شناخت حق از باطل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:حق، باطل.
پرسش: چگونگی تشخیص حق از باطل را در دیدگاه قرآن بیان کنید؟
پاسخ: یکی از راههای شناخت حق از باطل، توجه به شاخصههای
حق است که با استفاده از
آیه ذکر شد. اگر کسی به نیروی
تقوا مسلح باشد، تشخیص حق و باطل برای او یک وعده الهی است. «هر کس تقوا پیشه کند،
خداوند به او نیروی تشخیص حق از باطل (
فرقان) را عطا میکند».
تشخیص حق از باطل، یکی از اساسیترین مراحل
زندگی بشر است و هر انسانی، خواه ناخواه، پیوسته با این مسئله در زندگی خود روبهرو میشود.
انسانها همیشه برای موجه جلوه دادن خود، موضع خود را حق و موضع طرف مقابل را
باطل معرفی میکنند. حتی شرورترین افراد به این مطلب توجه دارند و در ناشایستترین
اعمال، خود را صاحب حق میدانند.
حال که هر کسی خود را برحق میداند، باید حق و ویژگیهای آن را شناخت تا سره از ناسره جدا شود و «سیه روی شود هر که در او غشّ باشد».
قرآن کریم که کتاب آسمانی و به دور از هر
تحریف میباشد و سراسر حق است، خود را «
... تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ ...؛
بیانگر همه چیز» معرفی میکند.
یکی از روشهای قرآن کریم، برای بیان مسائل گوناگون، استفاده از مثال است. خداوند بسیاری از مسائل اخلاقی، عرفانی و عقلی و... را در قالب مثالهای زیبا بیان کرده است. در بحث مورد نظر نیز با یک مثال تمام ابعاد موضوع را بهخوبی بیان کرده است.
خداوند در قرآن کریم، میفرماید: «
اَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ اَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ اَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحق وَالْبَاطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَاَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الارْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الامْثَالَ؛
خداوند از
آسمان آبی فرستاد و از هر دره و رودخانهای بهاندازه آنها سیلابی جاری ساخت. سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد و از آنچه (در کورهها) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی
آتش روی آن روشن میکنند نیز، کفهایی مانند آن به وجود میآید. خداوند
حق و باطل را چنین مثل میزند. اما کفها به بیرون پرتاب میشوند؛ ولی آنچه به مردم سود میرساند، در
زمین میماند. خداوند این چنین مثال میزند». (مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن کریم).
از نظر متخصصین لغت
عربی، حق، چیزی است که ثبات، دوام و تحقق خارجی دارد. به عبارت دیگر حق آن است که واقعاً وجود دارد و وجودش اصیل است و قابل زوال نیست.
به خلاف باطل که وجودش اصیل نیست و زایلشدنی است.
مانند درخت و سایهاش، که درخت وجودش واقعی و اصیل است؛ اما سایهاش وجود اصیل ندارد و فانی است.
خداوند در آیه شریفه، حق را به
آب یا فلزات سودمند برای مردم و باطل را به کفی که روی آن دو قرار میگیرد،
تشبیه کرده است و نشانهها و معیارهای حق و باطل را در قالب این مثال بیان نموده، تا ما با ملاک قرار دادن آنها حق و باطل را تشخیص دهیم.
حق با باطل تفاوتهایی دارد که از این قرار است:
باطل، همواره مستکبر، بالانشین و پر سر و صداست؛ ولی توخالی و بیمحتوا، مثل کف که حبابهای تو خالی است؛ اما حق، متواضع، کم سر و صدا، پر محتوا و سنگین است.
حق، همیشه مفید و سودمند است؛ مانند آب که مایه
حیات است و مانند طلا و نقره که با
ارزش است؛ ولی باطل بیفایده و بیهوده میباشد. کفهای روی آب هرگز کسی را سیراب نمیکند و گیاهی نمیرویاند و ارزشی ندارد.
حق، همیشه متکی به
نفس است و هرچه دارد از خود دارد؛ اما باطل همیشه از آبروی
حق بهره میبرد و از
حیثیت او استفاده میکند و در سایه حق قدم برمیدارد. همانگونه که هر دروغی از راست فروغ میگیرد و اگر سخن راستی در
جهان نبود هرگز کسی دروغی را باور نمیکرد. پس فروغ زودگذر باطل از
برکت حق است و علت پایداری موقت باطل نیز با لباس حقانیت به میدان آمدن است.
هرچند که «
لِلْحق دَوْلَةٌ وَ لِلْباطِلِ دَوْلَةٌ؛
حق و باطل هر یک دورانی دارند»؛ اما دوران حق همیشگی و دوران باطل زودگذر است.
باطل، مانند کف روی
آب بعد از مدتی از بین میرود؛ ولی آب زلال و مفید برای مردم میماند: «
... مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الارْضِ ...؛
آنچه برای مردم سودمند است در زمین باقی میماند».
باطل همواره دنبال بازار آشفتگی میگردد و از هرج و مرج استفاده میکند تا خود را نشان دهد؛ اما هنگامی که نظم برقرار شود، هویت آن
آشکار میگردد و به سرعت کنار میرود.مثل سیلاب که وقتی در جوش و خروش است، آب با کف و اجسام دیگر مخلوط است؛ اما هنگامی وارد دشت میشود و آرام میگیرد، کفها زائل میشوند و آب زلال نمایان میگردد.
امام علی (علیهالسلام) در
نهج البلاغه میفرمایند: «اگر باطل با حق آمیخته نمیشد،
حق بر حقخواهان پوشیده نمیگردید».
مردم چند دستهاند: گروهی حق را میشناسند و از آن پیروی میکنند و گروهی باطل را میشناسند و دنبال آن حرکت میکنند و گروهی دنبال حق هستند؛ ولی حق را نمیشناسند. این گروه دچار شبهه میشوند و گمراه میگردند. این افراد خواهان حقاند؛ ولی چون کوتهفکر و ظاهربین هستند، از راه حق منحرف میشوند و با اندک تبلیغات توخالی فریب ظواهر را میخورند. بنابراین برای
تبعیت از حق، اول باید حق را بشناسیم: «
اِعْرِفْ اَلْحق تَعْرِفْ اَهْلَهُ؛
حق را بشناس تا اهلش را بشناسی».
اگر ما معیارهای حقانیت دانسته شود، هر کس که طبق آن معیارها حرکت کند، حق را مییابد و برحق است و هر کس را که برخلاف آن قدم بردارد، بر باطل میرود و باطل میباشد.
یکی از راههای شناخت حق از باطل، توجه به شاخصههای حق است که با استفاده از
آیه ذکر شد. اگر کسی به نیروی
تقوا مسلح باشد، تشخیص حق و باطل برای او یک وعده الهی است.«هر کس تقوا پیشه کند، خداوند به او نیروی تشخیص حق از باطل (
فرقان) را عطا میکند».
۱. مجله مکتب الاسلام، شمارههای ۶-۷ ـ ۸-۹، سال ۲۲.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شناخت حق از باطل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۲۲.