• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کتاب خدا در حدیث ثقلین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حدیث ثقلین، عترت، سنت پیامبر، قرآن، سنت.

پرسش: در برخی متن‌های حدیث ثقلین به جای عترت، سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده. به این معنا که حضرت فرمود: قرآن و سنتم را میان شما باقی گذاردم نه قرآن و عترتم. چه جوابی دارید؟



در برابر متن متواتر حدیث ثقلین که در آن، پیامبر خدا امّت را به تمسّک به قرآن و عترت توصیه می‌فرماید، در برخی از منابع حدیثی به جای «عترت»، «سنّت» آمده است، چنان‌که مالک در الموطّا از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (به‌طور مُرسَل) چنین نقل کرده است:
«تَرَکتُ فیکُم امرَینِ لَن تَضِلُّوا ما مَسَکتُم بِهِما: کِتابَ اللّهِ و سُنَّةَ نَبِیِّهِ؛
[۱] مالک بن انس، الموطّا، ج۲، ص۸۹۹، ح۳.
دو چیز را در میان شما بر جا گذاشتم که اگر به آن دو چنگ زنید، هرگز گم‌راه نمی‌شوید: کتاب خدا و سنّت پیامبرش.»

۱.۱ - روایت حاکم در المستدرک

حاکم، در المستدرک، روایت را این‌گونه آورده است:
«یا ایُّهَا النَّاسُ! انِّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما انِ اعتَصَمتُم بِهِ فَلَن تَضِلُّوا ابَدا: کِتابَ اللّهِ و سُنَّةَ نَبِیِّهِ؛ ‌ای مردم! من در میان شما چیزی را بر جای گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز گم‌راه نمی‌شوید: کتاب خدا و سنّت پیامبرش.»


با توجّه به ناهمگونی این دو متن با گزارش مشهور حدیث ثقلین، بررسی آنها، ضروری است.

۲.۱ - روایت الموطا مالک

الف ـ مهم‌ترین مصدرِ روایت «کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ»، الموطّا مالک است که این روایت را به گونه «مُرسَل» نقل کرده است. با توجّه به این‌که هیچ یک از اصحاب صحاح ششگانه، این عبارت را نقل نکرده‌اند و منابعی مانند: صحیح مسلم، سنن الترمذی، سنن النسائی، سنن الدارمی و مسند ابن حنبل، عبارت «کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی» را گزارش کرده‌اند، آنچه در الموطّا آمده، از اعتبار لازم برخوردار نیست.

۲.۲ - روایت حاکم نیشابوری

حاکم نیشابوری، روایت یاد شده (کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ) را از دو طریق، نقل کرده که هر دو، شامل برخی راویانِ «ضعیف»‌اند. صالح بن موسی طلحی و اسماعیل بن ابی‌اویس، جزو گزارش‌گران این متن هستند که از طرف رجالیان اهل‌سنّت، به شدّت، تضعیف شده و مورد انکار قرار گرفته‌اند.

۲.۲.۱ - صالح بن موسی

در باره صالح بن موسی، الفاظ: «ضعیف الحدیث جدّا (احادیث جدّا ضعیف نقل می‌کند)»، «متروک الحدیث (احادیث مطرود، نقل می‌کند)»، «یَروِی المَناکیر (احادیث منکَر، نقل می‌کند)» و... آمده است. علاوه بر این، او جزو رجال بخاری و مُسلِم نیست و حدیث او، به اشتباه، در کتاب المستدرک علی الصحیحین آمده است.

۲.۲.۲ - اسماعیل بن ابی‌اویس

اسماعیل بن ابی‌اویس نیز، اگرچه از رجال مُسلِم است، ولی تضعیفات بسیار و شدیدی دارد. در باره او گفته‌اند: «مُخلِّط (پریشان حال)»، «کذّاب (بسیار دروغ زن)»، «لیس بشی‌ء (بی‌ارزش است)»، «کان یَضَعَ الحدیث (حدیث، جعل می‌کرده است)»، «یَسرق الحدیث (حدیث می‌دزدد)» و.... هم‌چنین از قول او آورده‌اند:
هنگامی که میان اهل‌مدینه در باره چیزی اختلاف می‌شد، من برایشان حدیث، جعل می‌کردم.
این دو نفر در تمام نقل‌های «کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتی» حضور دارند و موجب بی‌اعتباری همه آنها شده‌اند.

۲.۳ - نظر حاکم نیشابوری

حاکم نیشابوری، اصل روایت ثقلین را «صحیح» دانسته است؛ ولی گزارش لفظ «سنّتی» را «غریب» شمرده است:
آن روایت از خطبه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که بر صحیح بودنش بر اساس تخریج از مصادر، اتّفاق نظر است، این است: «یا ایُّها النَّاسُ! انِّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما لَن تَضِلُّوا بَعدَهُ ان اعتَصَمتُم بِهِ: کِتابَ اللّهِ و انتُم مَسؤولونَ عَنهُ. فما انتم قائلون؟؛ ‌
[۶] حسینی تفرشی، مصطفی بن حسین، نقد الرجال، ج۳، ص۲۴۲.
[۷] حسینی تفرشی، مصطفی بن حسین، نقد الرجال، ج۳، ص۲۴۳، الرقم ۶۴.
ای مردم! من در میان شما چیزی را بر جا گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز گم راه نمی‌شوید و آن، کتاب خداست و شما از آن، بازخواست خواهید شد. پس پاسخی برای آن دارید؟»؛ امّا ذکر «چنگ زدن به سنّت» در [روایت دیگر] این حدیث، امری غریب (نادر) است، گرچه لازم به نظر می‌رسد.
از این‌رو، باید پذیرفت که گزارش یاد شده از حدیث ثقلین (کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتی)، معتبر نیست و نمی‌تواند جای‌گزین «کتاب اللّه و عترتی» گردد.

۲.۴ - در برخی از احادیث شیعی

در برخی از احادیث شیعی نیز «کِتابَ اللّهِ و سُنَّتی»، به جای «کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی» آمده است. شیخ صدوق (رحمه‌الله) در کتاب کمال الدین، پس از نقل روایت مشهور حدیث ثقلین، این متن را از ابو‌هُرَیره نقل کرده است.
[۸] طوسی، محمد بن حسن، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۵۷.
سند این حدیث، ضعیف است و احتمالاً وی برای اشاره به تفاوت یاد شده، این گزارش را آورده است؛ زیرا این اقدام، با هدف او از نگارش کتاب کمال الدین و نیز با عنوان باب: «اتّصال الوصیّة من لدن آدم (علیه‌السلام)» هماهنگ نیست.


تذکّر چند نکته در خاتمه بحث، مفید است:
۱. آنچه گفتیم، به معنای نفی حجّیت سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیست؛ زیرا دلایل قرآنی، روایی و عقلیِ حجّیت سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، چنان محکم و قوی است که احتمال عدم اعتبار و حجّیت آن، منتفی است. بنا‌بر‌این، انکار صدور این گزارش‌ها، به معنای انکار سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیست.
۲. وجوب تمسّک به عترت در کنار حجّیت قرآن و سنّت، دلالت می‌کند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در صدد بیان این مطلب بوده که هدایت‌گری قرآن و سنّت، با تمسّک به عترت، امکان‌پذیر است. ممکن است قرائت‌های مختلفی از «سنّت» وجود داشته باشد (چنان‌که در گروه‌های فکری متفاوت شیعه و سنّی چنین است)؛ ولی تنها گزارشی از سنّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حجّت است که از طریق «عترت» به دست بیاید. این معناست که کمال تلازم عترت و سنّت را در بر خواهد داشت.
۳. این احتمال، بسیار قوی می‌نماید که حکومت طولانی بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس، موجب شد که نقل احادیث فضایل اهل‌بیت عترت، بسیار سخت و مشکل شود. طبیعی است که در چنان موقعیت خطرناکی، نقل چنین حدیثی با این صراحت، ممکن نبوده و پیامدهای خطرناکی داشته است. از این‌رو، برخی مطابق با تصوّر خویش، به «نقل به معنا» روی آوردند و «عترتی» را به «سنّتی» تبدیل نمودند تا زندگی آسوده‌ای داشته باشند، خصوصاً آن که راویِ مورد بحث (اسماعیل بن ابی‌اویس) تصریح کرده که در موارد اختلاف اهل مدینه، برای آنان حدیث جعل می‌کند.
۴. در برابر احتمال گذشته، احتمال صدور «کتاب اللّه و سنّتی» و نقل به معنا شدن آن به «کتاب اللّه و عترتی» بسیار بعید و غیر قابل قبول است؛ چرا‌که در فضای آن روزگار، انگیزه چنین نقل به معنایی (که برای نقل کننده خطرساز باشد) وجود نداشته است.


۱. مالک بن انس، الموطّا، ج۲، ص۸۹۹، ح۳.
۲. نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۷۱، ح ۳۱۸.    
۳. ابو‌بکر بیهقی، احمد بن حسین بن علی، السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۴، ح۲۰۳۳.    
۴. ر. ک:ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۴۰۴.    
۵. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۳۷۱، ح۱۳۲۶.    
۶. حسینی تفرشی، مصطفی بن حسین، نقد الرجال، ج۳، ص۲۴۲.
۷. حسینی تفرشی، مصطفی بن حسین، نقد الرجال، ج۳، ص۲۴۳، الرقم ۶۴.
۸. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۲۵۷.



حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «کتاب خدا در حدیث ثقلین» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۴/۳۰.    


رده‌های این صفحه : مقالات حدیث‌نت




جعبه ابزار