• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سرنوشت آدم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: سرنوشت، سرنوشت انسان.

پرسش: قرآن درباره این که قسمت یا سرنوشت، تعیین‌کننده سرانجام افراد است، چه می‌گوید؟

پاسخ: انسان برای تعیین سرنوشت خود نه تنها اراده و اختیار دارد، بلکه در تغییر آن هم دخیل، و تنها استقلال نداشتن وی در انجام کارهایش مطرح است؛ چون خدای سبحان و انسان به‌عنوان دو فاعل در طول (نه در عرض و کنار هم) هم مطرح هستند.



خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ...»؛ «خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمی‌دهد، مگر آن‌که آنها خود را تغییر دهند».


«قَدَر» و «قَدْر» دارای معانی مختلفی چون اندازه، مقدار، اندازه‌گیری، تنگ گرفتن... و بالاخره به معنای «سرنوشت» نیز آمده است.



شب قدر را هم که «لیلة القدر» نامیده شده، بدان جهت است که در این شب سرنوشت کارها اندازه‌گیری و رقم می‌خورد.


واژه «سرنوشت» به معنای آنچه که از روز ازل برای انسان مقدر شده و به معنای، بخت و طالع
[۵] عمید، حسن، فرهنگ عمید، انتشارات امیرکبیر، ص ۷۳۶، چاپخانه سپهر، چ ۱، ۱۳۶۳.
نیز آمده است.


مقصود از سرنوشت این است که انسان حاکم بر سرنوشت خود و در آن مؤثر است و حتی می‌تواند آن را تغییر دهد،
[۶] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۷۱ ـ ۳۶۸، انتشارات صدرا، چاپ فجر، چ ۸، ۱۳۷۷ ه‌ ش، انسان و سرنوشت.
لذا آیه با صراحت می‌گوید: سرنوشت و مقدرات شما قبل از هر چیز و هرکس در دست خود شماست.
شانس، طالع، اقبال، تصادف، تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچ‌کدام پایه و اساس ندارد، و پایه و اساس این است که شخص یا ملتی بخواهد سربلند، سرافراز، پیروز و پیشرو باشد، یا به عکس تن به ذلت، زبونی و شکست دهند.
حتی لطف خداوند، یا مجازات او، بی‌مقدمه، دامان هیچ کس ملتی را نخواهد گرفت؛ بلکه این اراده و خواست اشخاص و ملت‌ها، و تغییرات درونی آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می‌سازد.
بنابراین مقصود از سرنوشت، چیزی شبیه «شانس»‌ باشد، اشتباه است؛ چون پایه و اساس ندارد؛ ولی اگر منظور تعیین سرنوشت از ناحیه خداوند متعال باشد، پرسش صحیح و بجا بوده و هیچ منافاتی با اراده و اختیار انسان ندارد و این مسئله مربوط به بحث قضا و قدر در دین اسلام است:


بحث درباره قضا و قدر الهی عمیق و دامنه‌دار است که قبل از اسلام هم مطرح بوده و در بین متکلمین معتزله، کسانی هستند که قائل به قضا و قدر بودند به این معنا که انسان‌ها در افعال خود اختیار ندارند و همه به خواست خدا صورت می‌گیرد و کسانی که قائل به اختیار بودند، منکر قضا و قدر هستند، به این معنا که خداوند هیچ دخالتی در کارهای انسان ندارد و انسان‌ها در تمام کارهای خویش مختارند. اما مذهب امامیه معتقدند که انسان اختیار محض ندارد و مجبور محض نیست؛ بلکه بین جبر و اختیار قرار دارد.

۶.۱ - دیدگاه روایات

در روایات اسلامی دو گروه اول محکوم شده‌اند؛ یعنی اثبات قضا و قدر به‌گونه‌ای بیان شده که با اختیار انسان منافات ندارد؛ زیرا در توحید افعالی دو فاعل طولی (نه عرضی) مطرح است، به این معنا که انسان در انجام کارش استقلال ندارد (نه این‌که اختیار ندارد)، مثلاً:

در ذهن خود انسانِ مختاری را فرض کنید که با اختیار خود شراب می‌خورد، ولی وجود و اختیار و فعلش از طرفی هم قائم به دیگری باشد، در اینجا اختیار هست، اما استقلال وجود ندارد. پس افعال اختیاری انسان بی‌نیاز از خدا نیست و وابسته به اوست و جبر هم نیست؛ چون جبر در جایی است که کسی بر انجام کاری توان و اختیار داشته باشد، ولی جلوی او را بگیرند، بین کسی که در کارش اختیاری نداشته باشد، با کسی که اختیار داشته فرق است، ولی در اختیار خود مستقل نباشد و سرّ این مطلب که قرآن کارها و سرنوشت ما را به خدا نسبت داده است، این است که می‌خواهد انسان را خداشناس بار آورد، کمال انسان به این است که احتیاج خود را به خدا درک کند و نقص وجودی خود را به تمام معنا با علم حضوری بیابد و به مقام فنا که مرحله عالی توحید است، برسد.


سرچشمه اصلی این نوع تعلیم که بشر را در عین اعتقاد به قضا و قدر، به تسلط او بر سرنوشت نیز معتقد می‌کند، قرآن کریم است.
[۱۰] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۹۸، صدرا، چاپ فجر، چ ۸، ۱۳۷۷ ه‌ ش.


۷.۱ - دیدگاه محقق

محقق دیگری می‌نویسد: «کلمه قضا که در آیات در حدود شصت مورد با مشتقات مختلف استعمال شده، در هیچ یک از این موارد کوشش و فعالیت‌های اختیاری انسان را با قضا و قدر، مربوط، نفرموده است، یعنی در هیچ یک از آیات قرآنی نیامده که بگوید: چون مقتضای قضا و قدر این بود که فلان شخص یا فلان ملت ظلم به خود، یا به دیگران نمایند، به این جهت آنان ظلم نمودند. و یا آیه‌ای به این عنوان پیدا نمی‌کنید که بیمار برای بهبودی خود به طبیب مراجعه نکند؛ زیرا قضا و قدر خداوندی این است که آن جامعه ساقط گردد، و اگر کسی به قرآن چنین نسبتی دهد، یا ناآگاه است، یا غرض می‌ورزد. نتیجه تبهکاری. بطالت و ناآگاهی که معلول بی‌لیاقتی یا سودپرستی انسان است، در جهان هستی منعکس خواهد شد... از طرفی نسبت دادن کارهای اختیاری انسان‌ها به قضا و قدر مخالف مشیت خداوند است، صدها آیه قرآنی را می‌توان در نظر گرفت که آیات با صور مختلفی، کوشش، سعی و فعالیت‌های انسانی را تمجید می‌کند و کسانی را که تبهکاری‌های خود را به مشیت و قضای خداوندی نسبت می‌دهند،به‌شدت توبیخ می‌کند؛ چنا‌ن‌که می‌فرماید:

«وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْ‌ءٍ؛ « مشرکان گفتند اگر خداوند می‌خواست ما غیر از او نمی‌پرستیدیم». در آیه یاد‌شده خداوند مردم (مشرک) را توبیخ می‌کند که چرا تبهکاری خودتان را به گردن من می‌اندازید».
[۱۲] جعفری، محمدتقی، جبر و اختیار، ص ۲۵۶ ـ ۲۵۵، شرکت سهامی انتشار، چاپ‌خانه تصویر، چ ۲، ۱۳۷۴.



بنابراین انسان برای تعیین سرنوشت خود نه تنها اراده و اختیار دارد، بلکه در تغییر آن هم دخیل، و تنها استقلال نداشتن وی در انجام کارهایش مطرح است؛ چون خدای سبحان و انسان به‌عنوان دو فاعل در طول (نه در عرض و کنار هم) هم مطرح هستند.



۱. پرسش‌ها و پاسخ‌ها، جعفر سبحانی، ۱۳۶۹ ه‌ ش، قم، مؤسسة سیدالشهداء، ص ۱۰۴ ـ ۹۶.
۲. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، همان، ج ۹، ص ۲۳۶ و ۲۳۵، ج ۱۴، ص ۳۳۸.
۳. آموزش عقاید، محسن غرویان، محمدرضا غلامی و محمدحسین میرباقری، قم، دارالعلم، چ ۱، ۱۳۷۱، ص ۲۱۸ ـ ۲۰۰.


۱. رعد (۱۳)، آیه ۱۱.    
۲. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص ۶۶۰ ۶۵۷، تحقیق صفوان عدنان داودی، چ ۱، ۱۴۱۲ ه‌ ق.    
۳. قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ۵، ص ۲۵۰ ۲۴۶، چاپ‌خانه حیدری، چ ۱۲، ۱۳۷۶ ه‌ ش، تهران، دارالکتب الاسلامیه.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲۰، ص ۳۳۱، دارالکتب الاسلامیه،، چاپ خورشید، چ ۵، ۱۳۷۲.    
۵. عمید، حسن، فرهنگ عمید، انتشارات امیرکبیر، ص ۷۳۶، چاپخانه سپهر، چ ۱، ۱۳۶۳.
۶. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۷۱ ـ ۳۶۸، انتشارات صدرا، چاپ فجر، چ ۸، ۱۳۷۷ ه‌ ش، انسان و سرنوشت.
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۱، ص ۳۱۱، دارالکتب الاسلامیه، چاپ حیدری، چ ۵، ۱۳۷۲.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۱۴۵.    
۹. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ص ۲۲۱ ۲۱۵، در راه حق، چاپ‌خانة سلمان فارسی، چ ۲، ۱۳۶۸.    
۱۰. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۹۸، صدرا، چاپ فجر، چ ۸، ۱۳۷۷ ه‌ ش.
۱۱. نحل (۱۶)، آیه ۳۵.    
۱۲. جعفری، محمدتقی، جبر و اختیار، ص ۲۵۶ ـ ۲۵۵، شرکت سهامی انتشار، چاپ‌خانه تصویر، چ ۲، ۱۳۷۴.




سایت ‌اندیشه قم، برگرفته از مقاله «سرنوشت آدم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۰۳.    



جعبه ابزار