شعر و پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شعر، پیامبر صلیاللهعلیهوآله، شاعر،
قرآن کریم.
پرسش: در کتاب تفسیر ابن کثیر آمده است: در آیه «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَهُ» خداوند از حال پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ خبر میدهد و درصدد رد کلام کفار است که ایشان را شاعر مینامیدند و میگفتند قرآن شعر است، پس خدا فرمود: پیامبر
شاعر نیست و این قرآن هم شعر نیست. بنابراین هرگاه پیامبر میخواست شعری از اشعار قدیمی و معروف را بخواند، وزن شعری آن را میشکست تا مصداق شعر نباشد. نظر شما درباره این کلام ابن کثیر چیست؟
پاسخ: قرآن کریم میفرماید: و به پیامبر، شعر نیاموختیم و (شعرگویی) شایسته او نیست... جمله «ما به او شعر نیاموختیم» در صدد نفی شاعری از آنحضرت است. مفسران در
تفسیر «وَ ما یَنْبَغی لَهُ» آوردهاند که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شعری که مورد نظرش بود را در یک قالب غیر شعری برده و بیان میفرمود؛ لذا گفته شده پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هیچ شعری را بر وزن شعریش نخواند. البته این بدان معنا نیست که بگوییم؛ پیامبر مانند افراد کمحافظه و بیاطلاع در جامعه بوده و هیچ شعری را از حفظ نبوده است، بلکه بدین معناست که ایشان در مقام بیان کلام به حرفهایی استناد میفرمود که از یک شعر دیگر نشأت گرفته بود و این استفاده محتوایی خلاف شأن ایشان نیست، برخلاف اینکه بگوییم ایشان قصد بیان شعری را داشته و آن را اشتباهاً به نحو دیگری نقل کرده است.
شعر و شاعری نیز مانند هر هنر دیگری، میتواند برای
انسان مفید باشد و همینطور میتواند مخرب و زیانآور باشد؛ لذا در
اسلام حکمی کلی در مورد شعر و شاعری نمیتوان داد؛ بلکه برای سنجش هر شعری باید محتوایش مورد بررسی قرار گیرد.
اما قرآن در مورد پیامبر گرامی اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و شعر میفرماید: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ»؛ «و به پیامبر، شعر نیاموختیم و (شعرگویی) شایسته او نیست.
کتاب (او) جز مایه یادآوری و قرآنی روشنگر (حقایق) نیست».
بنا بر نقل
تاریخ، قریش تلاش میکرد این تفکر را رواج دهد که پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شاعر توانایی بوده و قرآن نیز مجموعه اشعار آن جناب است. این
آیه، در مقام رد این
تفکر برآمده
و میفرماید: نهتنها خداوند به پیامبر شعر یاد نداده، بلکه شعر، شایسته ایشان نیست. به بیان دیگر، شأن پیامبر از شعر و شاعری بالاتر است.
جمله «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ» میخواهد بفرماید: «ما به او شعر نیاموختیم» و لازمه این نفی، آن است که آن جناب هیچ سررشتهای از شعر نداشته باشد.
البته برخی مفسران معنای دیگری از این قسمت آوردهاند: قرآن شعر نیست و هیچ مناسبتی با شعر ندارد؛ زیرا شعر سخنی است با وزن و قافیه و در قرآن هیچ وزن و قافیهای نیست.
همچنین عبارت «وَ ما یَنْبَغی لَهُ» اشاره به این معنا دارد که خیال نکنید اینکه ما به وی شعر نیاموختهایم نقصی برای اوست؛ بلکه برای او
کمال و مایه بلندی درجه، و
برائت اوست از ننگی که برخی متخصصان این فن دارند که با
الفاظ معانی را آرایش داده و با تخیلات شعری معانی را تزئین میکنند.
البته گفتنی است، شعری که در اینجا بیان شده، قطعاً تمام جملههای موزون را شامل نمیشود؛ زیرا خود قرآن نیز کلام موزون است؛ بلکه منظور، کلامی است که در عرف بدان شعر میگویند و بر وزنهای خاصی است.
اما در اینکه چرا شایسته پیامبر نیست که شاعر باشد، به این دلیل است که خط
وحی از خط شعر کاملاً جداست و تفاوت آنها از این فرار است:
معمولاً سرچشمه شعر
تخیل و پندار است، شاعر بیشتر بر بال و پر خیال سوار میشود و پرواز میکند؛ درحالیکه وحی از مبدأ
هستی سرچشمه میگیرد و بر محور واقعیتها میچرخد.
شعر از عواطف متغیر انسانی میجوشد، و دائماً در حال دگرگونی است؛ درحالیکه وحی بیانگر حقایق ثابت آسمانی است.
لطف شعر در بسیاری از مواد در اغراقگوییها و مبالغههای آن است، در حالیکه در وحی جز صداقت چیزی نیست.
شاعر در بسیاری از موارد به خاطر زیباییهای لفظ ناچار است خود را تسلیم الفاظ کند و دنبالهرو آن باشد، و چهبسا حقایقی که در این میان پایمال گردد.
همچنین شعر، مجموعه شوقهایی است که از
زمین به
آسمان پرواز میکند؛ اما وحی، مجموعه حقایقی است که از آسمان به زمین نازل میشود، و این دو خط کاملاً متفاوت است.
در ادامه آنچه گفته شد، برخی مفسران نقل کردهاند که
پیامبر صلیاللهعلیهوآله شعری را که مورد نظرش بود، در یک قالب غیر شعری برده و بیان میفرمود؛
لذا گفته شده پیامبر اسلام هیچ شعری را بر وزن شعریش نخواند.
گفتنی است، اگر این
تفسیر را بپذیریم که پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هیچ شعری را بر وزن خودش نمیخواند، بدان معنا نیست که بپذیریم، پیامبر مانند افراد کمحافظه و بیاطلاع در جامعه بوده و هیچ شعری را از حفظ نبوده است؛ بلکه بدین معناست که ایشان در مقام بیان کلام به حرفهایی استناد میفرمود که از یک
شعر دیگر نشأت گرفته بود و این استفاده محتوایی خلاف شأن ایشان نیست؛ برخلاف اینکه بگوییم ایشان قصد بیان شعری را داشته و آن را اشتباهاً به نحو دیگری نقل کرده است.
پایگاه اسلام کوئست.