اقسام حتی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عاطفه،
معطوف، معطوف علیه، حتی ابتدائیه،
حرف جر، جاره، عطف.
پرسش: از کلمه «حتی» در
ادبیات عرب چه استفادههایی میشود؟
پاسخ: حتی بر سه قسم است: الف: حتای عاطفه که برای عطف یک جزء از معطوف علیه یا چیزی که به منزله جزء برای معطوف علیه است، میآید.
ب: حتی حرف ابتدا و استیناف که حرفی است که بعد از آن جمله آغاز میشود و آن جمله مستانفه بوده و از جهت لفظی و اعراب به ماقبلش تعلق نخواهد داشت و محلی از اعراب ندارد، هر چند از جهت معنا به ماقبلش تعلق دارد.
ج: حتی جاره که به معنای «الی» میآید و اختصاص به اسم ظاهر خواهد داشت و به ضمیر جر نمیدهد.
حتی در ادبیات عرب بر سه قسم است:
حتای عاطفه برای عطف یک جزء از معطوف علیه یا چیزی که به منزله جزء برای معطوف علیه است، میآید. به عبارت دیگر، معطوف جزیی از معطوف علیه یا به منزله جزئی از معطوف علیه میباشد. مانند: «اکلت السمکة حتی راسها». در این مثال، «راس» که معطوف بوده حقیقتا جزئی از «سمکه» است که معطوف علیه میباشد. (سر ماهی جزئی از ماهی است)
یا مانند: «اعجبتنی الجاریة حتی کلامها (دخترک مرا به شگفت آورد حتی سخن گفتن او)»؛ در این مثال نیز «کلام» عطف بر «جاریه» شد هر چند کلام، حقیقتا جزئی از جاریه نیست، ولی چون جاریه محل برای کلام میباشد، کلام را نازل منزله جزء آن قرار دادند.
قاعده کلی این است؛ هر جا که دخول
استثنا صحیح باشد عطف به «حتی» نیز صحیح است، و هر جا که دخول استثنا ممتنع باشد، عطف به «حتی» نیز ممتنع خواهد بود.
شرط عطف به حتی این است که معطوف، یا باید نسبت به سایر اجزای معطوف علیه، اقوا یا اضعف باشد؛ مثال اقوا: «مات الناس حتی الانبیاء». مثال اضعف: «قدم الحاج حتی المشاة». بنابراین اگر گفته شود: «ضربت القوم حتی زیدا»؛ و زید از افراد برتر یا ضعیف تر قوم نباشد، بلکه هم سطح دیگران باشد، چنین عطفی به دلیل عدم ترتب فایده صحیح نیست؛ زیرا لفظ قوم شامل تمام افراد قوم از جمله زید میشود و نیازی به عطف و جدا ذکر کردنش نبوده، ولی اگر زید قویترین یا ضعیفترین افراد باشد، این
کلام دلالت میکند که تمام افراد مورد ضرب و جرح واقع شدند و ضعیف بودن یا قوی بودن زید سبب نشده که از او از این ماجرا استثنا شود.
برخی میگویند: «حتای عاطفه مانند واو عطف برای مطلق جمع میآید و مفید ترتیب بین معطوف و معطوف علیه نیست». گروهی دیگر گفتهاند: «اگر چه در عطف به حتی ترتیب و مهلت خارجی معتبر نیست، ولی ترتیب و مهلت ذهنی معتبر است». مثلا در «مات الناس حتی الانبیاء»،
متکلم در ذهن خود
تصور کرده، اولا
مرگ به غیر پیامبران تعلق بگیرد، سپس به پیامبران، اگر چه به حسب خارج مرگ پیامبران در اثنای مرگ مردم واقع میشود. هم چنین در مثال: «قدم الحاج حتی المشاة»، متکلم در ذهن خود اولا رسیدن سوارهها را فرض کرده، سپس رسیدن پیادهها را، هر چند در خارج در برخی از اوقات ممکن است پیادهها زودتر برسند. بنابراین در عطف به حتی ترتیب، معتبر است ولی نیاز نیست آن ترتیب، خارجی باشد، بلکه ترتیب ذهنی کفایت میکند.
برخی از دانشمندان
علم نحو در عطف به حتی شرط کردهاند که معطوف، حتما
اسم ظاهر باشد، نه
ضمیر، اگر ضمیر باشد عطف به حتی صحیح نیست؛ از این رو «ضربت الناس حتی ایاک»، و «قاموا حتی انت» صحیح نیست.
حتی
حرف ابتدا و
استیناف حرفی است که بعد از آن جمله آغاز میشود و آن جمله مستانفه بوده و از جهت لفظی و
اعراب به ماقبلش تعلق نخواهد داشت و محلی از اعراب ندارد، هر چند از جهت معنا به ماقبلش تعلق دارد. و بین ماقبل و مابعد حتی ارتباط معنوی وجود دارد؛ یعنی حتی ابتدائیه مابعد را
غایت یا مسبب برای ماقبل قرار میدهد.
بنابراین هم بر جمله اسمیه داخل میشود مانند: «ما زالت القتلی تمج دماءها• بدجلة حتی ماء دجلة اشکل.» هم بر
جمله فعلیه چه این که فعلش ماضی باشد یا
مضارع. مانند: «حتی یقول الرسول».
یا مانند: «حتی عفوا و قالوا»
، بیشتر نحویها حتی در این آیات را حرف ابتدا و استیناف گرفتهاند هر چند برخی آن را جاره گرفتهاند.
حتی جاره به معنای «الی» است و اختصاص به اسم ظاهر خواهد داشت و به ضمیر جر نمیدهد، اما
مبرد و
کوفیون میگویند به ضمیر هم جر میدهد.
در برخی از موارد که «حتی» بر سر چیزی در میآید صلاحیت دارد هر سه قسم تصور شود مثلا در مثال «اکلت السمکة حتی راسها» میتوانیم راس را به نصب بخوانیم بنابر این که حتی عاطفه باشد و به رفع بخوانیم، بنابر این که حتی ابتدائیه باشد و به جر بخوانیم بنابر این که حتی جاره باشد.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «اقسام حتی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۲۶.