• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جدال احسن در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: جدل، قرآن،

پرسش: جدال احسن را با ذکر نمونه‌هایی از قرآن بیان کنید؟



جدال احسن یا محمود، مناظره‌ای برای اثبات حق و نفی باطل، و ثمره آن، رشد و هدایت است. قرآن کریم از این قسم جدال به «جدال احسن» یاد و به آن ترغیب کرده است:
(وَ جَدِلْهُم بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ؛ با آنان به بهترین روش جدال کن).
(وَ لَا تُجَدِلُواْ اَهْلَ الْکِتَبِ اِلَّا بِالَّتِی هِیَ اَحْسَنُ؛ با اهل کتاب، به جز با بهترین روش ممکن، جدال مکن).
از مجموع آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که جدال احسن، روش انبیا (علیهم‌السّلام) در دعوت به راه خدا بوده است. بر پایه آیات ۳ و ۸ حج، جدال احسن باید آگاهانه باشد؛ زیرا جدل از روی علم، به اعتقاد حق منتهی می‌شود و جدال بدون علم، به اعتقاد باطل می‌انجامد. در روایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) نیز به جدال احسن ترغیب شده است؛ چنان که در حکمت‌های منسوب به امیر مؤمنان، علی (علیه‌السّلام) آمده است که جوانانتان را به بحث و مجادله توصیه کنید. همچنین به فرموده امام حسن عسکری (علیه‌السّلام)، وقتی به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض شد که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه (علیهم‌السّلام) از جدال در دین نهی کرده‌اند، امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: از جدال به طور مطلق نهی نشده، بلکه از جدال غیر احسن نهی شده است؛ آن گاه امام صادق (علیه‌السّلام) به آیات ۱۲۵ نحل و ۴۶ عنکبوت که به جدال احسن ترغیب می‌کنند، استناد کردند.جدال احسن باید با سخن مهرآمیز و توام با نرمی و وقار و آرامش، و برای یاری حق صورت گیرد و با حجت و دلیل عقل پسند و پرهیز از هرگونه اذیت، درشتی، خشونت و سخت‌گیری باشد. آیات فراوانی در قرآن کریم، از مصادیق جدال احسن‌اند؛ مانند:
(وَ یَقَوْمِ مَا لِی اَدْعُوکُمْ اِلَی النَّجَوةِ وَ تَدْعُونَنِی اِلَی النَّارِ؛ ‌ای گروه من، چه می‌شود که من شما را به نجات فرا می‌خوانم و شما مرا به آتش فرا می‌خوانید؟)
(وَ اِنَّآ اَوْ اِیَّاکُمْ لَعَلَی هُدًی اَوْ فِی ضَلَلٍ مُّبِینٍ؛ ما یا شما به طریق هدایتیم و یا در گمراهی آشکاریم).
(قُلْ اَرَءَیْتُمْ اِن کَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ کَفَرْتُم بِهِ مَنْ اَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ؛ بگو: به من خبر دهید؛ اگر قرآن از جانب خداوند باشد، و آن را انکار کرده باشید، چه کسی گمراه‌تر از آن کس است که به مخالفتی دور و دراز آمده باشد.)
در این آیه، به مشرکان و منکرانِ وحی می‌فرماید: انکار شما بر پایه برهان نیست و هرگز از راه تعقل و تجربه، وحیانی نبودن آن را ثابت نکرده‌اید. بر فرض که ما هم دلیلی از تجربه و تعقل در اثبات وحیانی بودن قرآن نداشته باشیم، اما شما می‌پذیرید که دست کم احتمال عقلانی وجود دارد که این کلام از جانب خدا باشد. با این احتمال، انکار مخالفان از قوت می‌افتد: «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال».
ابوالفتوح رازی ذیل این آیه می‌گوید: این طریقی از طرق جدل است که آن را «طریق احتیاط» گویند؛ یعنی قرآن شما را به سوی خدا می‌خواند و احتمال صدق این دعوت هست، پس برای دفع ضرر محتمل باید آن را پذیرفت.
[۱۲] دانش نامه قرآن، ج۱، ص۸۳۷ - ۸۳۸.



هدف از جدال احسن، نفوذ در افکار و اعماق روح مخاطب است. از این رو، در این روش باید کوشید که وی مطلب حق را به عنوان فرزندِ روح خود بپذیرد تا به آن علاقه‌مند شود و آن را نتیجه فکر خود بداند. استفهامی بودن بسیاری از حقایق توحیدی قرآن، شاهد این معناست؛ همچنین باید از هر آنچه حسّ لجاجت مخاطب را بر می‌انگیزد، خودداری کرد:
(وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ؛ به معبودانی که مشرکان به جای خدا می‌خوانند، دشنام ندهید، که آنان ناآگاهانه و از سر دشمنی به خدا دشنام می‌گویند).


و نیز باید نهایت انصاف را در باره هر کس رعایت کرد تا مخاطب حس کند که گوینده در صدد روشن کردن واقعیات است؛ چنان که قرآن ضمن بیان زیان شراب و قمار از منافع جزئی مادی و اقتصادی آنها نیز سخن می‌گوید:
(قُلْ فِیهِمَآ اِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ اِثْمُهُمَآ اَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا؛ بگو: در آن دو، گناه بزرگی است و سودهایی برای مردم، و گناه آن دو البته بسی بزرگ از سودشان است).
مناظره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با پنج گروه (یهود، نصارا، دهریه، ثنویه و مشرکان) نمونه‌ای از جدال احسن است.


مفسران درباره جدال احسن سخن‌هایی گوناگون دارند؛ برخی با ملاک قرار دادن شیوه جدل گفته‌اند: جدال احسن جدالی است که با نرمی و مدارا و حسن معاشرت همراه باشد،
[۱۶] زمخشری، محمود، الکشاف، ج۲، ص۴۳۵.
[۱۷] نسفی، عبدالله بن احمد، تفسیر نسفی، ج۱، ص۵۲۹.
به نحوی که دشمنیِ طرف مقابل را بر نینگیزد و احساسات او را جریحه‌دار نسازد.
بعضی با محور قرار دادن مقدماتی که جدل بر آنها متوقف است، جدال احسن را جدالی دانسته‌اند که از مقدمات مقبول عموم مردم یا طرف گفتگو تشکیل شود.
عده‌ای هم نیت و هدف را دخالت داده و جدال احسن را محاجّه‌ای دانسته‌اند که با رفق، نرمی، لطافت، گذشت و احسان در مقابل بدی‌ها، و با نیّت خیر و نفع رساندن به حق همراه باشد و در آن از بلند کردن صدا، ناسزا گویی، زورگویی و استهزا پرهیز شود.
[۲۱] طنطاوی، محمد، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۳۱۹.

گروهی هم جدال احسن را به مناظره با قرآن و حجّت‌هایی تفسیر کرده‌اند که شبهه‌ها را برطرف سازد و گفتارهای عنادآلود خصم را در هم بکوبد،
[۲۲] مشهدی، میرزا محمد، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۹۱.
یا به جدالی که در خور فهم و درک مخاطب است یا برای فرایض یا اثبات حق و ابطال باطل در امر دین صورت پذیرد.و سرانجام برخی در بیانی جامع گفته‌اند: مجادله هنگامی نیکوست که در آن، شدّت در گفتار، طعنه و اهانت نباشد. جدال وقتی احسن است که جَدَل، مجادل را به خصم نزدیک کند، به گونه‌ای که با هم متفق گردند و بی هیچ لجاجت و عنادی برای اظهار حق به یکدیگر یاری رسانند، از این رو جدال کننده باید از آنچه انکار و دشمنی خصم را بر می‌انگیزد، بپرهیزد و نیز باید از مقدمات دروغ (هرچند مقبول طرف مقابل باشد) جز در مواردی که بخواهد کلام او را نقض کند، دوری گزیند وگرنه چنین فردی در حقیقت با احیای باطلی، حقّی را به پا داشته یا با میراندن حقّی، حقّ دیگری را زنده کرده است که امری نارواست و زیبنده مؤمن نیست.


قرآن کریم در موارد فراوانی که انسان‌ها دچار انحراف گشته و از حقیقت بازمانده‌اند، به روش بحث‌های جدلی پرسش‌هایی را مطرح می‌کند که همگی ناظر به جدال احسن‌اند. در ادامه به نمونه‌هایی از این پرسش‌های جدلی اشاره می‌شود:

۵.۱ - جدال احسن با منکران توحید

خدای سبحان در پرسشی جدلی، از بت پرستان می‌پرسد: آیا کسی که همه چیز را آفریده و انواع نعمت‌های بی‌پایان را به شما ارزانی داشته و به ظاهر و باطن همه چیز آگاه است، مانند بُتانی است که هیچ یک از این اوصاف را ندارند؟ قطعاً چنین نیست. پس چگونه و چرا شما بت‌ها را انباز خدا می‌دانید و در برابر آنها کرنش می‌کنید؟ آیا به خود نمی‌آیید و حق را در نمی‌یابید:
(اَفَمَن یَخْلُقُ کَمَن لَّا یَخْلُقُ اَفَلَا تَذَکَّرُونَ• وَ اِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَآ اِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ• وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ• وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یَخْلُقُونَ شَیًْا وَ هُمْ یُخْلَقُونَ• اَمْوَ تٌ غَیْرُ اَحْیَآءٍ وَ مَا یَشْعُرُونَ اَیَّانَ یُبْعَثُونَ• اِلَهُکُمْ اِلَهٌ وَ حِدٌ؛
آیا کسی که می‌آفریند، همانند کسی است که نمی‌آفریند؟ آیا پند نمی‌گیرید؟ اگر نعمت‌های خدا را شماره کنید آن را نمی‌توانید بشمارید. خداوند آمرزنده مهربان است. خداوند آنچه پنهان می‌کنید و آنچه آشکار، می‌داند. آنهایی را که غیر از خدا می‌خوانند، چیزی را نمی‌آفرینند و خود آنها آفریده‌اند. مردگانی بی‌روح‌اند، و نمی‌دانند که چه زمانی برانگیخته می‌شوند. معبود شما، معبود یگانه است).
در این بیان، به روشنی و با جدالی احسن، کافران را محکوم و شرک و عبادت‌های مشرکانه آنها را باطل می‌سازد و کافران برای پذیرش آن به چیزی جز مراجعه به اموری که پیش‌تر آنها را می‌دانسته‌اند، ولی غافل بوده‌اند، نیازمند نیستند.
در بخش دیگری می‌فرماید: آیا مشرکان موجوداتی را که خود مخلوق‌اند و چیزی نمی‌آفرینند، شریک خدا می‌انگارند؟ موجوداتی که نه توان یاری خود را دارند و نه یاری پرستندگان خویش را و اگر آنان را به راه هدایت فراخوانید، از شما پیروی نمی‌کنند؛ چه آنان را بخوانید و چه ساکت شوید، برای شما یکسان است. آگاه باشید! کسانی که به جای خدا می‌خوانید، بندگانی‌اند مانند شما. آنها را بخوانید که اگر گفته‌های شما راست باشد، باید خواسته شما را اجابت کنند. آیا آنها پا دارند که با آن راه بروند، یا دست دارند که با آن کاری کنند، یا چشم دارند که با آن ببینند، یا گوش دارند که با آن بشنوند؟ سپس می‌فرماید: ‌ای پیامبر! به آنها بگو: خدایان خود را بخوانید و هر مکری که می‌توانید به کار گیرید و مهلتم ندهید:
(اَیُشْرِکُونَ مَا لَا یَخْلُقُ شَیًْا وَهُمْ یُخْلَقُونَ• وَلَا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلآَ اَنفُسَهُمْ یَنصُرُونَ• وَاِن تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدَی لَا یَتَّبِعُوکُمْ سَوَآءٌ عَلَیْکُمْ اَدَعَوْتُمُوهُمْ اَمْ اَنتُمْ صَمِتُونَ• اِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ اَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ اِن کُنتُمْ صَدِقِینَ• اَلَهُمْ اَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَآ اَمْ لَهُمْ اَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَآ اَمْ لَهُمْ اَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَآ اَمْ لَهُمْ ءَاذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَکَآءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ؛ آیا موجوداتی را شریک [خدا] می‌کنند که چیزی نمی‌آفرینند، و خود آنها مخلوق‌اند؟ توان یاری [به مشرکان] را ندارند، و به خودشان هم یاری نمی‌کنند. اگر آنان را به هدایت بخوانید شما را پیروی نمی‌کنند. برای شما یکسان است که آنها را بخوانید یا ساکت باشید. کسانی را که به جای خدا می‌خوانید، همانند شما بندگانند. پس آنها را بخوانید، باید که شما را اجابت کنند، اگر شما راستگویانید. آیا آنان را پاهایی است که با آنها راه می‌روند، یا دستانی است که کاری انجام دهند، یا چشمانی که با آنها ببینند، یا گوش‌هایی که با آنها بشنوند؟ بگو: شریکانتان را بخوانید سپس چاره‌اندیشی کنید، و مرا مهلت ندهید).

۵.۲ - جدال احسن با منکران معاد

آیات بسیاری نیز در قالب جدال احسن خطاب به منکران معاد نازل شده‌اند:
(اَیَحْسَبُ الْاِنسَنُ اَن یُتْرَکَ سُدًی• اَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنِیٍ یُمْنَی • ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی • فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْاُنثَی • اَلَیْسَ ذَ لِکَ بِقَدِرٍ عَلَی اَن یُحْیِیَ الْمَوْتَی؛ آیا انسان پندارد که بیهوده رها می‌شود؟! مگر او [قبلاً] نطفه‌ای نبود که [در رحم] ریخته می‌شود؟! سپس علقه [آویزک] شد و [خدایش] شکل داد و درست کرد، و از آن دو جنس‌ نر و ماده قرار داد. آیا چنین [خدایی] نتواند که مردگان را زنده گرداند؟).
(فَلْیَنظُرِ الْاِنسَنُ مِمَّ خُلِقَ• خُلِقَ مِن مَّآءٍ دَافِقٍ• یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَآلِبِ• اِنَّهُ عَلَی رَجْعِهِ لَقَادِرٌ؛
انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است. از آبی جهنده آفریده شده که از میان صلب مردان و میان استخوان‌های سینه زنان بیرون می‌آید. خداوند بر بازگرداندن او توانا است).
(الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الْاَخْضَرِ نَارًا فَاِذَآ اَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ• اَوَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْاَرْضَ بِقَدِرٍ عَلَی اَن یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَی وَ هُوَ الْخَلَّقُ الْعَلِیمُ؛
او کسی است که از درخت سبز برای شما آتشی قرار داد که از آن آتش بر می‌افروزید. آیا آن کسی که آسمان‌ها و زمین را آفرید، توانایی ندارد که همانند آنها را بیافریند؟ و اوست آفریننده دانا).

۵.۳ - جدال احسن با منکران قرآن

ذات اقدس الهی در آیاتی خطاب به کافران قریش که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را کاهن، شاعر و مجنون و قرآن را ساخته و پرداخته او می‌دانستند فرمود: اگر در ادعای خود صادق‌اند، باید بتوانند سخنی مانند قرآن بیاورند: (فَلْیَاْتُواْ بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ اِن کَانُواْ صَدِقِینَ)؛


بخش دیگر براهین جدلی قرآن که جدال احسن نامیده می‌شوند، حجت‌های جدلی پیامبران است که به عناوین پاره‌ای از آنها اشاره می‌شود:

۶.۱ - مجادله حضرت نوح با قوم خود

بیشتر احتجاجات حضرت نوح، به صورت جدال احسن است. البته گاهی از موعظه و حکمت (برهان) نیز بهره برده است.
[۳۵] التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۷۲ - ۴۷۳.
آیات ۲۵ - ۳۳ هود، بیانگر مجادله آن حضرت‌اند.

۶.۲ - مجادلات حضرت ابراهیم

در برخی سور قرآن نیز به مجادلات حضرت ابراهیم اشاره شده است:

۶.۲.۱ - جدال با آزر

(یَاَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَ لَا یُبْصِرُ وَ لَا یُغْنِی عَنکَ شَیْاً؛ پدرجان، چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ حاجتی از تو برمی‌آورد؟)

۶.۲.۲ - جدال با بت پرستان

(اِذْ قَالَ لِاَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی اَنتُمْ لَهَا عَکِفُونَ.به یاد آر هنگامی را که او به پدر و قومش گفت: این مجسمه‌هایی که شما ملازم آنها شده‌اید، چیستند؟)
(اِذْ قَالَ لِاَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ. به یاد آر هنگامی را که او به پدر و قومش گفت: چه چیزی را می‌پرستید؟)

۶.۲.۳ - جدال با ستاره پرستان

(فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ الَّیْلُ رَءَا کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّآ اَفَلَ قَالَ لَآ اُحِبُّ الْاَفِلِینَ•...وَ حَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ اَتُحَجُّونِّی فِی اللَّهِ وَ قَدْ هَدَانِ...؛ وقتی شب بر او پرده افکند، ستاره‌ای را دید و گفت: این پروردگار من است. وقتی آن ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کننده‌ها را دوست ندارم...قومش با او به احتجاج پرداختند. گفت: با من در باره خداوند محاجه می‌کنید، در حالی که خداوند مرا هدایت کرده است؟)

۶.۲.۴ - مجادله با نمرود

(اَلَمْ تَرَ اِلَی الَّذِی حَآجَّ اِبْرَهِیمَ فِی رَبِّهِ...فَاِنَّ اللَّهَ یَاْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَاْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ؛ آیا خبر نیافتی از آن کسی که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجّه می‌کرد...خداوند خورشید را از مشرق می‌آورد، پس تو آن را از مغرب بیاور).
از روشی که حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) در این مجادله به کاربرده است، استفاده می‌شود که مجادل، حق دارد از حجّتی به حجّت دیگر منتقل شود.
[۴۲] زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۳۸۸.
گفتنی است که مجادله آن حضرت در فضای بتکده و شکستن بت‌ها و گذاشتن تبر بر دوش بت بزرگ نیز از نمونه‌های جدال احسن شمرده می‌شود که به زیبایی در آیات سوره انبیا ترسیم شده است:
(فَجَعَلَهُمْ جُذَ ذًا اِلَّا کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ...؛ همه آنها را خرد کرد، جز بزرگ آنها را تا شاید به سراغ آن بروند).

۶.۳ - جدال موسی با فرعون

آیات بسیاری در قرآن، ناظر به داستان حضرت موسی (علیه‌السّلام) و مناظره، محاجّه و جدال احسن آن حضرت با فرعون‌اند. آن حضرت هنگامی که از سوی خداوند ماموریت یافت تا به جانب فرعون رود و او را به حق دعوت کند، چند چیز از خداوند خواست که از جمله آنها شرح صدر و گشایش زبان بود:
(قَالَ رَبِ اشْرَحْ لِی صَدْرِی• وَ یَسِّرْ لِی اَمْرِی• وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی• یَفْقَهُواْ قَوْلِی؛ گفت: پروردگارا، به سینه‌ام گشایش ده، و کارم را آسان ساز، و گره از زبانم باز کن، تا گفتارم را بفهمند).
از این آیات بر می‌آید که در جدال احسن، شخص مجادل باید از شرح صدر و تحمل برخوردار باشد و از بیانی شیوا و دور از تعقید و ابهام بهره برد تا تفهیم و تفّهم به خوبی صورت پذیرد و حق از باطل ممتاز گردد.
ویژگی دیگر مجادل، گفتار نرم و رفتار ملایم است که در آیه‌ای دیگر به آن اشاره شده است:
(اذْهَبَآ اِلَی فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغَی • فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ اَوْ یَخْشَی؛
به سراغ فرعون بروید، که او سرکشی کرده است، و با او به نرمی سخن بگویید، تا شاید پند گیرد و یا بیمناک شود).
مجادلات آن حضرت با فرعون، در آیات ۱۸ - ۳۷ شعرا به تفصیل آمده‌اند.

۶.۴ - مجادلات پیامبر اکرم

در برخی سور قرآن نیز به مجادلات پیامبر اکرم اشاره شده است:

۶.۴.۱ - مجادله با مشرکان

مجادله پیامبر با مشرکان در نفی شرک و بت پرستی:
تعبیر (قُل لَّا تُسَْلُونَ عَمَّآ اَجْرَمْنَا وَ لَا نُسَْلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ بگو: جرم‌های ما را از شما نمی‌پرسند، و کارکرد شما را از ما بازخواست نمی‌کنند) در این آیات، نمونه روشنی از حسن ادب در مناظره و جدال اَحسن است و به بهترین روشِ جدال، خصم را به تفکر وا داشته، و از مرکب غرور و لجاج فرود می‌آورد. نیز مجادله با مشرکان در نفی ولایت و سرپرستی غیر خدا و اثبات توحید و معاد، از همین قبیل است.

۶.۴.۲ - مجادله با اهل کتاب

آیات فراوانی ناظر به جدال اَحسن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اهل کتاب (یهود) است:
(قُلْ اَتُحَآجُّونَنَا فِی اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ؛ بگو: آیا با ما در باره خداوند محاجّه می‌کنید، در حالی که او پروردگار ما و شماست.)
(یَاَهْلَ الْکِتَبِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِی اِبْرَهِیمَ وَمَآ اُنزِلَتِ التَّوْرَلةُ وَالْاِنجِیلُ اِلَّا مِن بَعْدِهِ اَفَلَا تَعْقِلُونَ• هَاَنتُمْ هَؤُلَآءِ حَجَجْتُمْ فِیمَا لَکُم بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ اَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ ‌ای اهل کتاب، چرا در باره ابراهیم محاجّه می‌کنید در حالی تورات و انجیل پس از او فرستاده شده است، آیا نمی‌اندیشید؟ ‌ای اهل کتاب، شما همان‌هایی هستید که در باره آنچه بدان دانشی ندارید، محاجّه می‌کنید. چرا در باره چیزهایی که به آن علم ندارید، محاجّه می‌کنید، با آن که خدا می‌داند و شما نمی‌دانید).
(وَ قَالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَرَی نَحْنُ اَبْنَؤُاْ اللَّهِ وَ اَحِبَّؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم؛ یهود و نصارا گفتند: ما پسران خداییم و دوستان اوییم. بگو: پس چرا شما را به کیفر گناهانتان عذاب می‌کند؟)
(فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ؛ پس، هر کسی که بعد از آمدن علم برای تو، با تو محاجه کرد، بگو: بیایید...)
این آیه، در باره محاجّه آن حضرت با مسیحیان نجران است که خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد پس از آمدن ادله روشن در باره مسیح (علیه‌السّلام)، اگر کسی در باره عیسی (علیه‌السّلام) با تو مجادله و محاجه کرد، باید مانند دشمنان با او مباهله کنی.
[۵۸] زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۴۳۳ - ۴۳۴.



۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.    
۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۶.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۱۳۰.    
۴. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر الفخر الرازی، ج۲۷، ص۲۹.    
۵. ابن ابی الحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص۲۸۵.    
۶. التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیه السلام، ص۵۲۷، ح ۳۲۲.    
۷. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲، ص۱۲۵، ح۲.    
۸. غافر/سوره۴۰، آیه۴۱.    
۹. سبا/سوره۳۴، آیه۲۴.    
۱۰. فصلت/سوره۴۱، آیه۵۲.    
۱۱. نیشابوری رازی، حسن بن علی، روض الجنان، ج۱۷، ص۹۰.    
۱۲. دانش نامه قرآن، ج۱، ص۸۳۷ - ۸۳۸.
۱۳. انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۱۵. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹، ص۲۵۷.    
۱۶. زمخشری، محمود، الکشاف، ج۲، ص۴۳۵.
۱۷. نسفی، عبدالله بن احمد، تفسیر نسفی، ج۱، ص۵۲۹.
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۲۱۱.    
۱۹. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر الفخر الرازی، ج۲۰، ص۱۳۹.    
۲۰. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۳۹.    
۲۱. طنطاوی، محمد، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۳۱۹.
۲۲. مشهدی، میرزا محمد، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۹۱.
۲۳. ماوردی، علی بن محمد، تفسیر ماوردی، ج۳، ص۲۲۰.    
۲۴. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج۵، ص۳۳۶، ماده «جدل».    
۲۵. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲، ص۱۲۵.    
۲۶. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۳۷ - ۱۳۸.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۲۹۹.    
۲۸. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۷۲.    
۲۹. نحل/سوره۱۶، آیه۱۷ - ۲۲.    
۳۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۹۱ - ۱۹۵.    
۳۱. قیامت/سوره۷۵، آیه۳۶ - ۴۰.    
۳۲. طارق/سوره۸۶، آیه۵ - ۸.    
۳۳. یس/سوره۳۶، آیه۸۰ - ۸۱.    
۳۴. طور/سوره۵۲، آیه۳۴.    
۳۵. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۷۲ - ۴۷۳.
۳۶. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۱۹۸.    
۳۷. مریم/سوره۱۹، آیه۴۲ – ۴۸.    
۳۸. انبیا/سوره۲۱، آیه۵۲ - ۵۴.    
۳۹. شعرا/سوره۲۶، آیه۷۰ - ۸۲.    
۴۰. انعام/سوره۶، آیه۷۶ - ۸۲.    
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۴۲. زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۳۸۸.
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۶۸.    
۴۴. انبیا/سوره۲۱، آیه۵۸ - ۶۷.    
۴۵. طه/سوره۲۰، آیه۲۵ - ۲۸.    
۴۶. طه/سوره۲۰، آیه۴۳ - ۴۴.    
۴۷. سبا/سوره۳۴، آیه۲۴.    
۴۸. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۷۵.    
۴۹. رعد/سوره۱۳، آیه۱۶.    
۵۰. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۰.    
۵۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۱ - ۸۹.    
۵۲. بقره/سوره۲، آیه۱۳۹.    
۵۳. آل عمران/سوره۳، آیه۶۵ - ۶۶.    
۵۴. مائده/سوره۵، آیه۱۸.    
۵۵. آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.    
۵۶. آل عمران/سوره۳، آیه۵۹ - ۶۰.    
۵۷. مائده/سوره۵، آیه۷۲ - ۷۵.    
۵۸. زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۴۳۳ - ۴۳۴.
۵۹. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر الفخر الرازی، ج۸، ص۸۲ - ۸۳.    



سایت حدیث نت، برگرفته از مقاله «جدال احسن در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۰۳.    



جعبه ابزار