دعا و تقدیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: تقدیر ،
سرنوشت ،
دعاپرسش: در صورت اعتقاد به تقدیر از پیش تعیین شده، هم چنین اعتقاد به این که آن چه تشخیص خداست بهترین است، چرا باید دعا کرد؟
پاسخ: دعا و مناجات، نوعی
توسل عاشقانه به معشوق و پیوستن موجودی کوچک و ناتوان به وجودی بی نهایت بزرگ و توانا است. دعا برای این نیست که انسان با آن مقدّرات را تغییر دهد.
آدمی به هنگام دعا - که همچون گدایی بینوا، دست نیاز به درگاه کریم بینیاز دراز میکند - به حقیقت وجودی خویش که فقر ونیاز است، نزدیک میشود؛ انسانی که خود را تهیدست و بینوا، رانده و از همه جا مانده، حقیر و فقیر، بیچاره و بیپناه دید، اکنون حقیقت هستی او - که پرتوی از هستی مطلق خداوند است - هویدا میگردد و با احساس بستگی و پیوند با حق و نیازمندی به او، حال و شوری وصفناشدنی به انسان میبخشد.
بنده در حال دعا و مناجات ، چنان غرق لذت میشود که پستی و زبونی خویش را فراموش میکند و از یاد دوست لبریز و سرشار میگردد و مجموعهای از امید و بشارت و نور و نیرو میشود. جملات شورانگیز دعا، چون آبشارسپیده در افق روح ، فرو میریزد و
روح انسان را روشن و مشتعل میسازد، همان طور که سیل زرّین آفتاب، تیرهگیها را از میان برمیدارد و جهان را در نور فرو میبرد.
قبل از پاسخ، باید قدری در مورد تقدیر و سرنوشت بحث کنیم تا معلوم شود که آیا سرنوشت هر انسانی به طوری برنامه ریزی شده است که به هیچ وجه قبل تغییر نیست یا برخی از سرنوشتها قابل تغییر هستند؟
در مورد سرنوشت، دو تفسیر وجود دارد:
سرنوشت هر کس، بدون اطلاع و حضور او، از طرف
خداوند تعیین شده، هر کس با سرنوشت معیّنی از مادر متولد می شود که قابل دگرگونی نیست (هر انسانی نصیب و قسمتی دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد،و کوششها برای
تغییر سرنوشت بیهوده است.)
طبق این
تفسیر ، بدیهی است که انسان موجودی مجبور و
بی اختیار است، ولی بررسی منابع اسلامی نشان می دهد این تفسیر نمیتواند مورد تأیید باشد و قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامی از قبیل:
تکلیف ،
جهاد ، کوشش و استقامت را به هم می ریزد.
استاد مطهری می گوید:«اگر مقصود از سرنوشت و
قضا و قدر الهی، انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتی وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد»
قضا و قدر و
سرنوشت به معنای صحیح آن است که هر حادثه و پدیده و هر موجودی در عالم، علتی دارد و اندازه ای. نه چیزی بدون علت به وجود می آید و نه بدون اندازه گیری معیّن؛ مثلاً سنگی پرتاب می کنیم و شیشه ای میشکند. شکستن شیشه یک حادثه است که حتماً علتی دارد.
این که می گوییم دارای علت است،
قضای تکوینی است. نیز مسلّما میزان شکستگی و اندازه و حدود آن، به کوچکی و بزرگی سنگ، قوّت و فشار دست، نزدیکی و دوری فاصله، وزش و عدم وزش باد و مانند اینها بستگی دارد. ارتباط حادثه فوق با چگونگی علت آن،
قدر تکوینی می باشد.
بنابراین به طور خلاصه معنای
قضا و قدر ، به رسمیت شناختن
قانون علت و نظام خاص
علت و معلول است.
قضا و قدر تشریعی به معنای
فرمان الهی در تعیین
وظایف فردی و
اجتماعی انسانها و مقدار و حدود این وظایف است؛ مثلاً می گوییم نماز واجب است (این
قضای تشریعی است) سپس می گوییم مقدار
نماز در هر شبانه روز هفده رکعت است. (این قدر تشریعی است).
طبق قضا و قدر تکوینی، سلسله نظام
علت و معلول به
خداوند منتهی می شود، ولی این موضوع هیچ گونه مخالفتی با آزادی اراده و اختیار انسان ندارد.
اعمال انسان، هم مستند به او است و هم مستند به خدا، اما استناد آن به او به دلیل این است که با
آزادی اراده ، آن را انجام می دهد اما استناد آن به خدا به دلیل این است که هستی انسان و تمام نیروهای او و حتی آزادی اراده وی از ناحیة
خالق جهان آفرینش است و علل و اسبابی که شرط تحقق یک عمل می باشد از اوست.
حال با این مقدمه، میگوییم: عوامل مؤثر در کار جهان (که مجموعاً علل و اسباب جهان را تشکیل می دهند و مظاهر قضا و قدر به شمار می روند) منحصر به امور مادی نیستند. امور معنوی نیز وجود دارد که در تغییر و تبدیل سرنوشت بشر مؤثر است. رفتار و کردار بشر حساب و واکنش دارد. خوب و بد در مقیاس جهان بی تفاوت نیست، مثلاً آزار رساندن به جاندار، اعم از حیوان و انسان به ویژه به صاحبان حقوق از قبیل پدر و مادر و معلم، اثرهای بدی در زندگی دنیا به بار می آورد. هم چنین احترام به آنها در
سعادت و زندگی انسان بی اثر نیست.
دعا هم یکی از
عوامل معنوی است که میتواند در سرنوشت حادثه ای مؤثر باشد. صدقه نیز یکی از عوامل مهم معنوی است. اصولاً کارهای خیر و نیکوییها و به طور کلی گناه یا اطاعت، توبه یا پرده دری، دادگری یا بیدادگری، نیکوکاری یا بدکاری،
دعا یا
نفرین و همانند آنها چیزهایی هستند که در سرنوشت بشر از نظر عمر، سلامت، روزی و موفقیت مؤثر میباشند.
بنا بر این دعا کردن نه تنها منافاتی با
تقدیر الهی ندارد بلکه دعا در برخی از موارد می تواند
مقدرات الهی را تغییر دهد.به بیان دیگر دعا خواندن هم از تقدیرات الهی است و میتواند برخی از مقدرات غیرحتمی را تغییر دهد.
گذشته از اینها براساس آموزههای وحیانی (
قرآن و روایات ) دعا و خواستن از خداوند یکی از بهترین اعمال است و سبب ریزش رحمت و دفع امر ناخوشایند
میشود؛ از
امام باقر(ع) سوال می شود:چه عبادتی (
عبادت مستحبی ) بهتر است فرمود:«ما من شئ أفضل عند الله عز وجل من أن يسئل ويطلب مما عنده وما أحد أبغض إلى الله عز وجل ممن يستكبر عن عبادته ولا يسأل ما عنده؛
چیزی نزد خداوند بهتر از این نیست که از او در خواست شود؛ وکسی نزد خداوند مبغوض تر ازشخصی نیست که از عبادت ودر خواست از خدا سرپیچی کند واز او چیزی طلب نکند».
امام صادق (ع) فرمود:«يا ميسر ادع ولا تقل: إن الامر قد فرغ منه؛
دعا کنید واز خدا بخواهید ونگویید که کار از کار گذشته است.» مراد حضرت آن است که ایمان به قضا و قدر نباید کسی را ازدعا باز دارد.
در روایتی آمده:«ان الدعا یرد القضاء؛
دعا بلای حتمی را نیز دفع می کند» ودر روایتی دیگر آمده است:دعا بلاهای نازله را دفع می کند.
بر اساس اینگونه روایات معلوم می شود که دعا منافات با اعتقاد به تقدیر ندارد، بلکه مطلوب است و آثار وبرکات فراوان دارد. چه بسا خداوند در پی دعای انسان سرنوشت او را به سرنوشت نیک تبدیل کند.
از سوی دیگر دعا و مناجات، نوعی توسل عاشقانه به معشوق و پیوستن موجودی کوچک و ناتوان به وجودی بی نهایت بزرگ و توانا است. دعا برای این نیست که انسان با آن مقدّرات را تغییر دهد.
آدمی به هنگام دعا - که همچون گدایی بینوا، دست نیاز به درگاه کریم بینیاز دراز میکند - به حقیقت وجودی خویش که فقر ونیاز است، نزدیک میشود؛ انسانی که خود را تهیدست و بینوا، رانده و از همه جا مانده، حقیر و فقیر، بیچاره و بیپناه دید، اکنون حقیقت هستی او - که پرتوی از هستی مطلق
خداوند است - هویدا میگردد و با احساس بستگی و پیوند با حق و نیازمندی به او، حال و شوری وصفناشدنی به انسان میبخشد.
بنده در حال
دعا و مناجات ، چنان غرق لذت میشود که پستی و زبونی خویش را فراموش میکند و از یاد دوست لبریز و سرشار میگردد و مجموعهای از امید و بشارت و نور و نیرو میشود. جملات شورانگیز دعا، چون آبشارسپیده در افق
روح ، فرو میریزد و
روح انسان را روشن و مشتعل میسازد، همان طور که سیل زرّین آفتاب، تیرهگیها را از میان برمیدارد و جهان را در نور فرو میبرد.
در دعا و توسل، روح تسکین میپذیرد و التهاب دل فرو مینشیند و بیقراریها جای خود را به آرامش و قرار میدهد؛ همانند فرزند گمشدهای که به مادر برسد یا تشنه کامی که به چشمهای زلال و گوارا دست یابد.
تصور اشتباه در این است که دعا تنها یک ابزار است و هدف، همان خواسته و نیاز است و دعا هیچ نقشی جز بر آوردن هدف ندارد، در حالی که دعا یک نیاز برای روح انسان است و خودش هدف است. هدف اتصال به خدا است و دعا، اتصال و پیوند است.
«گفت: آن الله تو لبیک ما است» وآن همدم شدن با خداوند و راز و نیاز با دوست و در میان نهادن دردِ دل با او است که غمها را سبک میکند و دلها را روشنایی و فروغ میبخشد.
لذت دعا و مناجات با ذات بی زوال خداوند، همه تلخیها را شیرین کرده، زندگی را باصفا و گوارا میسازد.
جان ناشکیبا و بیطاقتی که دیگر توان تحمل بار رنج و درد را ندارد، در پرتو دعا و راز و نیاز و گریستن و خالی شدن از عقدهها، گنجایش دریا گونه مییابد و هجوم طوفان و بلا و غم را نسیمی دلانگیز میانگارد.
دعا آبرو بخش انسان در پیشگاه ربوبی است و اگر دعای ما نبود، نزد خداوند قدر و اعتباری نداشتیم:
«قُلْ ما یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ؛
اگر دعای شما نبود، خداوند به شما اعتنا و توجهی نداشت».
دعا «بهترین و برترین عبادت»،
«مغز عبادت»،
«کلید رستگاری»،
«گشاینده درِ رحمت»
و «سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمانها و زمین»
است.
دعا «محبوبترین عمل نزد خداوند،
«نیمی از عبادت»
و «سلاح پیامبران»
است.
هدف نهایی از دعا، تنها برآمدن حاجت و رفع گرفتاری و سختی و شفای بیماران نیست؛ بلکه برای اهل حال و معرفت - که شناختی درست از جهان و رویدادهای آن دارند - انس با ذات پاک خداوندی است که کانون همه نیکیها و زیباییها است. از اجابت دعا با ارزشتر، روح اجابت است، پس دعا در عین حال که وسیله است، هدف نیز میباشد.
بنابر این دعا توجه انسان به سرچشمه وجود و پروردگار هستی است. میان همه عبادتها عبادتی نیست که چون دعا این رابطه فرخنده را به شایستگی تحقق بخشد و آن را مداوم و جاودانه گرداند. دعا یک فرصت برتر و بدلناپذیر است که خدا به بندگانش عطا کرده تا با سود جستن از آن، به حضور یگانة هستی بخش بار یابند و از حضرتش برای پیمودن طریق
کمال و دست سودن بر ستیغ سربلندی
روح مدد خواهند. دعا چارهساز دردها و گرفتاریهای روانی و جسمانی است.
شناخت انسان از نیازهای بیحد و مرز خود و بینیازی مطلق پروردگار و این که او مبدأ هر خوبی و کمالی است، با روی آوردن وی به دعا رابطه مستقیم دارد. در این میان هر چه نیازهای او بزرگتر و دردهایش جانکاهتر باشد، نیایش و تضرع کردنش به درگاه خداوند شدت و گرمای بیشتر خواهد یافت.
سرّ تأکید و توجه ویژهای که در سنت و
سیره پیامبران و
پیشوایان الهی بر دعا و پرداختن به آن شده، نیز راز اشتیاق بسیار آن بزرگان به دعا و گنجینه عظیمی از معارف در دعاها در این واقعیّت نهفته است.
با دقت درمتون معتبر دعاها درمییابیم که بالاترین مرتبه نیازخواهی نزد
امامان معصوم(ع) ، ابراز عشق پرشور و بیمنتها به معبود یگانه و ستایش پروردگار و یادکرد شکوه و بزرگی او است؛ یعنی انسان به چنان رشد معنوی و بالندگی روحی دست پیدا کند و تا آن جا به آفریدگار بیکرانه نزدیک شود که عشق تابناک و حیاتبخش الهی بر همه وجودش پرتو افکن گردد و هر اندیشه و خاطری جز اندیشه معشوق ازل و ابد را از دلش بزداید؛ و چنان شود که انسان راه یافته به حریم دوست، جز دوست نخواهد و جز او را طلب نکند.
پس دعا کردن همیشه بدین معنا نیست که از خدا چیزی بخواهیم. گاه دعا یعنی از خدا خودِ او را خواستن؛ و این والاترین و با شکوهترین مرتبه دعا است که بیش از هر جا و در عالیترین شکل خود، در نیایشهای رسیده از
معصومان(ع) یافت میشود. از این رو
پیامبر(ص) به هنگام دعا خواستار عشق شورمند الهی است و این که این عشق برترین و لذتبخشترینِ عشقها گردد:
«اللّهم انی اسألک حُبّک و حُبّ مَن یحبّک، و العمل الذی یبلغنی حبک. اللهم اجعل حُبّک أحبّ الیّ مِن نفسی و أهلی و مِن الماء البارد؛
خدایا، من از تو
عشق تو را خواهانم و عشق به دوستدارانت را و این که در پی کاری بروم که مرا به عشق تو پیوند دهد. خدایا، آن کن که دوستی تو پیش من از خودم و خانوادهام و آب خوشگوار محبوبتر باشد.»
دعا در
اندیشه اسلامی ، افزون بر این که تجلی عشق به خدا است، روشی مهم و تأثیر گذار برای
تعلیم و تربیت و تعالی بخشیدن به روح آدمی در ساحتهای فردی و
اجتماعی است.
مجموعه تعالیم دینی و آموزههای تربیتی و دانشهای الهی که در متون دعایی مطرح گردیده، در جهت پرداختن به دو اصل مهم «تربیت» و «تعلیم» و آموختن دانش و بینش براساس باورهای اسلامی است.
بنا بر این نمی توان به بهانه
علم الهی و یا
تقدیر الهی ، دعا کردن را ترک کرد، زیرا این عمل کاری عاشقانه محسوب میشود وکسانی که مزة آن را چشیده باشند، به خوبی آن را درک خواهند کرد.
سایت:مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی