امامت و توحید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امامت، توحید، حدیث سلسلة الذهب، عصمت، ولایت، اهل بیت عليهمالسلام، .
پرسش: رابطه امامت و توحید در
حدیث سلسلةالذهب چیست؟
پاسخ: از این روایت استفاده میشود که وصول به مقام توحید، انسان را در عصمت و مصونیت وارد میکند، و وصول به این
مقام بدون عبور از ولایت که معنای مرآتی خداست ممکن نیست. برای درک عمیق این مطلب لازم است نکاتی به دقت مورد مطالعه قرار گیرد:
۱. اگر گفته میشود ولایت از آنِ خداست؛ یعنی خداوند با همه موجودات معیت دارد. و اگر گفته میشود انسانی به مقام ولایت رسیده، به این معناست که در مراحل سیر و سلوک و شهود الاهی، به مرحلهای رسیده که هیچیک از حجب، بین او و حضرت
حق حایل نیست و به مقام بندگی محضه خداوند، نائل آمده است.
۲. همه موجودات به حسب سعه و ضیق وجودی، از
ولایت بهره میبرند و مَظهَر این اسماند.
۳. «اول ما خلق الله» همان حقیقت محمدیه؛ یعنی حقیقت پیامبر ـ صلياللهعليهوآله ـ و
اهل بیت علیهمالسلام است. پس
ائمه معصومان ـ عليهمالسلام ـ از مقام ولایت کلیّه برخوردارند. روشن است که آدمی در طریق کمال و قوس صعود، میتواند موانع پیشرو را به کناری نهد و از جمیع انیات و تعینات و تعلقات مادی و حتی معنوی جدا و ذوب در حضرت احدیت شود و به مقام
فنا دست یابد.
۴. توحید همان معنای مرآتی و آیتی حجاب اقرب است و ورود به چنین عالمی، مشروط به عبور از ولایت است؛ یعنی کسی در ناحیه صعود به معرفت و قرب ذات اقدس حقتعالی نمیرسد، مگر از این آیینه و آیتِ بزرگ؛ زیرا
نور و تشعشع این خورشید، دیده هر بیننده را کور میکند و نمیتوان بدون آیینه و حجاب، جمالش را مشاهده کرد. پس
توحید عین ولایت و ولایت عین توحید است و این دو از همدیگر جدایی ندارند.
امام خمینی رحمةالله میگوید: شیخ عارف شاه آبادی (دامظله) میفرمود که شهادت به ولایت در شهادت به رسالت نهفته است؛ زیراکه ولایت، باطن رسالت است و نویسنده گوید که در شهادت به الوهیت شهادتین منطوی است جمعاً و در شهادت به رسالت آن دو شهادت نیز منطوی است، چنانچه در شهادت به ولایت آن دو شهادت دیگر منطوی است.
امام رضا علیهالسلام در
حدیث سلسلة الذهب فرمود:
«
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛ کلمه «
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قلعه من است؛ پس هر که در آن قلعه وارد شود، از
عذاب من در امان است، و چون کجاوه به راه افتاد، حضرت با صدای بلند فرمود: به شروط کلمه «
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، و من از شروط آن هستم».
معنای این
روایت آن است که وصول به مقام توحید که از آن به «
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» تعبیر شده،
انسان را در
عصمت و مصونیت وارد میکند، و وصول به این مقام بدون عبور از ولایت که معنای مرآتی خداست، ممکن نیست.
برای درک عمیق این مطلب لازم است نکاتی به دقت مورد مطالعه قرار گیرد:
ولایت و ولی بودن
خداوند از صفات و
اسمای لازمه ذات است که ایجاد، پرورش و اماته موجودات و ...، در ظل و سایه این
اسم و صفت است.
اگرچه برای واژه ولایت معانی متعددی
ذکر شده است، اما دقت در این معانی، ما را به این نتیجه خواهد رساند که همه آنها به یک معنا برمیگردند. این معنا عبارت است از اینکه دو چیز و یا بیشتر، بهگونهای باشند که بین آنها هیچگونه
حجاب، مانع، فاصله و جدایی نباشد. به عبارت دیگر، به مقام یگانگی بین بنده و
پروردگار، حبیب و محبوب، عاشق و معشوق که جدائی در آن نیست، ولایت گفته میشود. پس اگر گفته شد: ولایت از آنِ خداست، معیتِ خداوند با همه موجودات مراد است. و اگر گفته شد: انسانی به مقام ولایت رسیده، به این معناست که در مراحل سیروسلوک و شهود الاهی، به مرحلهای رسیده که هیچیک از حجب نفسانیه، بین او و حضرت حق حایل نیست و به مقام
بندگی محضه خداوند، نایل آمده است. دقیقاً به جهتِ همین نزدیکی و قرابت و
وحدت است که به هریک از مالک و مملوک، و دو نفری که پیمان بستهاند، و حبیب و محب، و همسایه و...، ولی گفته میشود. با این توضیح روشن شد که از لوازم ولایت، مالکیت و سلطنت در
تدبیر، تکفل و سرپرستی در امور و وساطت در
فیض است.
لازمه وجود هر موجودی، وجود ولایت است؛ زیرا موجودات، نسبت به ذات
مقدس حضرت حق، ربط محض هستند. پس ولایت در همه موجودات وجود دارد، اما به حسب سعه و ضیق موجودات، آثار ولایت در آنها متفاوت است؛ یعنی آنانی که از سعه وجودی بیشتری برخوردارند، از ولایت بیشتری نیز بهره میبرند. پس هر موجودی البته به حسب سعه و ضیقِ هویتِ وجودیِ خود، مَظهَر این اسم است. ازاینرو «
اوَّلُ ما خَلَق الله؛ اولین مخلوق» که حجاب اقرب و نزدیکترین موجود از نظر قرب به ساحت اقدس کبریایی است، از ولایت مطلقه، عامه و کلیه الاهیه برخوردار است و وجود،
روزی،
حیات، ممات و... تمام موجودات به افاضه اوست.
از این «
اوَّلُ ما خَلَق الله» به حقیقت محمدیه تعبیر میشود. این حقیقت، همان حقیقت پیامبر ـ صلياللهعليهوآله ـ و اهل بیت ـ عليهمالسلام ـ است.
(بر این اساس
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «
اوَّلُ ما خَلَق الله نوری» که نوع انسانی بلکه جمیع مخلوقات از این نور (که عقل اول است و روح محمدی است و نفس واحدة است و آدم نشئه اولِ دار وجود است) آفریده شدند، و نیز فرمود: «
کنت نبیّا و آدم بین الماء و الطین» (وقتی
آدم بین
آب و گل بود من پیغمبر بودم)؛ یعنی
عقل اول که روح محمدیه است و او را در همه عوالم مظهر است و هر موجودی از او فیض میگیرد. پس آدم از عقل اول یعنی از حقیقت محمدیه فیض وجود گرفت.
)
لذاست که
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «
فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»؛ ما دست پرورده پروردگارمان هستیم، و مردم پس از این، دست پرورده ما هستند.
پس استبعادی ندارد که گفته شود: آنان بندگان خدا هستند و مردم بندگان ایشان.
از این جهت است که
امام باقر و
امام صادق علیهماالسلام فرمودند: «
وَلَایَتُنَا وَلَایَةُ اللَّهِ الَّتِی لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا»؛ ولایت ما ولایت خداوند است که تمام
انبیا با آن ولایت مبعوث شدهاند.
روشن است که مراد از این عبارت وجود جسمانی و تاریخی امامان نیست؛ پس می توان گفت که مقام ولایت کلیه ائمه
معصومان علیهمالسلام با ذات اقدس خداوندی، وحدت و هوهویت دارد.
روشن است که ولایت کلیه، در خداوند ذاتی است و در غیر او عَرَضی؛ یعنی «
اوَّلُ ما خَلَق الله» در عین آنکه از همه موجودات
عالم، پرورندهتر، و قادرتر است، باز از خود چیزی را ندارد و تنها آیینه است، آیینه تمام نمایی که ذات و صفات جمال و جلال حقتعالی را نشان میدهد.
همانگونه که بیان شد آدمی در طریق
کمال و قوس صعود، میتواند موانع پیشرو را به کناری نهد و از جمیع انیات و تعینات و تعلقات مادی و حتی معنوی، جدا و ذوب در حضرت احدیت شود و به
مقام فنا دست یابد. در چنین حالتی خویشتن خویش را فراموش نموده محو جمال معشوق گشته و به هرچه که مینگرد، فقط او را ببیند و بس، و تا آنجا پیش رود که دوئیت را برداشته و به مقام هوهویت برسد و آیینه تمامنمای حقتعالی شود.
بیا و هستی
حافظ ز پیش او بردار ••• که با وجود تو کس نشنود ز من که منم
سید حیدر آملی ـ رحمةالله ـ با اشاره به این نکته که این مقام با فنا قابل دستیابی است، این سخن
امیر المؤمنین علیهالسلام: «
أنا وجه الله، و أنا جنب الله، و أنا ید الله، و أنا آیة الله. أنا الاوّل، أنا الآخر، أنا الظاهر، أنا الباطن» را ناظر به همین مقام میداند.
و این یعنی تجلی کامل خداوند در مظهری (محل ظهور و بروز) کامل و دستیابی به ولایت کلیه الاهیه از سوی اهل بیت عليهمالسلام.
این هوهویت یعنی عینیت توحید و ولایت. به عبارت دیگر، توحید همان معنای مرآتی و آیتی حجاب اقرب است و ورود به چنین عالمی، مشروط به عبور از ولایت است؛ یعنی کسی در ناحیه صعود به معرفت و قرب ذات اقدس حق تعالی نمیرسد، مگر از این آیینه و آیت بزرگ؛ زیرا
نور و تشعشع این خورشید، دیده هر بیننده را کور میکند و نمیتوان بدون آیینه و
حجاب، جمالش را مشاهده کرد.
پس توحید عین ولایت و ولایت عین
توحید است و این دو از همدیگر جدایی ندارند.
امام خمینی ـ رحمةالله ـ درباره سرّ نوشتن کلمات «
لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی امیرالمؤمنین» بر همه موجودات از
عرش اعلا تا منتهای ارضین میگوید: شیخ عارف شاهآبادی (دام ظله) میفرمود که شهادت به ولایت در شهادت به رسالت نهفته است؛ زیرا که ولایت، باطن رسالت است و نویسنده گوید که در شهادت به الوهیت شهادتین منطوی است جمعاً و در شهادت به رسالت آن دو شهادت نیز منطوی است، چنانچه در شهادت به ولایت آن دو شهادت دیگر منطوی است.
همو در جایی دیگر میفرماید: موجودات بهواسطه انسان رجوع به حق کنند، بلکه مرجع و
معاد آنها به انسان است... و اینکه در
آیه شریفه، حق میفرماید: «
انَّ الَینا ایابَهُمْ ثُمَّ انَّ عَلَینا حِسابَهُم»
و در زیارت جامعه میفرماید: «
و ایاب الخلق إلیکم و حسابهم علیکم»، سرّی از
اسرار توحید، و اشاره به آن است که رجوع به انسان کامل رجوع إلی اللّه است؛ زیراکه انسان کامل فانی مطلق و باقی به بقاء اللّه است و از خود تعین و انّیت و انانیتی ندارد؛ بلکه خود از اسمای حسنای و
اسم اعظم است.
بر اهل دقت پوشیده نیست که معنای سخنان ما انکار مخلوق یا انسان بودن اهل بیت ـ عليهمالسلام ـ نیست، و نیز درصدد بیان این عقیده
باطل نیستیم که خداوند در آنها حلول کرده است، (گفتنی است که
غلات، پیامبر ـ صلياللهعليهوآله ـ و
ائمه علیهمالسلام را خدا میدانستند با این توجیه که: ذات خداوند در بدن جسمانی پیغمبر و یا امام حلول میکند و با آنان متحد میشود و در این حال
طبیعت آدمی به شکل طبیعت الاهی درمیآید.
)
(اما آنچه ما بدان اشاره کردیم بحث تجلی است و فرق بین تجلی و بین حلول و اتحاد، در آن است که «اتحاد» عبارت است از: یک چیز شدن دو چیز و «حلول» یعنی وارد شدن چیزی در چیز دیگر. پس تحقق دو عنوان فوق، فرع بر تحقق دو امر در ابتداست، اما تجلی، مبتنی بر وحدت شخصی وجود و انحصار آن در وجود حق تعالی است که به ربط محض، آیت و نمود بودن ماسوی الله، معتقد است. بر این اساس اساساً زمینهای برای حلول یا اتحاد، وجود ندارد.
)
(صدرالمتألهین در این مورد چنین میگوید: برخی از جهله پنداشتهاند که ذات احدیتی که در
زبان عرفا به مقام احدیت و غیبت احدیت متصف شده، تحقق بالفعل و مجرد از مظاهر و مجالی ندارد، بلکه آنچه متحقق است، عالم صورت و قوای روحانی و حس آن است و حق تعالی نیز همان مظاهر است و به عبارتی، مجموع
عالم و حقیقت انسان کبیر است. این قول کفر فضاحت باری است و نسبت دادن این قول به بزرگان از صوفیه افترای صرف است.
)
بلکه ما اگرچه آنان را مخلوقی مانند سایر مخلوقات میدانیم، اما معتقدیم که خودیت از آنان رخت بربسته بود و به بالاترین مرحله
فنا و مقام ولایت نائل آمدند.
(
امام علی علیهالسلام در بیان خصوصیات اهل بیت میفرماید: «
وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَة»؛ ویژگیهای ولایت از آن آلمحمد است.
)
روشن است که به هر مقدار خودیت مستهلک شود،
خدا حضور مییابد و انسان به همان میزان آیینه تمامنمای حقتعالی خواهد شد.
با توضیحاتی که ارائه کردیم روشن شد که
ولایت و توحید وحدت دارند و با
عشق به ولایت است که میتوان به توحید رسید. لذا ما بر این باوریم که برای درک و شناخت هریک از صفات الاهی راهی جز
شناخت و ارتباط با
معصومان علیهمالسلام وجود ندارد؛ مثلاً برای شناخت این نکته که آیا خداوند نسبت به کاری که انجام میدهیم رضایت دارد یا نه، راهی نداریم جز اینکه
رضایت یا عدم رضایت اهل بیت ـ عليهمالسلام ـ را به دست آوریم.
پایگاه اسلام کوئست.