تقدس آب و خاک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: وطن، وطن دوستی، آب و خاک، ارزش، اعتبار.
پرسش: آیا حدیث (حب الوطن من الایمان) درست است و با توجه به حدیث، تقدس آب و خاک در زندگی مؤمن چه جایگاهی دارد؟
پاسخ: توجه به زمان و مکان در
زندگی انسان موحد و خداپرست مؤثر هستند؛ مثلاً وقتی که
انسان به سرزمین
مکه و
مدینه میرود، با
عشق به خدا،
پیامبر و آل او، روحش شاد و خرم میشود و یک
آرامش خاطری پیدا میکند، همچنین نسبت به زمانها؛ برای نمونه، وقتی که
عید فطر فرا میرسد انسان
مؤمن که یک ماه روزه گرفته با خوشحالی به
استقبال عید میرود و یک آرامش قلبی پیدا میکند. همچنین روزهای مبارک دیگر. متقابلاً در مکانها و زمانهای بد
روح انسان گرفته میشود و آرامش ندارد و دلش میخواهد تا هرچه زودتر از آن زمان و مکان خارج شود. در نتیجه میتوان گفت؛ برای مؤمن زمان و مکان به ذاته
ارزش ندارد؛ مگر آنکه متعلق به اموری شود که خود دارای قداست باشد.
پرسش شامل دو قسمت است: سند و متن حدیث، و نیز توجه و تقدس به آب و خاک... .
یکی از امور فطری و ذاتی هر انسان، حس وطنخواهی و
وطندوستی است. وطن عرفی یا زادگاه انسانها چیزی است که انسان ناخودآگاه به آن
علاقه دارد.
حتی
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هم وقتی که خواست از خوف
مشرکان از
مکه به
مدینه هجرت کند، از مکه بیرون رفت و در
غار ثور پنهان گردید تا اینکه پس از سه
روز به
جحفه (که ۸۲ مایلی مکه است) رسید، در این هنگام
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بسیار محزون و از فشار مشرکین متألم و متأثر بود و به یاد مکه آه سردی کشید؛ زیرا مکه مولد او و آباء و اجدادش بود تا اینکه
جبرئیل نازل شد و با آوردن آیه: «
'''انَّ الّذی فَرَضَ عَلَیْکَ القُرْآنَ لَرادُّکَ الی مَعادٍ''»،
به پیامبر دلداری داد و پرسید آیا مشتاق به مکه هستی؟ فرمود: آری و آه سردی کشیده فرمود: الوطن الوطن.
درباره
سند و متن
حدیث باید گفت: این حدیث در
کتب معتبر روایی شیعه و سنی نقل نشده؛ ولی در کتابهای امل الآمل
و تحفه السنیه فیض کاشانی
و
مستدرک سفینه بحار و
الصحیح من السیره و
کشف الخفاء بدون ذکر
سند نقل شده است. در نتیجه این
حدیث از نظر سند معتبر نیست و بر فرض اینکه سند صحیح داشته باشد در رابطه با مفهوم
وطن اختلاف نظر وجود دارد و آن این که منظور کدام
وطن است.
شیخ بهایی در شعری در این زمینه
سخن گفته است که:
این وطن،
مصر و
عراق و شام نیست این وطن، شهری است کاو را نام نیست
گنج
علم ما ظَهَرْ معْ ما بَطَن گفت از
ایمان بود حب الوطن
زآنکه از دنیاست این اوطان تمام مدح
دنیا کی کند خیر الانام
حب دنیا هست راس هر
خطا از خطا کی میشود ایمان عطا
رو بتاب از جسم و جان را شاد کن موطن اصلی خود را یاد کن
جهد کن این بند از پا باز کن بر فراز لا مکان پرواز کن
تا به کی در چاه طبعی سرنگون یوسفی؛ یوسف بیا از چه برون
با وجود این، نظراتی که در مورد وطن در این
حدیث آمده به شرح زیر است:
۱. مراد از وطن،
بهشت است که مسکن اولی جد ما
آدم ابوالبشر (علیهالسلام) بود.
۲. مراد از وطن،
مکه است که ام القری و
قبله عالم است.
۳. مراد رجوع به سوی خدای متعال است؛ چون که مبدأ و
معاد اوست.
۴. مراد وطن متعارف و عرفی است.
۵. مراد از وطن، وطن بزرگ اسلامی است که حفظ و نگهداری آن بر
مسلمانان لازم است؛ چون حفاظت از
دین و
انسانیت و عزت دین و قوت
اسلام وابسته به آن است. پس دین و انسانیت اصل است و وطن و غیر آن باید در خدمت دین باشند.
درباره توجه و تقدس به
آب و
خاک میتوان گفت: در اینجا سؤال دیگری مطرح است و آن اینکه آیا زمان و مکان ارزش ذاتی دارند؟
در پاسخ باید گفت ارزش و اعتبار این دو ذاتی نیست؛ بلکه به خاطر حوادث و وقایعی که در زمان و
مکان رخ میدهد،
ارزش پیدا میکنند؛
مثلاً ۱۳
رجب یا ۱۸
ذی الحجه ذاتاً دارای ارزش و اعتبار نبودند؛ اما به خاطر
ولادت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و انتخاب آن حضرت در
غدیر خم این روزها اعتبار پیدا کردند، یا اینکه ۲۲ بهمن ذاتاً دارای ارزش نیست؛ ولی به خاطر
پیروزی انقلاب اعتبار پیدا کرده است؛
همچنین مکانها، مثلاً غار حرا ارزش ذاتی نداشت؛ اما به خاطر وجود
مقدس پیامبر اسلام و نزول
وحی اعتبار و رونق گرفت.
با توجه به این سؤال و پاسخ، پاسخ قسمت دوم سؤال مشخص میشود و آن این است که توجه به زمان و مکان در زندگی انسان موحد و خداپرست مؤثر هستند؛ مثلاً وقتی که
انسان به سرزمین
مکه و
مدینه میرود، با
عشق به
خدا، پیامبر و آل او، روحش شاد و خرم میشود و یک آرامش خاطری پیدا میکند، همچنین نسبت به زمانها.
برای نمونه، وقتی که
عید فطر فرا میرسد انسان
مؤمن که یک ماه روزه گرفته با خوشحالی به
استقبال عید میرود و یک آرامش قلبی پیدا میکند. همچنین روزهای مبارک دیگر.
متقابلاً در مکانها و زمانهای بد
روح انسان گرفته میشود و آرامش ندارد و دلش میخواهد تا هرچه زودتر از آن زمان و مکان خارج شود.
در نتیجه میتوان گفت؛ برای مؤمن زمان و مکان به ذاته ارزش ندارد؛ مگر آنکه متعلق به اموری شود که خود دارای قداست باشد.
۱. چهارده معصوم، حسین عمادزاده اصفهانی، ص۱۴۳.ناشر: نشر طلوع، سال ۱۳۶۶ ش.
۲. سید جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، ج۳، ص۳۳۳، ناشر: دارالهادی بیروت.
۳. اسماعیل بن محمد عجلونی، کشف الخفاء، ج۱، ص۳۴۵، ناشر: دارالکت العلمیه، چ دوم، سال ۱۴۰۸.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تقدس آب و خاک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۰۲.