• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کمالات معصومین در دنیا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: کمالات معصومین (علیهم‌السلام)، مسیر کمال، آزمایشات الهی، دنیا، اخلاص، عقل مجرد.

پرسش: آیا ائمه معصومین (علیهم‌السلام) و انبیاء الهی به‌ویژه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دارای تمام کمالات ممکن هستند و یا این‌که ایشان هم مراتبی از کمالات را در دنیا طی می‌کنند؟

پاسخ:



قرآن کریم، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را انسانی همانند سایر مردم معرفی می‌کند: «بگو: من هم مثل شما بشری هستم، ولی به من وحی می‌شود، هر آینه خدای شما خدای یگانه است.»
بنا بر این اصل که انبیا و ائمه و معصومان، انسان و بشر هستند، پس این گمان و اعتقاد که ایشان با وجود داشتن تمامی کمالات ممکن، پا به دنیا می‌گذارند، منتفی می‌گردد؛ زیرا این یک واقعیت مسلم است که انسان‌ها در حالی به دنیا می‌آیند که یا به طور کلی فاقد کمالات هستند و یا در حد بسیار پایین دارا هستند.
قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «و خداوند شما را از شکم مادرانتان (در حالی که چیزی نمی‌دانستید) بیرون آورد، و برای شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد، باشد که سپاسگزاری کنید.»(ترجمه استاد فولادوند)
البته نفس بشری، حتی از حین تولد نیز بدون قدرت ادراک نمی‌باشد، بلکه بسیاری از خوبی‌ها و بدی‌ها را از همان اوان حیات و زندگی درک می‌کند، همانطور که قرآن می‌فرماید: «سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد، سپس پلید کاری و پرهیزکاری‌اش را به آن الهام کرد؛ که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد؛ و هر که آلوده‌اش ساخت، قطعاً درباخت.» پس هر انسانی برخی کمالات نفسانی را در خود دارد.


هر انسانی برخی کمالات نفسانی را مانند علوم حضوری که بدون واسطه قابل دریافت هستند (و نه علم حصولی که باید فراگرفته شوند) در خود دارد؛ اما این کمالات، در افراد مختلف شدت و ضعف دارند و در برخی افراد، بیشتر و در برخی کمتر وجود دارند. برخی، از این کمالات استفاده می‌کنند و آنها را پایه ای برای رسیدن به کمالات برتر و بالاتر قرار می‌دهند، و برخی پا روی این کمالات ذاتی نهاده و آن‌ها را سرکوب و ندایشان را خاموش می‌کنند.
علت اینکه در برخی انسان‌ها کمالات بیش‌تر و شدیدتری وجود دارد، می‌تواند به محیط قبل از تولد و وراثت برگردد. طفلی که از صلب پاک به رحمی مطهر منتقل شده، در تشکیل نطفه او هیچ‌گونه ناپاکی دخالت نداشته، و در خانواده‌ای طاهر به دنیا آمده و در دامانی طیب بزرگ شده باشد، مسلم است که آمادگی بیشتری برای رسیدن به قله کمالات دارد؛ ولی نطفه‌ای که از لقمه حرام و راه حرام و در محیط آلوده تشکیل شود و در دامان ناپاک تربیت گردد، مسلماً آمادگی او برای پیمودن درجات کمال بسیار کمتر می باشد.


در معصومان، این کمالات اولیه وجود دارد؛ یعنی نطفه آنها از اصلاب طاهر صدور یافته، در رحم‌های مادران پاک قرار گرفته و محیط تولد و رشد آنها نیز در سطح بسیار بالای معنوی بوده است و قاعدتاً چنین افرادی باید کمالات اولیه را داشته و آمادگی رسیدن به مدارج عالیه کمالات را نیزداشته باشند. با رشد و نمو و تکامل سنی و جسمی، فعالیت فکری و روحی و جسمی آنها افزایش می‌یابد تا جایی که به بسیاری از حقایق و معارف دسترسی پیدا می‌کنند. البته لطف و عنایات خداوند شامل همه بندگانش می‌باشد، مخصوصاً اگر بنده‌ای شایستگی خود را برای دریافت عنایات و الطاف الهی، نشان دهد. این مسلم است که اگر بنده‌ای یک گام به سوی خداوند بردارد، خداوند ده‌ها و صدها گام به او نزدیک می‌شود، و به تعبیر قرآن: «کسانی که در راه ما کوشیده‌اند، به یقین راه‌های خود را بر آنان می‌نماییم، و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است.»
و در جای دیگر می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از خدا پروا دارید، او برای شما نیروی تشخیص (حق از باطل) قرار می‌دهد»
و وقتی که به مقامات بالای علمی و عملی دست یافتند، ارتباط ویژه میان برخی از آنها با خداوند برقرار می شود، که آن را «وحی» می‌نامیم.
استاد جوادی آملی می‌فرمایند: «انسانی که به مرحله اخلاص کامل و عقل مجرد رسیده است، معلم او خدا است که علم محض است و نسیان در آن بارگاه منیع راه ندارد؛ از این رو یافته‌ها و تنیده‌های عنکبوتی شیطان، بر یافته‌های عقلانی و شهودی و وجدانی انسان معصوم مؤثر نیست. همچنین، آن کسی که به پایه عصمت عملی رسد، نه عمداً مرتکب کار خلاف می‌شود و نه از روی جهل و سهو و نسیان. این مقام برای کسی حاصل و میسر است که به قله شکوهمند و یا عظمت اخلاص رسیده باشد. چنین کسی از دسترس دو نیروی جهنمی شهوت و غضب فرسنگ‌ها فراتر است، زیرا همه نیروهای عملی و تحریکی، تحت هدایت و حمایت عقل عملی تعدیل شده است.»
[۷] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۳، (وحی و نبوت در قرآن)، ص۲۰۰.

به طور خلاصه، می‌توان گفت که انبیای عظام و ائمه‌ی اطهار از روزی که به منصب پیامبری و یا امامت برگزیده شدند حد نصاب کمالات و عصمت و پاکی و طهارت و علم را دارا بودند ولی این مقام، عالی‌ترین منصب کمالات نبوده و با گذشت زمان و انجام فعالیت‌های فکری و روحی و عملی و بدنی خودشان و القای وحی از سوی پروردگار، راه کمال را ادامه داده و هر روز به مقامات بالاتر و کمالات والاتر نایل شده اند. پس معصومان، مقدار و مراتبی از کمالات را به صورت ارثی و خدادادی داشته و مراتبی از آن را کسب نموده تا به مقام عصمت و امامت و یا پیامبری رسیده‌اند، و پس از آن نیز تا زمان مرگشان، همواره به مراتب و کمالات جدیدی رسیده‌اند.
[۸] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۳، (وحی و نبوت در قرآن)، ص۲۱۳.



در اینجا ممکن است شبهه‌ای به ذهن بیاید و آن این است که اگر پیامبر اسلام، همواره در حال کامل شدن بوده‌اند، پس اگر او بیشتر عمر می‌کرد شخصیت و دین او کامل‌تر از آن چه اکنون هست، می‌شد، پس نمی‌توان گفت این دین کامل است و باید در تکمیل آن کوشش و جدیت نمود، یا اینکه شاید در هر عصری پیامبر دیگری ظهور کند و مناسب با هر عصر و فرهنگی دینی بیاورد و مطالبی را بیان کند.
برخی با نگرشی ناسوتی به وحی و برابر نمودن پیامبری با تجربه دینی، اشکال فوق را این چنین مطرح نموده‌اند: «پیامبری نوعی کشف و شهود است.
[۹] سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۱۱.
هر جا سخن از تجربه می‌رود، سخن از تکامل تجربه هم درست است. هر جا سخن از مجرب شدن است، سخن از مجرب‌تر شدن روا است. شاعر با شاعری، شاعرتر می‌شود، و سخنران با سخنرانی، سخنران‌تر، و این امر در هر تجربه‌ای جاری است.... پیامبر که همه سرمایه‌اش شخصیت‌اش بود، این شخصیت، محل و موجد و قابل و فاعل تجارب دینی و وحیی بود، و بسطی که در شخصیت او می‌افتاد، به بسط تجربه (و بالعکس) منتهی می‌شد، و لذا وحی تابع او بود و نه او تابع وحی».
[۱۰] سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۱۳.

«به عبارت دیگر، ارتباط پیغمبر با بیرون از خود قطعاً در بسط رسالت او و در بسط تجربه پیامبرانه او تأثیر داشت.
[۱۱] سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۱۶.
هم پیامبر انسان است، و هم تجربه او انسانی است، و هم اطرافیان او آدمیانند. از مواجهه این عناصر انسانی، به تدریج آئینی انسانی زاده می‌شود.»
[۱۲] سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص ۲۱.

«خلاصه آنکه، پیامبر اسلام در دو سطح تجربه داشت و اسلام محصول این دو گونه تجربه است: تجربه بیرونی و تجربه درونی، و به مرور زمان، در هر دو تجربه، مجرب‌تر، و لذا دینش فربه‌تر و کامل‌تر شد. در تجربه بیرونی، مدینه ساخت، مدیریت کرد، به جنگ رفت، با دشمنان درافتاد، دوستان را پروراند و...، و در تجربه درونی هم، رویا و وحی و الهام و معراج و مراقبه و تفکر داشت، و اینجا هم پخته تر و پر دستاوردتر شد. کامل‌تر شدن دین، لازمه‌اش کاملتر شدن شخص پیامبر است که دین، خلاصه و عصاره تجربه‌های فرد‌ی و جمعی او است. در غیبت پیامبر هم باید تجربه‌های درونی و بیرونی پیامبر، بسط یابند، و بر غنا و فربهی دین بیفزایند.... اگر «حسبنا کتاب الله» درست نیست، «حسبنا معراج النبی و تجریة النبی» هم درست نیست.»
[۱۳] سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۲۵-۲۴.





۵.۱ - نقد اول

اساس این اشکال و شبهه، یکی دانستن «وحی» و «تجربه» است در حالی که، این دو با یکدیگر تفاوت دارند. وحی از طرف خدا است و توسط فرشته وحی ابلاغ می‌گردد، و پیامبران به خوبی در می‌یابند که کسی بر آنان نازل می‌شود و با ایشان سخن می‌گوید، و شأن آنان تلقی و حفظ و ابلاغ این کلمات و آیات می باشد؛ ولی تجربه دینی از نفس تجربه کننده نشأت می‌گیرد، نوعی ارتباط بنده با خدا است و در حد کشف و شهود است. در وحی، خطا و اشتباه و القای شیطان راه ندارد، اما در کشف و شهود، همه اینها ممکن است. وحی به عنوان یک دستور از طرف خداوندبه مردم و امت تلقی می‌گردد و از این بابت حجیت تام دارد، در حالی که کشف و شهود حداکثر می‌تواند برای بیننده آن حجیت داشته باشد ولی برای سایرین چنین ارزشی ندارد.
[۱۴] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۳، (وحی و نبوت در قرآن)، ص۹۷-۸۲.
[۱۵] ساجدی، ابوالفضل، زبان دین و قرآن، ص۷۳-۲۶۶.


۵.۲ - نقد دوم

قرآن کریم، خود بر کامل شدن دستوراتی که باید بر پیامبر نازل شود، و بر کامل شدن دین، در سال‌های پایانی عمر پیامبر تصریح می‌کند: «امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام رگردانیدم، و اسلام را برای شما (به عنوان) آئین برگزیدم.»
بنابراین سیر تکاملی شخصیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و سیر تکاملی دین اسلام به گونه‌ای بوده است که این سیر، با برنامه‌ریزی دقیقی از سوی خداوند توانا و حکیم، به ارائه دین کاملی که خاتم ادیان باشد، توسط پیامبری که خاتم انبیاء باشد، منجر گردد. بنابراین نمی‌توان اشکال نمود که «اگر پیامبر هنوز زنده می‌ماند و عمرش طولانی‌تر می‌شد، دین فربه‌تر و کامل‌تر می‌شد و اگر جنگ‌ها و حوادث بیشتری برای او پیش می‌آمد، و اگر از او سؤالات بیشتری می‌کردند، و اگر حوادث به سمت دیگری پیش می‌رفت قرآن و دین شکل دیگری پیدا می‌کرد.
[۱۷] سروش، عبدالکریم، مجله آفتاب، ش۱۵، مقاله «اسلام به وحی و نبوت».

زیرا آنچه جزء آموزه‌های اصلی اسلام بوده و آنچه مورد نیاز مردم واقع می شده، به گونه‌ای که ادامه راه و کشف حق و حقیقت، برای طالبان آن میسر باشد، توسط پیامبر ابلاغ گردیده است.
«البته وظیفه ادامه دهندگان راه نبوت، یعنی ائمه معصومین (در مکتب شیعه) و علمای ربانی و اسلام شناسان حقیقی، تبیین آیات و دستورات خداوند و سنت و راه و روش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و استخراج احکام و دستورات دین از میان متون دینی، و ارائه پاسخ مناسب به پرسش‌هایی که در هر عصر و فرهنگی بروز می‌نماید می‌باشد، به گونه‌ای که هیچ مشکل و پرسشی بدون جواب و پاسخ باقی نمی‌ماند.»

۵.۳ - نقد سوم

از دیدگاه ما وجود مبیّن و معلم و مفسر معصوم در کنار کتاب خدا ضروری است، و این مفاد فرمایش پیامبر اکرم است که فرمود: «دو چیز گرانبها را در میان شما باقی می‌گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. مادامی که به این دو متمسک شوید گمراه نخواهید شد.»

۵.۴ - نقد چهارم

همچنین ما قائل به انحصار تجربه‌های دینی و الهامات و رؤیاها به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیستیم که بگویید «حسبنا معراج النبی و تجربه النبی هم درست نیست». آنچه که ما به آن اعتقاد داریم محدود نمودن و منحصر کردن نبوت و پیامبری و ختم نمودن آن در حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، هرچند راه مکاشفه و الهام به روی بندگان پاک و مخلص خداوند بسته نیست. آنچه محدود به پیامبران است، وحی به معنای خاص آن (نزول فرشته و ارائه دستورات تشریعی خداوند) می‌باشد.


۱. سوره کهف/۱۸، آیه۱۱۰.    
۲. سوره فصلت/۴۱، آیه۶.    
۳. سوره نحل/۱۶، آیه۷۸.    
۴. سوره شمس/۹۱، آیات۱۰-۷.    
۵. سوره عنکبوت/۲۹، آیه۶۹.    
۶. سوره انفال/۸، آیه۲۹.    
۷. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۳، (وحی و نبوت در قرآن)، ص۲۰۰.
۸. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۳، (وحی و نبوت در قرآن)، ص۲۱۳.
۹. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۱۱.
۱۰. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۱۳.
۱۱. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۱۶.
۱۲. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص ۲۱.
۱۳. سروش، عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ص۲۵-۲۴.
۱۴. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۳، (وحی و نبوت در قرآن)، ص۹۷-۸۲.
۱۵. ساجدی، ابوالفضل، زبان دین و قرآن، ص۷۳-۲۶۶.
۱۶. سوره مائده/۵، آیه۳.    
۱۷. سروش، عبدالکریم، مجله آفتاب، ش۱۵، مقاله «اسلام به وحی و نبوت».
۱۸. مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص۳۷.    
۱۹. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۰۸.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «اکتسابی یا خدادادی بودن کمالات معصومین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۵.    



جعبه ابزار