امامت در نهج البلاغه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امامت در نهجالبلاغه، اهل بیت،
حضرت علی علیهالسلام، امام، شیعه.
پرسش: آیا در
نهج البلاغه تأییدی بر عقیده
شیعه مبنی بر انحصار امامت در اهل بیت وجود دارد؟
پاسخ: امام علی علیهالسلام به مناسبتهای مختلف در سخنان و نوشتههای خویش موضوع
امامت و
رهبری خود و اهل بیت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را بیان فرمود که سید رضی آنها را در
نهجالبلاغه آورده است. از میان سخنان فراوان آن حضرت تعدادی را گلچین نموده و در این مقال بیان میکنیم.
«
انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدًی وَ لَنْ یُعِیدُوکُمْ فِی رَدًی»؛
مردم، به
اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام برمیدارند بروید، قدم جای قدمشان بگذارید، آنها شما را هرگز از راه
هدایت بیرون نمیبرند، و به پستی و هلاکت باز نمیگردانند.
«
تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلِیغَ الرِّسَالاتِ وَ إِتْمَامَ الْعِدَاتِ وَ تَمَامَ الْکَلِمَاتِ و عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَبْوَابُ الْحُکْمِ وَ ضِیَاءُ الْأَمْر»؛
به
خدا سوگند که
تبلیغ احکام الهی، و تحقق بخشیدن وعدهها، و همه کلمات به من تعلیم داده شده. ابواب
حکمت و روشنی امر نزد ما اهل بیت است.
«
ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِیءِ وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِیِّ وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِی وَ الْکِتَابِ الْهَادِی أُسْرَتُهُ خَیْرُ أُسْرَةٍ وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ شَجَرَةٍ أَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَة»؛
خداوند پیامبرش را با نوری درخشان، برهانی
آشکار، راهی روشن، و کتابی هدایتگر برانگیخت. خانواده او نیکوترین
خانواده، و درخت وجودش از بهترین درختان است که شاخههای آن راست و میوههای آن سر به زیر و در دسترس همگان است.
«
فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَی فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَی مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً»؛
زیرا هرکدام از شما که براساس
شناخت خدا و رسولش و اهل بیت پیامبرش در بستر بمیرد،
شهید از
دنیا رفته است.
«
فَوَاللَّهِ مَا کَانَ یُلْقَی فِی رُوعِی وَ لَا یَخْطُرُ بِبَالِی أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ ص عَنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّی مِنْ بَعْدِهِ»؛
به خدا سوگند در قلبم نمیافتاد، و بر خاطرم نمیگذشت که
عرب پس از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله
خلافت را از خاندانش بیرون برند، یا آن را بعد از او از من دور دارند.
«
أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْه»؛
آگاه باش
امام شما از تمام دنیایش به دو جامه کهنه، و از خوراکش به دو قرص نان
قناعت نموده است.
«
فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَنَّی تُؤْفَکُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآیَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ فَأَیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّینِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاش»؛
ای مردم به کجا میروید؟ و شما را به کجا برمیگردانند؟ درحالیکه پرچمهای هدایت برپاست، نشانهها واضح است، و علامت درستی منصوب است. چه جایی شما را سرگردان کردهاند؟ بلکه چهگونه متحیرید؟ و حال اینکه عترت پیامبرتان در میان شماست، آنان زمامداران
حق، نشانههای
دین، و زبانهای صدقاند. پس آنان را به بهترین منازل قرآن ـ که قلب است- فرود آورید، و همانند ورود شتران تشنه بر چشمه
آب بر ایشان وارد شوید.
«
فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَدُّ قُرَیْشٌ بِالدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا لَوْ یَرَوْنَنِی مَقَاماً وَاحِداً وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْیَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا (یُعْطُونَنِیهِ) یُعْطُونِیه»؛
در آن وقت قریش دوست دارد دنیا و آنچه در آن است را از دست بدهد و عوض آن یکبار دیگر رهبری مرا اگر چه زمانش به اندازه
قربانی کردن شتر کم باشد ببیند، تا از آنان بپذیرم چیزی را که امروز مقداری از آن را میطلبم، به من نمیدهند.
«
أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا»؛
ای مردم پیش از آنکه مرا نیابید، آنچه میخواهید از من بپرسید که من به راههای
آسمان از راههای زمین آشناترم! بپرسید پیش از آنکه
فتنه و
فساد سرزمین شما را پایمال کند، سایه شوم خود را بر آن بگستراند و عقلهای شما را دگرگون سازد.
«
فَوَ اللّهِ ما زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقّی مُسْتَأْثَراً عَلیَّ مُنْذُ قَبَضَ اللّهُ نَبِیَّهُ ـ صلیاللهعلیهوآله ـ حَتّی یَومِ النّاسِ هذا»؛
به خدا سوگند از روزی که خدا جان پیامبر خویش را تحویل گرفت تا امروز، همواره حق مسلم من از من سلب شده است.
«
ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه»؛
سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور
خداوند در مورد حکمرانی است.
«
وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ أَبِی قُحَافَةَ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْل»؛
آگاه باشید! به خدا سوگند! ابا بکر، جامه خلافت را بر تن کرد، درحالیکه میدانست جایگاه من نسبت به
حکومت اسلامی، مانند محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت میکند. او میدانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است.
پایگاه اسلام کوئست.