جایز بودن غیبت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: غیبت، جواز غیبت.
پرسش: غیبت از چه کسانی جایز است؟
پاسخ: زبان در
خیر و شرّ مجالی گسترده دارد. زبان همچون دیگر نعمتهای خداوندی برای بهرهبرداری در جهت
رشد و
کمال به
انسان ارزانی شده است. هر کس آن را به حال خود گذاشته و عنانش را رها نماید، به هلاک و خسران گرفتار میشود. انسانها روزمره از راه سخن گفتن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و ناخواسته در معرض گناهانی چون غیبت،
دروغ و
تهمت قرار میگیرند. سزاوار است که انسان این عضو را پیوسته تحت
حکم عقل و
شرع قرار دهد و با شناسایی موقعیتهای مناسب از چنین نعمتی به درستی استفاده کند.
غیبت عبارت است از ذکر کردن یا فهماندن
عیب و نقص کسی به دیگران در غیاب او و همچنین یاد کردن شخصی به آنچه که کراهت و ناخوش دارد.
در برخی موارد غیبت جایز است: ۱. متجاهر به فسق؛ ۲. بازگو کردن ستم ستمگر به وسیله شخص مظلوم با شرایط خاص؛ ۳. یعنی بازگو کردن بدعت شخص بدعتگذار در غیابش، برای مصون ماندن مردم از
گمراهی او؛ ۴. نصیحت مستشیر یعنی
نصیحت کردن کسی که خواهان
مشورت است؛ ۵. ا گر فقط با غیبت بتوان گناه یا منکر مهمی را دفع کرد، باید این کار را انجام داد؛ ۶. اگر فاسقی در دادگاه شهادت داد، برای اینکه قاضی براساس
شهادت شاهد فاسق، أی صادر نکند، جایز است فسق فاسق را برای قاضی بیان کرد؛ ۷. اگر انسان در غیاب کسی در نفی کمال او سخنی بر زبان آورد؛ ولی قصد کاستن شخصیت او را نداشته باشد، این عمل او غیبت شمرده نمیشود. همانند نفی مهارت یک پزشک یا بیان ضعیف بودن قدرت علمی یک مجتهد؛ ۸. بیان لقب معروف اشخاص؛ ۹. رد کردن کسی که به دروغ ادعای نسبی میکند؛ ۱۰. اگر کسی کتابی نوشته و در ضمن آن، مطالب باطلی را ترویج میکند، رد این مطالب باطل اگرچه نوعی کاستن از
شخصیت طرف باشد، جایز است.
پس به طور کلی، در مواردی که مصلحت غیبت کردن، از مفسده هتک حرمت
مؤمن بیشتر باشد، غیبت جایز است.
زبان از نعمتهای بزرگ خدا و لطایف عجیب
خلقت و از احسانهای با ارزش اوست؛ زیرا این عضو از نظر جسم، کوچک و در مقام طاعت و عصیان بسی بزرگ است.زبان میدان گستردهای دارد که این خاصیت فراگیر در هیچیک از اعضای دیگر انسان یافت نمیشود. زبان در خیر و شرّ مجالی وسیع دارد. زبان همچون دیگر نعمتهای خداوندی برای بهرهبرداری در جهت
رشد و
کمال به انسان ارزانی شده است. هر کس آن را به حال خود گذاشته و عنانش را رها نماید و به هلاک و خسران گرفتار میشود، حرکت دادن زبان زحمتی و رها کردنش خرجی ندارد.
انسانها روزمره از راه سخن گفتن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و ناخواسته در معرض گناهانی چون غیبت،
دروغ و تهمت قرار میگیرند. چهبسا اگر از حقیقت این
گناهان آگاه باشند، آنها را ترک میکنند.
سزاوار است که انسان این عضو را پیوسته تحت حکم عقل و شرع قرار دهد و با شناسایی موقعیتهای مناسب از چنین نعمتی به درستی استفاده کند.
غیبت عبارت است از ذکر کردن یا فهماندن عیب و نقص کسی به دیگران در غیاب او و همچنین یاد کردن شخصی به آنچه که
کراهت و ناخوش دارد.
اقسام غیبت، عبارتاند از:
مشهورترین نوع غیبت است؛ یعنی انسان نقص کسی را به دیگری بگوید.
یعنی انسان،
غیبت کسی را به جای گفتن بنویسد.
فرد عیب کسی را با نمایش به دیگران بفهماند.
کسی با استفاده از جملههایی کنایی، عیوب دیگری را در غیاب او به دیگران بفهماند؛ مانند جمله: «خدا را
شکر که ما نمازمان را ترک نمیکنیم».
یعنی با اشاره دست و سایر اعضا،
عیب دیگری را باز گوید که اشاره میتواند لفظی یا عملی باشد.
موارد جواز غیبت بدین شرح است:
غیبت کسی که آشکارا گناه میکند و از ارتکاب گناه پیش چشم مردم باکی ندارد، جایز است.در صورتی که غیبت فقط نسبت به گناهی است که آشکارا انجام میدهد.اگر گناه دیگری نیز دارد که پنهان است، غیبت از آن جایز نیست، اگر فرد، خودش اقرار به
گناه داشته باشد و برای عمل خویش عذر صحیحی بیاورد، غیبتش جایز نیست. اگر شخصی در شهری خاص آشکارا گناهی انجام میدهد نه در جای دیگر، غیبتش در همان شهر جایز است، نه در شهرهای دیگر.
یعنی بازگو کردن ستم ستمگر به وسیله شخص مظلوم؛ البته با شرایط ذیل:
أ. نیت و قصد مظلوم از غیبت، دفع و رفع ظلم باشد، نه فقط برای کاستن از شخصیت ظالم و تحقیر او.
ب.
مظلوم فقط اجازه دارد درباره ستمی که در حق او شده است،
سخن بگوید و اگر در غیاب ظالم، عیبهای دیگر او را که با ظلمش ارتباطی ندارد، بیان کند، غیبتش جایز نیست.
ج. مظلوم فقط
حق دارد نزد کسی بگوید که هم توان کمک کردن به او را داشته باشد و هم امید به یاری و حمایت او باشد.
یعنی بازگو کردن بدعت شخص بدعتگذار در غیابش، برای مصون ماندن مردم از گمراهی او.
نصیحت مستشیر یعنی نصیحت کردن کسی که خواهان مشورت است.
این استثنا در مواردی است که باز نگفتن عیب و نقص کسی مایه گرفتاری و دردسر
مؤمن دیگری شود و مفسده بزرگی را ببار آورد. مانند اینکه مؤمنی در مورد وضعیت
خواستگاری درخواست تحقیق و مشورت میکند. ضمناً اگر عدم ذکر عیب، کفایت میکند، نباید عیب را ذکر کند؛ مثلاً همینقدر که بگوید: «صلاحت را در این معامله نمیدانم»، کافی است.
اگر فقط با غیبت بتوان
گناه یا منکر مهمی را دفع کرد، باید این کار را انجام داد؛ برای نمونه کسانی که در
دین بدعت میگذارند، اگر تنها راه جلوگیری از
عمل آنها بیان نقایص و عیوب مربوط به رفتار ناشایست آنها باشد باید گفته شود.
اگر فاسقی در دادگاه شهادت داد، برای اینکه
قاضی براساس
شهادت شاهد
فاسق، رای صادر نکند، جایز است
فسق فاسق را برای قاضی بیان کرد (زیرا شهادت فاسق پذیرفته نمیشود.) همچنین اگر فرد فاسقی، روایتی نقل کرده، به قصد اینکه فسق او را بشناسند و به قول او ترتیب اثر ندهند، میتوان از او غیبت کرد.
اگر انسان در غیاب کسی در نفی کمال او سخنی بر زبان آورد؛ ولی قصد کاستن
شخصیت او را نداشته باشد، این
عمل او غیبت شمرده نمیشود. همانند نفی مهارت یک پزشک یا بیان ضعیف بودن قدرت علمی یک
مجتهد.
اگر کسی به
اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد، گفتن آن اسم یا
لقب اشکال ندارد؛ مثل عطرفروش، لوچچشم و... بهطوری که طرف مقابل از ذکر این لقب یا اسم ناراحت نباشد وگرنه جایز نیست.
رد کردن کسی که به
دروغ ادعای نسبی میکند؛ مثلاً خود را جزو فلان
خانواده یا
طایفه معرفی میکند.
مثلاً اگر کسی کتابی نوشته و در ضمن آن، مطالب باطلی را ترویج میکند، رد این مطالب
باطل اگرچه نوعی کاستن از شخصیت طرف باشد، جایز است.
پس به طور کلی، در مواردی که مصلحت غیبت کردن، از مفسده هتک حرمت
مؤمن بیشتر باشد، غیبت جایز است.
۱. اخلاق الهی، (آفات زبان)، آیتالله مجتبی تهرانی.
۲. مهدی فقیه ایمانی، نقش زبان در سرنوشت انسان، اسماعیلیان، چ۳، ۱۳۷۵ش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «جایز بودن غیبت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۱/۱۸.