگیز و پیچیده و پر از اسرار، بالاتر می‌رود و هر چه در حقیقتِ انسان، ژرف‌نگری بیشتری کند، پرسش‌های بیشتر و بیشتری برایش مطرح می‌شوند.

۱.۱.۱ - انسان از نگاه اندیشمندان

آری، انسان برای شخص نادان، موجودی است که شناختش به پایان رسیده است؛ ولی‌اندیشمند پژوهش‌گری چون الکسیس کارل که عمری را در انسان‌شناسی سپری کرده، حاصل پژوهش و ثمره همه تلاش‌هایش، کتابی با عنوان «انسان، موجودی ناشناخته» است.
البته نزد عالِمان حقیقی، تنها انسان، موجود ناشناخته نیست؛ بلکه همه موجودات عالَم، پیچیده و پر از اسرار و ناشناخته‌اند. می‌گویند: دانشمندی فرانسوی به نام فیلسْتی دی لامنه گفته است:
اگر کسی بتواند یک ریگ کوچک را معرّفی کند، خداوندی را در اختیارش می‌نهم.
[۳] دکارت، رنه، سیر حكمت در اروپا، ج۱، ص۱۳۶، محمد علی فروغی.

البته انسان نه تنها یک ریگ، بلکه یک ذره از ذرات آن را نیز نمی‌تواند به‌صورت دقیق معرّفی کند. مگر نمی‌بینیم دانش بشری، هر روز، اسرار جدیدی را از «اتم»، کشف می‌کند؟ آیا این، بدان معنا نیست که تا امروز، بشر از شناخت کامل یک ذره از ذرات هستی نیز ناتوان بوده است؟ از همین جاست که تمام هستی، به نظر عالِم حقیقی و نه عالِم خیالی، پر از اسرار پیچیده و ناشناخته است و هر چه بر علمش افزوده گردد، شناختش نسبت به اسرار و پیچیدگی‌های هستی بیشتر می‌شود و نشانه‌هایی را آشکار می‌سازد که خود، نیازمند پژوهش‌اند، چنان‌که بسیاری از مجهولاتش نیز هویدا می‌شود.
بر این پایه، هر چه بر معلومات انسان افزوده شود، مجهولاتش بیشتر می‌گردد، تا بدان جا که اعداد از بیان فاصله میان معلومات و مجهولات انسان، ناتوان می‌شوند؛ زیرا دانسته‌هایش محدود و مجهولاتش نامحدود است و عدد نمی‌تواند نامحدود را شماره کند، و همین، معنای سخن پیش گفته امام علی (علیه‌السّلام) است:
«اِنَّ العالِمَ مَن عَرَف اَنّ ما یعلَمُ فیما لا یعلَمُ قَلیلٌ، فَعَدَّ نَفسَهُ بِذلِکَ جاهِلاً؛ به‌راستی، عالِم، کسی است که بفهمد آنچه می‌داند، در مقایسه با آنچه نمی‌ داند،‌ اندک است و بدین‌جهت، خود را نادان می‌شمارد.»
و همین است معنای سخن منسوب به سقراط که:
تا به آن جا رسید دانش من که بدانم همی نمی‌دانم.
و از ابن سینا نیز چنین نقل شده است:
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت.
این که عالمان واقعی، خود را جاهل نسبی به‌شمار بیاورند، اختصاص به سقراط و ابن سینا ندارد؛ بلکه همان‌گونه که امام علی (علیه‌السّلام) فرمود، این از ویژگی‌های تمامی عالِمان حقیقی است و عالِم، جز این نیست.

۱.۱.۲ - اعتراف امام علی

اکنون ببینیم امام علی (علیه‌السّلام) درباره دانش خود، چه می‌گوید و چگونه میان دانسته‌ها و مجهولاتش مقایسه می‌کند؛ همان امامی که می‌فرمود:
«سَلونی قَبلَ ان تَفقِدونی؛ از من بپرسید، پیش از آن که مرا از دست بدهید.»
همان امام برجسته‌ای که می‌فرمود:
«عِندی علم الاَوَّلینَ وَ الآخِرینَ؛ نزد من، دانش اوّلین و آخرین است.»
همان عالِمی که در توصیف دانش او قلم‌ها می‌شکنند و زبان‌ها لال می‌گردند و نمی‌توانند او را توصیف کنند؛ همو که می‌فرمود:
«لَقَدِ‌ اندَمَجتُ عَلی مَکنونِ عِلمٍ لو بُحتُ بِهِ لَاضطَرَبتُم اضطِرابَ الاَرشِیةِ فِی الطَّوِی البَعیدَةِ؛ در اقیانوس دانش نهانی فرو رفته‌ام، که اگر چنان که هستم، آشکار گردم، شما همانند ریسمانی که در چاهی ژرف می‌لرزد، [مضطرب و] لرزان می‌گردید.
همین دانشمند برجسته، با همه دانش سرشارش (که گوش‌ها از شنیدنش ناتوان‌اند) دانش خود را در برابر آنچه نمی‌داند، هیچ می‌شمرد و آن‌گاه که در برابر پروردگار، تضرّع می‌کند، دانش خود را با دانش نامحدود خداوند متعال می‌سنجد و در پیشگاه او به نادانی خود، اعتراف می‌نماید.
در دعای «یستشیر» که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را به وی آموخت و به وی سفارش کرد که به جانشین پس از خود نیز بیاموزد و آن را در هر صبح و شام تکرار کند، می‌بینیم که وی با تضرّع و زاری، خداوند (عزّوجلّ) را چنین مورد خطاب قرار می‌دهد:
«انتَ العالِمُ و اَنَا الجاهِلُ؛ تو، دانایی و من، نادانم.»
این، حقیقتی است علمی و دقیق و به راستی، امام (علیه‌السّلام) مجامله و مبالغه نمی‌کند و به‌اندازه مویی، از دایره حقیقت، منحرف نمی‌شود. آنچه از او صادر می‌گردد، عین حقیقت است، نه ذره‌ای کم و نه ذره‌ای بیش.
سخنی دیگر از امام علی (علیه‌السّلام) که به معرّفی نشانه‌های عالِم حقیقی و تمییز میان عالِم حقیقی و غیر حقیقی می‌پردازد، چنین است:
«العالِمُ مَن عَرَفَ قَدرَهُ، و کَفی بِالمَرءِ جَهلاً ان لا یعْرِفَ قَدْرَهُ؛ عالِم، کسی است که‌اندازه خود را بشناسد، و برای جهل آدمی، همین بس که‌اندازه خود را نشناسد.»
روشن است که منظور از‌اندازه هر کس،‌ اندازه دانش اوست؛ یعنی عالِم حقیقی، کسی است که میزان دانش خود را بشناسد و از غرور علمی و بیماری خوددانابینی در امان باشد، و هر کس به این شناخت نرسد و‌ اندازه دانسته‌های خود را در برابر مجهولاتش نداند، شایسته نیست که عالِم نامیده شود، گرچه از دانش‌های گوناگون برخوردار باشد؛ زیرا همین نادانی، برای گم‌راهی و کاهش ارزش آرا و عقایدش، کافی است.

۱.۲ - عطش فزاینده برای دانش‌اندوزی

پس از آن که عالِم، دانسته‌هایش را با مجهولاتش به دقّت سنجید و دانست که دانسته‌هایش در برابر مجهولات، چیزی به حساب نمی‌آید، تشنگی آگاهی و درک، در وجودش بالا می‌رود و عشق و حرص به دانش، توان و تلاشش را برای شناخت حقایق هستی بالا می‌برد، چنان که امام علی (علیه‌السّلام) فرمود:
«العالِمُ مَن لَا یشبَعُ مِنَ العِلمِ وَ لا یتَشَبَّعُ بِهِ؛ عالِم، آن است که از دانش، سیر نگردد و گمان نکند که سیر شده است.»
چنان‌که فرمود:
«العالِمُ الذی لا یمِلُّ مِن تَعَلُّمِ العِلمِ؛ عالِم، از فراگیری دانش، خسته نمی‌شود.» در مقابل، عالِم نمایان قرار دارند که بیماری خوددانابینی، آنان را از استمرار آموزش و پژوهش باز می‌دارد. این بیماری، به بیمار فرصت نمی‌دهد که در آنچه نمی‌داند، پژوهش کند؛ بلکه او را به وهم می‌اندازد که به همه چیز داناست و دانش طلبی برای او نقص به شمار می‌رود.

۱.۳ - فروتنی در برابر اهل دانش

سومین نشانه‌ای که امام (علیه‌السّلام) در معرّفی عالِم حقیقی بیان فرموده، فروتنی در برابر دانشمندان است. انسان به هر مرتبه از دانش که برسد، وقتی دانسته‌هایش را با مجهولات بسنجد، غرور بر او غلبه نمی‌کند و دیگر تنها به دانسته‌های خویش نمی‌نگرد؛ بلکه به پژوهش‌ها و دانش دیگران نیز به دیده احترام و ارزش می‌نگرد و در برابر دانش آنان، فروتنی می‌کند.
در مقابل، عالِم نمایان ـ که خود را داناترینِ دانایان می‌انگارند ـ خویش را در برابر دیگران بالا برده، دیگران را تحقیر می‌کنند. این بیماران، گمان می‌کنند که اگر در برابر دانشمندان فروتنی کنند، از مرتبت علمی‌شان کاسته می‌شود، چنان که خیال می‌کنند مردم، فروتنی و احترامشان را برای عالِمان دیگر، به حساب دانش کم اینان می‌گذارند. بدین جهت، وانمود می‌کنند که هیچ کس از آنان داناتر نیست و از این رو با دیده عیب‌جویی و نه از روی نقد و بررسی، هر نظریه‌ای را از هر دانشمند و درباره هر مسئله‌ای مورد ایراد و انتقاد قرار می‌دهند.

۱.۴ - متهم کردن رأی خود

چهارمین نشانه عالِم حقیقی در سخن امام علی (علیه‌السلام)، آن است که شخص، رأی و نظریه خویش را در معرض نقد بداند. دانشمند حقیقی و آگاه، که مجهولاتش را بی‌شمار می‌داند، رأی و نظریه خود را از خطا مصون نمی‌داند؛ بلکه به آرا و نظریات خویش، به دیده اتّهام می‌نگرد و تا آن زمان که نزد او یک فرضیه علمی، منطقی و منطبق با واقع به اثبات نرسد، آن را معتبر نمی‌شمرد.
چه بسیار آرا و عقایدی که قرن‌های طولانی بر جهان به عنوان نظریه‌های علمی و قطعی، حاکم بوده و کسی در درستی شأن تردید نداشته، ولی پیشرفت‌های علمی، بطلان آنها را به اثبات رسانده است، مانند فرضیه بطلمیوس در علم هیئت.

۱.۵ - خاموشی گزیدن

پنجمین ویژگی عالِم حقیقی در سخن امام علی (علیه‌السلام)، سکوت مداوم است. دانشمند حقیقی، که می‌فهمد دانسته‌هایش در برابر مجهولاتِ بی‌شمار و نامحدود،‌ اندک است، به خود اجازه نمی‌دهد در هر مسئله‌ای اظهار نظر کند.
شهید ثانی (رحمه‌الله) درباره قاسم بن محمد بن ابی بکر، یکی از فقیهان برجسته و مورد اتّفاق مدینه، گزارش می‌دهد که مسئله‌ای از او سؤال شد و گفت: نمی‌دانم.
سؤال کننده گفت: نزد تو آمده‌ام و غیر از تو را نمی‌شناسم.
قاسم گفت: به ریش بلند و جمعیت اطرافم، نگاه مکن. به خدا سوگند، این مسئله را نمی‌دانم!
پیرمردی قریشی که در کنارش نشسته بود، گفت: برادرزاده! ملازم وی باش. آن‌گاه گفت: به خدا سوگند، تو را در هیچ مجلسی خردمندتر از امروز ندیدم.
آن‌گاه قاسم گفت:
«وَ اللّهِ لَاَن یقطَعَ لِسانی اَحَبُّ اِلَی اَن اَتَکَلَّمَ بِما لا عِلمَ لی بِهِ؛ به خدا سوگند، اگر زبانم بریده شود، برایم دوست داشتنی‌تر از این است که درباره آنچه علم ندارم، سخن بگویم.» آن‌که از غرور علمی و بیماری خوددانابینی، پیراسته است، آمادگی ندارد که با هر قیمتی، درباره آنچه نمی‌داند، اظهار نظر کند. از این رو، خاموشی می‌گزیند و از پاسخ دادن به بسیاری از مسائل، خودداری می‌کند و این، همان بیان زیبای امام علی (علیه‌السّلام) است که:
«قولُ «لا اعلَمُ» نِصفُ العِلمِ؛ سخنِ «نمی‌دانم»، نیمی از دانش است.»
این بر خلاف رویه مبتلایان به غرور علمی و خوددانابینی است؛ کسانی که نه تنها هیچ درنگ نمی‌کنند، بلکه به سرعت و بدون تامّل، به آنچه از آنان پرسیده می‌شود، پاسخ می‌گویند. آنان کسانی هستند که نمی‌توان گفت عالم نیستند؛ بلکه باید گفت بیمارند و بلکه چنان که امام صادق (علیه‌السّلام) توصیف نموده، دیوانه‌اند:
«اِنَّ مَن اجابَ فی کُلِّ ما یساَلُ عَنهُ لَمَجنونٌ؛ آن‌که به هر چه از او سؤال می‌شود، پاسخ گوید، دیوانه است.»

۱.۶ - خودداری از خطا

این، ششمین ویژگی عالِم حقیقی در سخن امام علی (علیه‌السّلام) است. آن‌که از غرور علمی به دور است و‌ اندازه جهل خود را می‌شناسد، هر‌گاه بخواهد رأیی را در یک مسئله ابراز کند،‌ اندیشه خود را متمرکز می‌کند و بر حواسّ خود مسلّط می‌گردد تا مبادا به خطا افتد. آن‌گاه با دقّت و توجّه به تمام جوانب مسئله، رأی خود را اظهار می‌کند. بدین جهت، زبان خردمند، همیشه در پس عقل اوست و هیچ‌گاه خردمند، سخن نسنجیده بر زبان نمی‌آورد تا مبادا در گفته‌هایش به خطا بیفتد، بر خلاف مبتلایان به غرور علمی و بیماری خوددانابینی، که بی درنگ و بدون تامّل، درباره هر چه بر آنان عرضه می‌گردد، اظهار نظر می‌کنند.

۱.۷ - انکار نکردن مجهولات

آخرین نشانه‌ای که امام علی (علیه‌السّلام) شخصیت عالِم حقیقی را بدان می‌شناساند، «انکار نکردن چیزی است که آن را نمی‌داند». اگر چیزی بر عالِم حقیقی عرضه گردد که آن را نمی‌شناسد، به خاطر جهل خود، آن را انکار نمی‌کند. کسی که از بیماری غرور علمی، در امان است و به کمیِ معلومات خود و نامتناهی بودن مجهولاتش آگاه است، عقلش به وی اجازه نمی‌دهد که آنچه را نمی‌داند و برایش مجهول است، انکار کند.
ابن سینا در این باره می‌گوید:
«فالصواب ان تسرّح امثال ذلک الی بقعة الامکان، ما لم یذدّک عنه قائم البرهان؛ درست، آن است که امثال این [شگفتی‌ها] را در سرای «امکان» بگذاری، تا زمانی که بُرهانی بر خلافش اقامه نشده است.»
این، یک حقیقت روشن عقلی و علمی است که: «ندانستن» بر «نبودن» دلالت نمی‌کند. چه بسیار حقایقی که انسان بدانها عالِم نیست؛ ولی وجود دارند! آیا هزار سال پیش، بشر از حرکت خون و اتم و صدها حقیقت علمی دیگر که امروزه کشف و ثابت شده است، خبر داشت؟ آیا ندانستن این واقعیت‌ها در گذشته می‌تواند دلیلی بر نبود آنها باشد؟
اگر آدمی حقیقتا اهل دانش باشد، می‌داند که بیشتر حقایق هستی، برای انسان، مجهول‌اند. امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) در سخنی دیگر، ضمن برشمردن ویژگی‌های عالِم حقیقی و عالِم نمایان می‌فرماید:
«لا تَقولوا بِما لا تَعرِفونَ، فَاِنَّ اَکثَرَ الحَقِّ فیما تُنکِرونَ؛ آنچه را نمی‌دانید، بر زبان مرانید؛ زیرا بیشتر حقایق، همانهایی هستند که شما آنها را انکار می‌ کنید.»
امّا این مسئله که بدین پایه از روشنی است و هر خردمندی می‌داند که حق ندارد آنچه را نمی‌داند و برایش مجهول است، انکار کند، از کسانی که غرور علمی را وسیله‌ای برای خوددانابینی قرار داده‌اند و جز آن را نمی‌بینند، پنهان مانده است. توضیحات بیشتر در این باره، ضمن سخن گفتن از عقاید غیر علمی خواهد آمد.


می‌توان عقاید غیر علمی را همان‌گونه که در عقاید علمی بیان کردیم، آزمود و با ویژگی‌های فردِ معتقد به آنها آشنا شد. به سخن دیگر، نشانه‌های عقاید غیر علمی، همان نشانه‌های عالِم نمایان و دانشمندان خیالی هستند که امام علی (علیه‌السّلام) پس از بازگو کردن ویژگی‌های عالِم حقیقی، آنها را بیان فرموده است. در این‌جا نیز نخست اصل حدیث را می‌آوریم و آن‌گاه هر ویژگی را به بحث می‌گذاریم. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«انَّ الجاهِلَ مَن عَدَّ نَفسَهُ بِما جَهِلَ مِن مَعرِفَةِ العِلمِ عالِمًا و بِرَایهِ مُکتَفِیا، فَما یزالُ لِلعُلَماءِ مُباعِدا و عَلَیهِم زارِیا، و لِمَن خالَفَهُ مُخَطِّئًا، و لِما لَم یعرِف مِنَ الاُمورِ مُضَلِّلاً، فَاِذا وَرَدَ عَلَیهِ مِنَ الاُمورِ ما لَم یعرِفهُ انکَرَهُ و کَذَّبَ بِهِ و قالَ بِجَهالَتِهِ: ما اعرِفُ هذا، و ما اراهُ کانَ، و ما اظُنُّ ان یکونَ، و انّی کانَ؟ و ذلِکَ لِثِقَتِهِ بِرَایهِ و قِلَّةِ مَعرِفَتِهِ بِجَهالَتِهِ؛ فَما ینفَکُّ بِما یری مِمّا یلتَبِسُ عَلَیهِ رأیهُ مِمّا لا یعرِفُ لِلجَهلِ مُستَفیداً، و لِلحَقِّ مُنکِراً، و فِی الجَهالَةِ مُتَحَیرًا، و عَن طَلَبِ العِلمِ مُستَکبِرًا؛ به‌راستی که نادان، کسی است که خود را در آنچه نمی‌داند، دانا شمرد و به‌اندیشه و رأی خویش، اکتفا ورزد، و همیشه از عالمان، دوری گزیند و آنان را نکوهش کند، و آن‌که را با او مخالفت ورزد، خطاکار قلمداد کند، و هر چیزی را نمی‌شناسد، گم‌راه کننده معرفی نماید؛ پس هر زمان که بر او چیزی عرضه شود که آن را نمی‌شناسد، انکار کند و دروغ شمرَد و از روی نادانی بگوید: این را نمی‌شناسم و گمان نکنم در گذشته وجود داشته یا این که در آینده محقّق گردد. این همه، بر پایه اعتماد به‌اندیشه خویش و شناخت‌اندک از نادانی خویش است؛ در نتیجه، به دلیل خوددانابینی خیالی، (از آن‌جا که ترجمه تحت اللفظی این عبارت، برای خواننده فارسی زبان نامفهوم بود، مضمون آن به فارسی برگردانده شد.) پیوسته از نادانی، بهره می‌برد و منکِر حقیقت می‌گردد و در نادانیِ خویش سرگردان پر جرات می‌شود و از طلب دانش، سر باز می‌زند.»
بر پایه این حدیث، روشن می‌گردد که نشانه‌های عقاید غیر علمی، مانند نشانه‌های عقاید علمی، هفت تاست: ۱. بی‌اعتنایی به جهل خود، ۲. نادیده گرفتن آرای دیگران، ۳. دوری از عالِمان، ۴. تخطئه مخالفان، ۵. انکار مجهولات، ۶. سرگردانی در نادانی، ۷. سر باز زدن از دانش‌اندوزی.
و اینک شرح این نشانه‌ها:

۲.۱ - بی اعتنایی به جهل خود

نخستین نشانه صاحبان عقاید غیر علمی که به جهت بیماری درونی، خود را عالِم می‌انگارند، این است که مجهولات خود را نمی‌بینند. بدین جهت، معلومات‌اندکشان بزرگ جلوه می‌کند و در نظرشان بزرگ می‌آید، بدان حد که خود را «عالِم به همه چیز» می‌پندارند، گویا نزدشان مجهولی نیست. بدین جهت، خود را در هر زمینه خبره می‌دانند و به خود اجازه و حق می‌دهند که بر پایه حدس و گمان، و به تعبیر امروزی‌ها با تحلیل، در هر زمینه‌ای به سانِ یک رأی علمی قطعی، اظهار نظر کنند.
این دسته از مردم، هر‌اندازه هم عالم باشند و در هر زمینه‌ای نیز معرفت داشته باشند، از نگاه امام علی (علیه‌السّلام) شایسته صفت و لقب «عالِم» نیستند؛ بلکه شایسته لقب «نادانان حقیقی»‌اند:
«اِنَّ الجاهِلَ مَن عَدَّ نَفسَهُ بِما جَهِلَ مِن مَعرِفَةِ العِلمِ عالِمًا؛ به راستی که نادان، کسی است که خود را در آنچه نمی‌داند، عالِم بینگارد.»
نادانیِ چنین افرادی به‌اندازه علمشان، آنان را در چاه تاریکِ جهالت افکنده است؛ جایی که روشنایی بدان نمی‌رسد تا برایشان سودمند باشد.
بر این اساس، یکی از راه‌های آزمودن عقیده و تمیز دادن عقاید علمی از غیر علمی، آن است که صاحبان عقیده، مورد آزمون قرار بگیرند که: آیا به غرور و بیماری خوددانابینی مبتلایند، یا از آنها در امان‌اند؟ و آیا در جایی که علم ندارند، به خود اجازه اظهار نظر می‌دهند یا خیر؟ و خلاصه به چه میزان، خود را عالِم می‌دانند.
از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است که فرمود:
«مَن قالَ «اَنا عالِمٌ» فَهُوَ جاهِلٌ؛
[۲۰] طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۷، ص۵۹، ح۶۸۴۶.
آن‌که بگوید من دانایم، در حقیقت، نادان است.»
پس، نخستین ویژگی عالمان و اهل معرفت، سلامت آنان از غرور علمی است. عالِمان حقیقی که بر بالاترین پلکان دانش قرار گرفته‌اند، می‌دانند که آگاهی آنان در برابر نادانی‌شان به حساب نمی‌آید. از این رو، مبتلایان به غرور علمی و آنان که گمان می‌برند از دانش، بهره‌مندند، به نخستین درجه دانش هم نرسیده‌اند و این، مصداق سخن امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) است:
«مَنِ ادَّعی مِنَ العِلمِ غایتَهُ فَقَد اَظْهَرَ مِن جَهْلِهِ نِهایتَهُ؛ آن‌که پایان دانش را ادّعا کند، نهایت نادانی خود را آشکار ساخته است.»
کوته بینان و تنگ نظران و سطحی گرایان، هر‌گاه به میزان‌اندکی از دانش می‌رسند، غرور علمی، آنان را به استبداد می‌کشاند و این‌گونه می‌شود که آنان تمامی مجهولات خود را با مقدار‌ اندکی از دانش خود می‌سنجند و خویش را به صورت مطلق، عالِم می‌پندارند.
برای مثال، استاد متخصّص ادبیات، گمان می‌کند که هر کسی که در فهم ادبیات مانند او باشد، به هر چیزی علم دارد و می‌تواند در هر زمینه و هر مسئله‌ای رأی قاطع صادر کند. یا عالم ریاضیات، معتقد است که ریاضیدانان، عالِم‌اند و مُجازند در هر زمینه‌ای ولو عقیدتی و اجتماعی، اظهار نظر کنند.
و همین‌گونه است: فقیه، اصول‌دان، فیلسوف، مفسّر و دیگران. هر کسی در هر شاخه‌ای از دانش و معرفت تخصص پیدا کند، اگر به غرور علمی مبتلا باشد و نسبت میان معلومات و مجهولات خود را نشناسد، گمان می‌کند که‌اندیشه‌اش از آن رو که در حوزه تخصصی خودش درست است، در هر زمینه‌ای نیز چنین است، گرچه از تخصصش بیرون باشد. بدین جهت، به خود حق می‌دهد که در هر مسئله‌ای اظهار نظر کند.

۲.۱.۱ - حکایت عالم نحوی

حکایت شده است که یک عالِم «نحو»، بر کشتی سوار شد و به هنگام گفتگو با ناخدای کِشتی، خواست دانش و منزلت علمی خود را به رخ بکشاند تا شاید ناخدا علاقه مند به آموختن «نحو» گردد. بدین جهت از او پرسید: آیا نحو آموخته‌ای؟ ناخدا پاسخ گفت: خیر. عالم نحو بدو گفت: پس نیمی از عمرت بر فناست! هر که نحو نیاموزد، عمرش را در نادانی، تباه کرده است. اگر بخواهی از نیمه باقی مانده عمرت بهره ببری، می‌باید این دانش را بیاموزی.
ناخدا قدری‌ اندیشه کرد و پاسخ این ادیب مغرور بر او گران آمد. چیزی نگذشت که طوفان در گرفت و دریا متلاطم شد و امواج، دریا را فرا گرفت. کشتی به تلاطم افتاد و از این سو به آن سو پرت می‌شد و به واژگونی نزدیک شده بود که ناخدا رو به عالِم نحو کرد و دید خود را باخته و دست از پا نمی‌شناشد. فرصت را برای پاسخ‌گویی به وی غنیمت شمرد و گفت: ‌ای استاد! آیا شنا بلدی؟ عالِم نحو پاسخ گفت: خیر، شنا نمی‌دانم. ناخدا گفت: تمام عمرت بر فناست! برای نجات، چاره‌ای جز شناگری نیست.
چه‌اندک‌اند عالِمانی که به‌سانِ این نحوی نمی‌اندیشند و فریفته غرور علمی نیستند، بویژه در مسائل اعتقادی؛ لیکن مغروران، خواه آنان که هرگز به پژوهش نپرداخته‌اند و خواه آنان که از دریا به قطره‌ای اکتفا کرده‌اند، در این که اجتهاد را تنها از آنِ خویش می‌دانند و به خود حق می‌دهند تا در هر زمینه‌ای ولو زمینه‌ای که در تخصّصشان نیست، اظهار رأی کنند، همگی برابرند.

۲.۱.۲ - بنیاد اختلافات عقیدتی

یکی از ریشه‌های اساسی اختلافات عقیدتی و تضاد میان نظریه‌های حاکم بر جهان، در همین اظهار نظر غیر متخصّصان، نهفته است. وقتی نادان عالِم نما اظهار نظر می‌کند، دیگر نادانان، بدون توجّه به تخصص و به‌عنوان این که او عالم است، از او می‌پذیرند و از وی پیروی می‌کنند و بدین صورت، عقاید و نظریه‌های متضاد شکل می‌گیرد. از امام علی (علیه‌السّلام) سخنی در این زمینه نقل شده است که اگر آن را معجزه امام تلقّی کنیم، مبالغه نکرده‌ایم:
«لَو سَکَتَ الجاهِلُ مَا اختَلَفَ النّاسُ؛ اگر نادان سکوت کند، مردم اختلاف نمی‌کنند.»
به حقیقت، اگر نادان در آن‌جا که تخصصی ندارد، از اظهار نظر خودداری ورزد، اختلافات فکری و عقیدتی، برچیده می‌شود و‌ اندیشه‌ها به نقطه مشترک می‌رسند.

اگر نادان در حوزه، دانشگاه، بازار و...، سکوت کند و از اظهار نظرهای مذهبی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... بپرهیزد، و خلاصه اگر غیر متخصّصان، در مسائل عقیدتی اظهار نظر نکنند، اختلافات از جامعه بشری ریشه کن می‌گردد.

در دوران معاصر و در طول تاریخ، شاهد ده‌ها مکتب و صدها عقیده و هزاران فکر متفاوت و بلکه متضاد هستیم و شاهدیم که هر کس گروهی را اطراف خود جمع کرده است و خود را صاحب نظر و رئیس سازمان و گروه می‌پندارد و دیدگاه خود را بر آنان فرض می‌کند. اگر از ریشه این اختلافات به‌طور اساسی جستجو کنیم، به ریشه‌هایی می‌رسیم که امام علی (علیه‌السّلام) بدان اشاره فرمود: «اظهار نظر نادانان و غیر متخصّصان و تحمیل دیدگاه‌های پوشالی خویش بر حقیقت و واقعیت.»
اگر صاحبان‌اندیشه مصمم شوند که رأیی را تا قطعی نشده، ابراز نکنند و فرضیه‌های اثبات نشده را بعنوان دیدگاه‌های علمی عرضه ندارند، اختلاف به صورت ریشه‌ای از جامعه بشری برکَنده می‌شود و‌ اندیشه‌ها در زمینه حقایق هستی، به نقطه‌های مشترک می‌رسند؛ چرا که حق، یکی بیش نیست و نمی‌تواند بیشتر از یکی باشد.
از سوی دیگر، در میان همه دیدگاه‌های متناقض و‌ اندیشه‌های مختلف و عقاید متضاد، یک عقیده صحیح و علمی و مطابق با واقع، وجود دارد و سایر دیدگاه‌ها قطعا نادرست، غیر علمی و غیر واقعی‌اند. پس چگونه می‌شود که همه آرا و نظریه‌ها حق باشند، با این که با یکدیگر متناقض‌اند و هر یک، رأیی مغایر با دیگری دارد؟

۲.۲ - نادیده گرفتن آرای دیگران

دومین نشانه صاحب آرا و عقاید غیر علمی، آن است که به رأی دیگران به هیچ روی، احترام نمی‌گذارد و بدان، نه توجّه دارد و نه اعتنا می‌ورزد؛ بلکه به گفته امام علی (علیه‌السّلام) در حدیث پیش گفته:
« بِرَایهِ مُکتَفِیا؛به رأی خویش اکتفا می‌ورزد.»
از این رو، یکی از راه‌های آزمودن عقیده، آن است که صاحب رأی، آزمایش شود که: آیا به خود اجازه می‌دهد در آرا و عقاید دیگر بنگرد و آنها را مورد پژوهش و بررسی قرار دهد، یا معتقد است که هر آنچه وی می‌گوید، صواب و صحیح، و آنچه دیگران می‌گویند، نادرست و باطل است؟
آن‌که به بیماری خوددانابینی مبتلاست (که لازمه اش این است که خود را دانای مطلق می‌انگارد) احساس نمی‌کند به مطالعه و بررسی آرای دیگران نیازمند است؛ ولی آن که از این بیماری در امان است و به‌ اندازه محدودِ دانسته‌های خویش در برابر مجهولاتِ بی‌نهایت، آگاه است، احتمال می‌دهد که فهم دیگران درست باشد. بدین روی به رأی خویش بسنده نمی‌کند و آرای دیگران را مورد پژوهش و بررسی قرار می‌دهد. امام علی (علیه‌السّلام) در حدیثی دیگر می‌فرماید:
«ما اعْجَبَ بِرَایهِ اِلّا جاهِلٌ؛ جز نادان، کسی به رأی خود، خوش‌بین نیست.»

۲.۳ - دوری از عالمان

سومین نشانه صاحبان آرا و عقاید غیر علمی، آن است که از نزدیک شدن به عالمان حقیقی، پرهیز می‌کنند. آنان مانند خفاشان شب، از نور خورشید می‌گریزند و به هنگام درخشش خورشید، در تاریکی غارها و دخمه‌ها به سر می‌برند. این مردمان، از فروغ دانش و دانشمندان حقیقی بیمناک‌اند و به خود اجازه نمی‌دهند که از مخفیگاه خویش بیرون بیایند و به عالمان حقیقی نزدیک شوند و از فروغ دانش برخوردار شوند. اینان، مصداق سخن پیش گفته امام علی (علیه‌السّلام) هستند که:
«فَما یزالُ لِلعُلَماءِ مُباعِداً و عَلَیهم زارِیا؛ [نادان] همواره از دانشمندان، در حال گریز است و آنان را نکوهش می‌کند.»
مردم دانانما، همیشه از دور به آرا و عقاید دانشمندان، خرده می‌گیرند و مرام آنان، نق زدن است، نه نقّادی کردن.
مبتلایان به بیماری خوددانابینی، آمادگی ندارند برای مباحثه و مناظره، با عالمان همنشین شوند تا عقایدشان به داوری گذاشته شود. آنان با شتاب، رأی خود را در مسئله مبدأ و معاد، امور اقتصادی، سیاسی، عدالت اجتماعی، مدیریت جامعه و... به‌عنوان تنها رأی و نظر صواب، ابراز می‌دارند و جز برای رأی خود یا حزب و سازمان و مؤسسه شان درستی معتقد نیستند و بر این باورند که آنچه دیگران می‌گویند، خالی از صواب است و چنانچه جامعه رأی آنان و یا حزب و سازمان و مؤسسه‌شان را طرد کند، از جامعه و جمع، جدا شده، به مخالفت بر می‌خیزند و زبان به انتقاد و نق زدن می‌گشایند.

۲.۴ - تخطئه مخالفان

چهارمین نشانه مبتلایان به خوددانابینی، آن است که پیوسته آرا و عقاید دیگران را تخطئه می‌کنند. به سخن دیگر، مبتلا به بیماریِ «معرفت خیالی» می‌پندارد که کلید درک و روشن فکری، در قبضه اوست و گمان می‌برد که بر دیگران لازم است که برای فهم درست آرا و عقاید، به روش فکری او پایبند شوند و از او پیروی نمایند تا بدان جا رسند که او رسیده است. و اگر بدان جا نرسند، نباید جز عقاید و آرای خویش را سرزنش کنند، که خطا و کج روی از آنهاست، یعنی همان سخن امام علی (علیه‌السّلام) که فرمود:
«و لِمَن خالَفَهُ مُخَطِّئًا؛ و [نادان] هر کس را که با او مخالفت ورزد، تخطئه می‌کند.»

۲.۵ - انکار مجهولات

پنجمین نشانه صاحبان رأی غیر علمی، انکار حقایقی است که نمی‌دانند، چنان که امیر مؤمنان، امام علی (علیه‌السلام) در حدیث پیش گفته فرمود:
«اِنَّ الجاهِلَ... اذا وَرَدَ عَلَیهِ مِنَ الاُمورِ ما لَمْ یعرِفهُ اَنکَرَهُ و کَذَّبَ بِهِ، و قالَ بِجَهالَتِهِ: ما اَعرِفُ هذا، و ما اَراهُ کانَ، و ما اَظُنُّ ان یکونَ، و اَنّی کانَ؟! و ذلِکَ لِثِقَتِهِ بِرَایهِ و قِلَّةِ مَعرِفَتِهِ بِجَهالَتِهِ؛ همانا نادان، کسی است که هر گاه امری بر او عرضه شود که آن را نمی‌شناسد، انکار می‌کند و دروغ می‌شمرد و از روی نادانی می‌گوید: «این را نمی‌شناسم و گمان نکنم که وجود داشته باشد، یا در آینده محقّق گردد. چگونه وجود داشته است، در حالی که من آن را نمی‌شناسم؟». این همه، بر پایه اعتماد به رأی خویش و ناآگاهی از جهالت‌هایش است.
همچنین امام علی (علیه‌السّلام) فرموده است:
«لا تَرُدَّ عَلَی النّاسِ کُلَّ ما حَدَّثوکَ بِهِ، فَکَفی بِذلِکَ جَهلاً؛ همه آنچه را مردم برایت حدیث می‌کنند، انکار مکن، که این برای اثبات نادانی، کافی است.»
به عنوان مثال، اگر هزار سال قبل، به کسی که به بیماریِ خوددانابینی مبتلا بود، گفته می‌شد که موجودات بسیار ریزی وجود دارند که چشم غیر مسلّح، آنها را نمی‌بیند و همانها سبب بیماری‌های جسمی‌اند، یا به وی گفته می‌شد که خون در بدن، گردش می‌کند و اگر از حرکت باز ایستد، آدمی می‌میرد، یا گفته می‌شد که مادّه، از ذرات ریزی تشکیل شده است و هر جزئی، خود از ذره‌های ریزتر تشکیل شده و در آن جزء، الکترون‌ها بر گرد پروتون‌ها و نیز هسته‌ها با سرعت سرسام آوری می‌چرخند و آدمی زادگان از این ذره، اسلحه‌های ویرانگر می‌سازند که می‌تواند در چند لحظه به حیات کره زمین پایان دهد، بی‌تردید، چنین شخصی، همه این پیش‌گویی‌ها را نفی می‌کرد و آنها را خرافه و خیال می‌شمرد و گمان می‌کرد که اگر چنین حقایقی وجود داشت، وی آنها را ضرورتا می‌شناخت و از آن‌جا که تا آن زمان، وی آنها را نشناخته بود، هر که چنین ادّعا می‌کرد، او را تکذیب می‌نمود و رأی او را غیر علمی و بر خلاف واقع می‌انگاشت.
امام علی (علیه‌السّلام) نیز برای از میان بردن چنین برخوردهایی با حقایق علمی از سوی مدّعیان معرفت، در همان حدیث فرمود:
«و ذلِکَ لِثِقَتِهِ بِرَایهِ و قِلَّةِ مَعرِفَتِهِ بِجَهالَتِهِ؛ این اظهار نظرها، به جهت اعتماد به رأی خویش و آگاهی‌اندک از مجهولات خود است.»
به سخن دیگر، اگر این منکِران حقیقت،‌ اندازه نادانی خود را می‌دانستند و می‌فهمیدند که دانسته‌هایشان در برابر مجهولات، به حساب نمی‌آید، این‌چنین به عقاید خود کرنش نمی‌کردند و این‌اندازه بر آن اعتماد نمی‌ورزیدند و آنچه را بدان علم نداشتند، انکار نمی‌کردند.
امام علی (علیه‌السّلام) در ادامه همان حدیث، آثار زیانبار این بیماری خطرناک را چنین گوشزد می‌کند:
«فَما ینفکُّ بِما یری ممّا یلتَبِسُ عَلَیهِ رأیهُ مِمّا لا یعرِفُ لِلجَهلِ مُستَفیداً، و لِلحَقِّ مُنکِراً؛ در نتیجه، از ناحیه آرای غلطی که افکار نادرست بر او مشتبه کرده از طریق آنچه نمی‌شناسد، پیوسته بر نادانی می‌افزاید و حق را انکار می‌کند.»
این، بزرگ‌ترین زیان خوددانابینی است که نه تنها بیمار را در نادانی نگه می‌دارد و بر جهل مرکّب او می‌افزاید، بلکه به تدریج، نادانی‌های نوینی به‌صورت علم برای او پدیدار می‌کند و راه درمان، بیش از پیش بر او مسدود می‌گردد.

۲.۶ - سرگردانی در نادانی

ششمین علامت صاحبان آرا و عقاید غیر علمی، این است که در نادانی خویش، سرگردان است. کسی که مبتلا به بیماری خوددانابینی است، نمی‌تواند باور کند که سخن طرف مقابل، صحیح است و از این رو، در پی درک حقیقت نیست، در دانایی‌اندک خویش سیر می‌کند و گِرد آن می‌چرخد، از این رو می‌خواهد حرف خود را به کرسی بنشاند و رأی و عقیده خود را به مخاطب بقبولاند، چنان که امام علی (علیه‌السّلام) در حدیث پیش گفته فرمود:
«و فِی الجَهالَةِ مُتَحَیرًا؛و در نادانی خویش سرگردان است.»

۲.۷ - سر باز زدن از دانش‌اندوزی

هفتمین علامت صاحبان آرا و عقاید غیر علمی، تکبر در تحصیل علم است و به عبارت دیگر، نادان، به‌خاطر تکبّر، از تحصیل علم، امتناع می‌ورزد. کسی که خود را چنان دانا می‌پندارد که نادانی خویش را نمی‌بیند و به رأی دیگران اعتنا ندارد و از دانشمندان فاصله می‌گیرد و مخالفانِ آرا و عقاید خود را تخطئه می‌کند و با لجاجت می‌خواهد عقیده خود را اثبات کند، معنا ندارد که در صدد تحصیل و پژوهش باشد؛ بلکه این ویژگی‌ها کبر و غروری در او ایجاد می‌کنند که برای همیشه از شناخت حقایق هستی محروم می‌گردد.


عقاید علمی و غیر علمی از طریق علائم و ویژگی‌های صاحب عقیده، قابل آزمون و شناسایی است.

۳.۱ - علائم دانایان واقعی

علائم دانایان واقعی و صاحبان عقاید علمی عبارت است از:
۱. مشاهده مجهولات. دانای واقعی هر چه معلومات او بیشتر شود، مجهولاتش بیشتر می‌گردد و در نتیجه مقایسه معلومات محدود و مجهولات نامحدود خویش، خود را شایسته عنوان «دانشمند» نمی‌داند.
۲. عطش روزافزون برای کسب آگاهی. دانای واقعی با افزایش تدریجی مجهولاتش، عطش آگاهی، روز به روز در جانش فزونی می‌یابد.
۳. فروتنی در برابر اهل دانش. دانای واقعی، چون مجهولات نامحدود خود را می‌بیند، دچار غرور علمی نمی‌شود و لذا برای دانش دیگران، ارزش قائل می‌شود و برای اهل علم، فروتنی می‌کند.
۴. تکیه نکردن به رأی خود. دانای واقعی، با رؤیت مجهولات بی‌نهایت خود، هیچ‌گاه رأی خود را از خطا مبرّا نمی‌داند و تا چیزی به‌صورت روشن و قطعی، برای او ثابت نشود، آن را به‌عنوان یک نظریه علمی مطرح نمی‌نماید.
۵. ملازمت با سکوت. دانای واقعی، به حکم عقل، در پاسخ بسیاری از مسائل، مجبور است که سکوت کند؛ چون معلومات خود را‌ اندک و مجهولات خود را بی‌شمار می‌داند.
۶. مراقبت خود از بروز خطا. دانای واقعی، چون گرفتار غرور علمی نیست و رأی خود را مصون از اشتباه نمی‌داند، درباره هر مسئله‌ای می‌خواهد اظهار نظر کند، مراقب است که خطا نکند.
۷. انکار نکردن مجهولات. دانای واقعی، چون مجهولات خود را نامحدود می‌داند، عقل وی به او اجازه نمی‌دهد که آنچه را نمی‌داند، انکار کند.

۳.۲ - علائم مردم دانانما

علائم مردم دانانما و صاحبان عقاید غیر علمی، که در اثر بیماری خوددانابینی، خود را عالم تصوّر می‌کنند، در نقطه مقابل علائم دانایان واقعی است. این نشانه‌ها عبارت‌اند از:
۱. ندیدن مجهولات خود؛ ۲. اعتنا نکردن به آرای دیگران؛ ۳. فاصله گرفتن از دانشمندان؛ ۴. تخطئه مخالفان؛ ۵. انکار حقایق ناشناخته؛ ۶. لجاجت در مباحث علمی؛ ۷. تکبّر در تحصیل علم.


۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۷، ص۲۲۱، ح۲.    
۲. ابن شعبة الحرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۷۳ (با‌اندکی تفاوت در لفظ).    
۳. دکارت، رنه، سیر حكمت در اروپا، ج۱، ص۱۳۶، محمد علی فروغی.
۴. ابن شعبة الحرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۷۳.    
۵. محمدی‌ ری‌شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۲، ص۱۲۱۸، باب ۱۷۰۵.    
۶. شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۱، ص۳۵.    
۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، ص۱۲، خطبه ۵.    
۸. السید بن طاووس، سعد السعود، الدروع الواقیة، ص۲۴۹.    
۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، ص۹۱، خطبه ۱۰۳.    
۱۰. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص۹۲، ح۱۷۴۰.    
۱۱. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ح ۱۳۰۳.    
۱۲. محمدی‌ ری‌شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۵، ص۱۵۹، ح‌۸۲۶۳ (پاورقی ش۶، با توضیحاتی از نگارنده).    
۱۳. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۹۹، ح۶۷۵۸.    
۱۴. شیخ صدوق، محمد بن علی‌، معانی الاخبار، ص۲۳۸، ح۲.    
۱۵. محمدی‌ ری‌شهری، محمد، میزان الحکمة، باب ۳۵۰۶.    
۱۶. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ج۱ ص۱۶۳ (النمط العاشر).    
۱۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، ص۶۹، خطبه۸۷.    
۱۸. ابن شعبة الحرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۷۳.    
۱۹. ابن شعبة الحرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۷۳.    
۲۰. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۷، ص۵۹، ح۶۸۴۶.
۲۱. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، ص۶۶۷، ح ۹۱۹۳.    
۲۲. الاربلی، ابن ابی الفتح، کشف الغمّة، ج۳ ص۱۴۱.    
۲۳. اللیثی الواسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ۷۰.    
۲۴. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، ص۶۸۴، ح۹۴۷۱.    
۲۵. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ۲، ص۳۵۲.    
۲۶. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ۲، ص۳۵۲.    
۲۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغة، ص۳۱۳، نامه ۶۹.    
۲۸. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ۲، ص۳۵۲.    
۲۹. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ۲، ص۳۵۲.    
۳۰. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ۲، ص۳۵۲.    



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «علائم صحت عقیده» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۳/۸.    



جعبه ابزار