اصرار بر قهر و جدایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عفو، بخشش.
پرسش: آیا انسان حق دارد نسبت به
برادر دینی خود - که به سبب نزاع و حرفی که بین آنها شده - حرفهایی بزند که باعث اذیتش شود و با او
قهر کند، با این که او عذر خواهی کرده است؟
پاسخ:
عفو و گذشت از خصایص و ویژگیهای انسانهای بزرگ و نشانه بزرگ واری روح است. در مکتب اسلام این صفت از فضایل اخلاقی شمرده شده است. دینی که پیامبرش برانگیخته شد تا مکارم و فضایل اخلاقی را به اتمام برساند و خود نیز دارای
خلق عظیم بود. در آیات و روایات فراوانی بر این فضیلت اخلاقی تاکید شده است.
قرآن کریم در این باره میفرماید: " و جزای بدی؛ بدیی مانند آن است پس هر که در گذرد و اصلاح کند اجرش بر عهده
خدا است. به
یقین او ستم کاران را دوست نمیدارد"."رگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است" و "اگر نیکیها را آشکار یا مخفی سازید و از بدیها گذشت نمایید،
خداوند آمرزنده و توانا است (و با این که قادر بر انتقام است، عفو و گذشت میکند)".
همچنین روایات فراوانی در منابع و آموزهای دینی ما وجود دارد که مردم را نه تنها به
عفو و گذشت
تشویق و ترغیب میکند، بلکه گذشت و بخشش را از خصایص و ویژگیهای
اهل بیت (علیهالسّلام) میداند: "سیره و منش ما اهل بیت گذشت و عفو در حق کسانی است که به ما ظلم نمودهاند". اجر و پاداش انسانهای با گذشت با خداوند است. در روایت چنین میخوانیم: "...در روز حساب منادی ندا خواهد داد؛ کسانی را که بر خدا حقی دارند برخیزند، برنمیخیزند، مگر صاحبان عفو و بخشش، آیا نشنیدید قول خدای متعال را که فرمود: پس هر که در گذرد و اصلاح کند اجرش بر عهده خدا است".
بنابراین، مؤمنان واقعی کسانی هستند که متخلق به اخلاق الاهی باشند و کسانی را که در حق آنها
ظلم و بدی روا داشتند گذشت نمایند. شایسته و سزاوار نیست انسان از حدود الاهی تجاوز کرده و در حق کسی که به او ظلمی نموده، کارهایی انجام دهد که باعث اذیت آن طرف شود؛ چرا که این نوع برخورد هم، خود نوعی ظلم است که مورد
نهی خداوند است: "همانا او (خداوند) ظالمان و ستمگران را دوست نمیدارد."
عفو و گذشت از خصایص و ویژگیهای انسانهای بزرگ و نشانه بزرگ واری روح است. در
مکتب اسلام این صفت از فضایل اخلاقی شمرده شده است. دینی که پیامبرش برانگیخته شد تا مکارم و فضایل اخلاقی را به اتمام برساند و خود نیز دارای خلق عظیم بود.
مسئله مورد پرسش؛ یعنی
عداوت،
کینه و دشمنی آن هم از انسان مؤمن، از دو زاویه قابل بررسی است.
۱. منظور از ایمان و مصادیق آن چیست؟
۲. برخورد
اسلام با مسئله دشمنی، کینه و...چگونه است و راهکار درمان و علاج آن چیست؟
در باره معنای
ایمان باید گفت: مفسران در ذیل این آیه: "آن بادیه نشینان گفتند: ما ایمان آوردهایم. بگو ایمان نیاوردهاید ولی بگویید: تسلیم شدهایم؛ در حالی که هنوز ایمان در دلهای شما داخل نشده است..."
، در تفاوت بین اسلام و ایمان میگویند: طبق منطوق آیه، اسلام دارای یک شکل ظاهری و قانونی است که انسان با
اقرار به
شهادتین در زمره مسلمانان درمیآید و احکام اسلام بر وی جاری میشود. اما ایمان، امر واقعی و باطنی است و جایگاهش قلب است، نه آنچه را که فقط بر زبان جاری میشود. پذیرش اسلام چه بسا میتواند اغراض مختلف و متعددی داشته باشد؛ مانند منافع مادی یا شخصی، اما ایمان از اغراض معنوی سر چشمه میگیرد، پشتوانهاش علم و آگاهی و ثمره و نتیجهاش
تقوا است. این معنا همان چیزی است که
پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تعبیر رسایش فرمود: "اسلام گفتار و کردار ظاهری است، اما ایمان جایگاهش قلب است".
چنان که در تعبیر دیگر
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: "اسلام گفتار و کردار ظاهری است که به وسیله آن جانها محفوظ مانده، امانتها به صاحبانش برگردانده شود و
زناشویی روا گردد، اما اجر و پاداش نتیجه ایمان است".
شاید بدین جهت باشد که در تعدادی از روایات، معنای اسلام محصور در اقرار زبانی شده است، در حالی که ایمان اقرار به زبان و عمل کردن به دستورات اسلام است: "ایمان اقرار همراه با عمل است، اما اسلام اقرار بدون عمل است".
همین معنا در تعبیر دیگر در بحث اسلام و ایمان آمده است.
فضیل بن یسار میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: " ایمان در معنا با اسلام شریک است، در حالی که اسلام اینگونه نیست، ایمان آن است که در قلب مستقر شده باشد، اما اسلام باعث جواز
ازدواج، میراث و مصونیت جانی میشود".
این فرق بین اسلام و ایمان در جایی است که واژههای اسلام و ایمان در کنار هم بیایند، اما اگر هریک به طور جداگانه استعمال شوند، چه بسا اسلام بر ایمان هم اطلاق شود؛ یعنی از هر دو واژه یک معنا اراده شود.
شیخ
محمد جواد مغنیه (رحمةاللهعلیه) در
تفسیر کاشف در فرق بین اسلام و ایمان، سخن
دکتر طاها حسین را - که از ادیبان و عالمان به اسرار
بلاغت است - چنین نقل میکند: در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مؤمنان و مسلمانان بودند و فرق بین اسلام و ایمان وجود داشت. اما منظور از ایمان در آیه ۱۴
حجرات، چیزی است که جایگاهش قلب است؛ یعنی باور داشتن از اعماق جان همراه با
اخلاص به هر آنچه که خداوند به رسولش
وحی نموده باشد. نتیجه چنین ایمانی پذیرش و اجابت خدا و رسولش در هر آنچه که آنها انسان را به سوی آن میخوانند، بدون هیچ شک و تردید.
لازمه دیگر ایمان این چنینی، خوف عمیق از خدا هنگام شنیدن نامش و اطمینان و ازدیاد تصدیق با شنیدن آیات الاهی است. ایمان از چیزهایی است که قابل کم و زیاد شدن است. اما اسلام اطاعت ظاهری به انجام واجبات و دوری از محرمات الاهی است، اگر چه به مرتبه ایمان هم نرسد. چه بسا انسانهای به سبب ترس اسلام بیاورند، چنان که سران قریش در روز
فتح مکه اسلام آوردند. برخی هم به جهت ترس یا طمع اسلام میآورند مانند اعرابی که در آیه ۱۴
سوره حجرات خداوند فرموده است.
بنابراین، میتوان چنین گفت: مؤمن واقعی کسی است که
دین را با تمام ارزشها و دستورات و عقایدش پذیرفته باشد، حتی اگر آن عقاید و دستورات بر خلاف میل و خواستههای نفسانی وی باشد.
از پرسش مطرح شده فهمیده میشود که یکی از طرفین نزاع آدم مغروری است، و اصرار و پافشاری بر عمل اشتباه خود دارد و به تعالیم و آموزههای دینی و آیات و روایات وارده از سوی ائمه در این باره (گذشت و عفو) توجهی ندارد.
یکی از آیاتی که در زمینه تشویق و ترغیب به عفو و گذشت نازل شده است، آیه ۴۰ سوره شوری است که میفرماید: "و جزای بدی؛ بدیی مانند آن است.پس هر که در گذرد و اصلاح کند اجرش بر عهده خدا است.به یقین او ستم کاران را دوست نمیدارد".
این آیه شریفه مفهومی فراتر از آن دارد که جواب بدی را باید به هماناندازه از بدی طرف مقابل داد، بلکه میخواهد بگوید انسان مجاز نیست و حق ندارد در تقاص از حد تجاوز کند و مرتکب ظلم و ستم شود؛ چرا که خداوند ستمگران را دوست ندارد. اگر همکلاسی، یا همسایه،...کارهای بد و خلاف اخلاق به جهت اذیت به دیگری انجام میدهد، پس چگونه میتواند انسان مؤمن باشد، در حالی که از حد تقاص خارج شده است؟!
علاوه بر این، آیه شریفه از این حد فراتر میرود و میفرماید: عفو و گذشت از
تقاص بهتر و با فضیلتتر است و شایسته نیست انسان با ایمان، بدی را با بدی پاسخگوید، بلکه عفو و بخشش بهتر است و اجر و پاداش انسانهای با گذشت با
خداوند است: "...پس هر که در گذرد و اصلاح کند اجرش بر عهده خدا است...".
بنابراین، اگر انسان در مقابله به مثل و تقاص از حد تجاوز کند مصداق: "لایحب الظالمین" واقع میشود.
چگونه ممکن است انسان مؤمن واقعی باشد و به این دستور العملهای ایمانی و اخلاقی عمل نکند: "رگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است".
"اگر نیکیها را آشکار یا مخفی سازید و از بدیها گذشت نمایید، خداوند آمرزنده و توانا است (و با این که قادر بر انتقام است، عفو و گذشت میکند) ".
"...همانها که...خشم خود را فرو میبرند و از خطای مردم در میگذرند، و خدا نیکوکاران را دوست دارد".
آیات در این زمینه فراوان است که مردم را به گذشت و بخشش فرا میخواند.آیا مگر از صفات و خصایص
مؤمن این نیست که باید متخلق به اخلاق الاهی باشد؟ هنگامی که خداوند با آن همه عظمت و جلالتش از گناهان و لغزشهای ما میگذرد و چشم میپوشد! پس چگونه انسان مؤمن چنین نکند؟ آیا به رحمت پروردگارش در
روز قیامت امید ندارد؟! انسانی که تا این حد در صدد انتقامجویی است، باید بداند بدون تردید، خداوند در روز حساب و جزا بر او سخت خواهد گرفت. چنان که او بر دیگران سخت میگرفت، و این مسئلهای است که در آن تردیدی نیست.
از پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است: "هر کس خطا و اشتباه مسلمانی را درگذرد، خداوند در روز قیامت از لغزشها و خطاهایش میگذرد".
در روایتی دیگر میخوانیم: "ببخش کسی را که به تو ستم کرد، همان گونه که دوست داری بر تو ببخشایند، پس از
عفو خدا نسبت به خود درس بگیر".
روشنتر و واضحتر از همه اینها فرموده خدای متعال است: "...آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمیدارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است".
آیات و روایات در این باره فراوان است و مجال باز گو کردن همه آنها نیست.
سخن را با این نکته پایان میبریم که؛ عفو و گذشت از ویژگیهای نفوس بزرگوار و انسانهای بزرگ است. کسی که اهل گذشت نیست دارای ضعف شخصیت است. چه زیبا فرمود
امام صادق (علیهالسّلام): "سیره و منش ما
اهلبیت گذشت و عفو در حق کسانی است که به ما ظلم نمودهاند".
آیا سزاوار است انسان این ارزشها و این ثوابها را رها کرده و با انجام کارهای زشت و قبیح به کمک و یاری
نفس اماره بشتابد؟! نفسی که انسان را بسیار به بدیها و زشتیها فرا میخواند. آیا معقول است انسان از
ثواب الاهی که خداوند آن را برای انسانهای اهل بخشش آماده نموده روی گردان باشد؟! در روایت آمده است: "اگر غضبی بر شما عارض شد، آن را با عفو و گذشت به سرانجام برسانید. در
روز قیامت منادی ندا میدهد کسانی را که بر خدا حقی دارند برخیزند، برنمیخیزند، مگر صاحبان عفو و بخشش، آیا نشنیدید قول خدای متعال را که فرمود: "...پس هر که در گذرد و اصلاح کند اجرش بر عهده خدا است".
فراموش نکنیم که
شیطان ید طولایی در
مکر،
وسوسه و اغوای برادران ایمانی دارد و در داستان
حضرت یوسف (علیهالسّلام) و نحوه برخورد با برادرانش درس بزرگی در عفو و گذشت و حیلههای شیطان است.
خدای متعال در بیان چگونگی برخورد حضرت یوسف با برادرانش هنگام مواجهه با آنها چنین میفرماید: " گفتند: به خدا
سوگند، خداوند تو را بر ما برتری بخشیده و ما خطاکار بودیم• (یوسف) گفت: امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست! خداوند شما را میبخشد و او مهربانترین مهربانان است• این پیراهن مرا ببرید، و بر صورت پدرم بیندازید، بینا میشود! و همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید! • هنگامی که کاروان (از سرزمین مصر) جدا شد، پدرشان
[
یعقوب
]
گفت: من بوی یوسف را احساس میکنم، اگر مرا به نادانی و کم عقلی نسبت ندهید! • گفتند: به خدا تو در همان گمراهی سابقت هستی! • امّا هنگامی که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند ناگهان بینا شد! گفت: آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید؟! • گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم! • گفت: بزودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم، که او آمرزنده و مهربان است! • و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: همگی داخل
مصر شوید، که انشاء اللَّه در امن و امان خواهید بود! • و
پدر و
مادر خود را بر تخت نشاند و همگی بخاطر او به
سجده افتادند و گفت: پدر! این تعبیر خوابی است که قبلًا دیدم پروردگارم آن را حقّ قرار داد! و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به این جا) آورد بعد از آن که
شیطان، میان من و برادرانم فساد کرد. پروردگارم نسبت به آنچه میخواهد (و شایسته میداند) صاحب لطف است؛ چرا که او دانا و حکیم است".
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «اصرار بر قهر و جدایی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۱۰.