• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اذان پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: اذان، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، ولایت امام علی علیه‌السلام، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف.

پرسش: پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ خودشان چگونه اذان می‌گفتند؟ و آیا در اذان به نبوت خودشان و ولایت حضرت علی علیه‌السلام شهادت می‌دادند؟ و چرا شیعه جملۀ «اشهد انّ علیا ولیّ الله» را در اذان و تلقین میت تکرار می‌کند؟ و اگر حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ فرموده است: هر‌کس به امام زمان خود باید شهادت دهد، پس چرا ما به امام زمانمان شهادت نمی‌دهیم؟

پاسخ: بر اساس روایات این نکته مسلّم است که پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در اذان به نبوت خود گواهی می‌داد، چرا که پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ همچون سایر افراد باید به احکام و تکالیف شرعی عمل نماید، مگر این‌که دلیل خاصی داشته باشیم که آن حضرت نسبت به حکم خاصی تکلیف ندارد و در مورد اذان نه تنها چنین دلیلی نداریم، بلکه روایات فراوانی داریم که پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ هنگام اذان به وحدانیت خداوند و نبوت خود به‌طور یقین و آشکارا گواهی می‌دادند.

فهرست مندرجات

۱ - نکات مقدماتی
       ۱.۱ - اول
       ۱.۲ - دوم
۲ - أ. شیوه‌ی اذان و اقامه پیامبر اسلام
       ۲.۱ - روایتی از امام باقر
       ۲.۲ - روایتی از امام حسین
       ۲.۳ - نتیجه
۳ - ب. شهادت به ولایت امام علی در اذان و اقامه و تلقین میت
       ۳.۱ - معناهای واژه‌ی «ولیّ»
              ۳.۱.۱ - سرپرست و عهده‌دار بودن
              ۳.۱.۲ - دوست
              ۳.۱.۳ - ناصر و یاور
              ۳.۱.۴ - ولی الله
       ۳.۲ - ولی و سرپرست بودن امام علی
       ۳.۳ - شهادت ثالثه سلمان و شهادت ابوذر به ولایت امام
              ۳.۳.۱ - سند روایت فوق
       ۳.۴ - اجزای اذان
       ۳.۵ - روایاتی درباره ثواب ذکر گواهی به ولایت علی
              ۳.۵.۱ - روایتی از امام صادق
              ۳.۵.۲ - روایتی دیگر
              ۳.۵.۳ - سخنی دیگر از امام
              ۳.۵.۴ - روایتی از ابن عباس
       ۳.۶ - دیدگاه فقهای شیعه
       ۳.۷ - طرح یک شبهه
       ۳.۸ - علت گفتن شهادت سوم، بدون قصد جزئیت
              ۳.۸.۱ - نتیجه
       ۳.۹ - روایتی در منابع اهل سنت
۴ - ج. گواهی به امام زمان در اذان
۵ - پانویس
۶ - منبع


نخست توضیح چند نکته به نظر لازم می‌رسد:

۱.۱ - اول

اذان و اقامه جزو اعمال عبادی هستند و اعمال عبادی توقیفی می‌باشند؛ یعنی جز خدا و رسولش کسی حق تشریع و قانون‌گذاری آن را ندارد.

۱.۲ - دوم

تنها با دیدن روایتی در یک یا چند کتاب نمی‌شود براساس آن حکم نمود یا فتوا داد و به آن عمل نمود؛ زیرا در میان روایات برخی عام، مطلق و... هستند و برخی خاص، مقید و.... برخی با برخی دیگر در تعارض هستند و برخی دیگر نیز در مقام تقیه صادر شدند و...؛ از‌این‌رو در این‌گونه موارد باید به متخصصان امور مراجعه نمود که سالیان متمادی با آشنایی به علوم مورد نیاز و ممارست در آن به مقام اجتهاد نائل شدند.
از آن‌جا که در این پرسش چند چیز مطرح شده است، پاسخ در چند بخش زیر ارائه می‌شود.


براساس روایات این نکته مسلّم است که پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در اذان به نبوت خود گواهی می‌داد؛ چراکه پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ همچون سایر افراد باید به احکام و تکالیف شرعی عمل نماید، مگر این‌که دلیل خاصی داشته باشیم که آن حضرت نسبت به حکم خاصی تکلیف ندارد و در مورد اذان نه‌تنها چنین دلیلی نداریم، بلکه روایات فراوانی داریم که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله هنگام اذان به وحدانیت خداوند و نبوت خود به‌طور یقین و آشکارا گواهی می‌دادند. در این‌باره به چند نمونه از روایات بسنده می‌شود.

۲.۱ - روایتی از امام باقر

امام باقر علیه‌السلام فرمود: «در شب معراج آن‌گاه که پیامبر به بیت المعمور رسید، وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت، پیامبر جلو ایستاد، فرشتگان و پیامبران پشت سر حضرت به صف ایستادند (و نماز را به جای آوردند)». کسی از امام باقر ـ علیه‌السلام ـ پرسید: جبرئیل چگونه اذان گفت؟ امام ـ علیه‌السلام ـ فرمود: «الله اکبر، أشهد ان لا إله إلاّ الله، أشهد أن محمّداً رسول الله... (تا آخر اذان)».
روشن است وقتی تشریع اذان با این جمله‌ها باشد، اذان پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نمی‌تواند به شیوه‌ی دیگری باشد. به همین جهت، نحوه‌ی اذان گفتن پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ با اذان گفتن جبرئیل و امت پیامبر تفاوتی ندارد.

۲.۲ - روایتی از امام حسین

امام حسین علیه‌السلام فرمود: از پدرم علی بن ابی‌طالب ـ علیه‌السلام ـ شنیدم که فرمود: «خداوند ملکی را فرستاد و پیامبر را به معراج برد، در آن‌جا فرشته‌ای که پیش از آن در آسمان دیده نشده بود و از آن پس هم دیده نشده، اذان و اقامه گفت. آن‌گاه جبرئیل به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ گفت: این‌گونه برای نماز اذان بگو».
[۳] دعائم الاسلامی قاضی نعمان بن محمد، تمیمی، دارالمعارف، قاهره، ج ۱، ص ۱۴۲.


۲.۳ - نتیجه

به علاوه احکام برای عموم مسلمانان است و پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ مقدم بر همه و اولی‌تر از همه در عمل به احکام است. بین ایشان و سایر مردم از این جهت تفاوتی نیست، مگر بعضی حقوق یا تکالیف خاص که باید مستند به دلیل باشد. لذا اذان و اقامه‌ی پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ همانند اذان و اقامه دیگران بوده است.


اما درباره‌ی این‌که، آیا پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در اذان خود به ولایت امام علی علیه‌السلام نیز شهادت می‌دادند، ضروری است به معنا و مفهوم کلمۀ «ولیّ» پرداخته شود.

۳.۱ - معناهای واژه‌ی «ولیّ»

واژه‌ی «ولی» به معانی متعددی آمده است که مهم‌ترین آن به شرح زیر است:

۳.۱.۱ - سرپرست و عهده‌دار بودن

چنان‌که در آیات متعددی از قرآن کریم واژه‌ی «ولیّ» در همین معنا به‌کار برده شده است؛ مانند: «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی‌ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی‌ عَلَی الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُون»؛ «خداوند کسی است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز (شش دوران‌) آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت، هیچ سرپرست و شفاعت‌کننده‌ای برای شما جز او نیست آیا متذکر نمی‌شوید؟!».‌

۳.۱.۲ - دوست

در قرآن به این معنا نیز آمده است: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‌ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیم»؛ «هرگز نیکی و بدی یکسان نیست بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان‌کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است!».

۳.۱.۳ - ناصر و یاور

[۶] ابن منظور، محمد بن مکرم‌، لسان ‌العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۷، دار صادر، بیروت‌، چاپ سوم‌، ۱۴۱۴ق‌.

قرآن می‌فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض»؛ «مردان و زنان با ایمان، ولیّ (و یار و یاور) یک‌دیگرند».

۳.۱.۴ - ولی الله

شکی نیست که از معانی مطرح شده استعمال لفظ «ولی الله» برای مؤمنین به معنای دوم و سوم (دوست و یاور) هیچ اشکالی ندارد؛ بلکه در روایات اهل سنت و شیعه نیز به این معنا آمده است.
[۸] ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق:الطیب، اسعد محمد، ج ‌۲، ص ۶۷۵، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم‌، ۱۴۱۹ق‌.


۳.۲ - ولی و سرپرست بودن امام علی

اما در خصوص معنای اول باید گفت روایاتی وارد شده که علی علیه‌السلام، ولی و سرپرست و اولی به تصرف است، همان‌گونه که پیامبر عظیم الشأن اسلام این‌گونه بود. البته علی علیه‌السلام، ولی الله است؛ یعنی علی از سوی خداوند به ولایت و سرپرستی امت منصوب شده است، همان‌گونه وقتی گفته می‌شود «محمدٌ رسولُ الله»؛ یعنی محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، رسولی از جانب خداوند است.

۳.۳ - شهادت ثالثه سلمان و شهادت ابوذر به ولایت امام

هم‌چنین در این زمینه ادله‌ای که به‌طور صریح و روشن دلالت داشته باشد که پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به ولایت علی ـ علیه‌السلام ـ در اذان خود شهادت می‌داده‌اند، یافت نشده است. گرچه در کتاب «السلافة فی امر الخلافة» آمده است که سلمان فارسی در اذان خود شهادت ثالثه را اضافه نمود و همین موجب شد که مردی به نزد پیامبر شکایت ببرند، ولی پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فرمود: «نیکو سخنی را شنیدی». هم‌چنین در این کتاب آمده است که پس از واقعه‌ی غدیر ابوذر غفاری در اذان خود بعد از شهادتین به ولایت امیر مؤمنان علی ـ علیه‌السلام ـ شهادت داد، جمعی از منافقین این را نپسندیدند و آن‌چه را دیده بودند، به عنوان اعتراض بر پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ عرضه کردند پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فرمود: «اما وعیتم خطبتی یوم الغدیر لعلی بالولایه، پس چه بود معنای خطبه طولانی من که در آن صحرا و گرمای شدید برای شما خواندم آیا معنای آن غیر از این بود که علی امیرالمؤمنین ولی خداست؟» سپس فرمود: «مگر نشنیده‌اید که من گفتم آسمان سایه نیافکنده و زمین در خود جای نداده، کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد».
[۹] . مراغی مصری، شیخ عبدالله، السلافة فی امر الخلافة، ص ۳۲ و ۳۳، نسخه خطی؛ مراغی از علمای اهل سنت که در قرن هفتم می‌زیسته است، کتاب ایشان از جمله کتاب‌های خطی است که در کتاب‌خانه ظاهریه دمشق موجود می‌باشد.


۳.۳.۱ - سند روایت فوق

اما اولاً: این کتاب در دسترس نیست تا درباره‌ی سند این حدیث بیشتر تحقیق شود، ثانیاً: چنین روایتی در متون پیش از قرن هفتم یافت نشده است تا نسبت به سند آن اظهار نظر شود.

۳.۴ - اجزای اذان

علاوه روایاتی هم که از ائمه علیهم‌السلام در بیان اجزای اذان نقل شده اشاره‌ای به جزئیت شهادت به ولایت امام علی ـ علیه‌السلام ـ ندارد و این می‌تواند اجزای اذان در زمان رسول خداـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ را تبیین کند؛ چراکه بر اساس روایات اهل بیت، اذان هجده جمله دارد. این جملات، عبارتند از:
اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَیَّ عَلَی الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَی الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَی الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَی الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَلِ حَیَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.

۳.۵ - روایاتی درباره ثواب ذکر گواهی به ولایت علی

بله، روایات فراوان در خصوص ثواب ذکر گواهی به ولایت امام علی علیه‌السلام ـ اشهد ان علی ولی الله ـ بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ آمده که در اینجا به ذکر چند نمونه از آن بسنده می‌شود:

۳.۵.۱ - روایتی از امام صادق

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «خداوند تعالی بعد از خلقت آسمان‌ها و زمین امر فرمود که منادی به این سه شهادت ندا دهد».
گفتنی است، این ندا برای اجابت کسانی بوده است که در عالم ذر وجود داشته‌اند؛

۳.۵.۲ - روایتی دیگر

همان‌طور که امام صادق ـ علیه‌السلام ـ در ذیل آیه‌ی «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‌ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‌ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی...»، فرمود: «خداوند تعالی از پشت آدمیان، نطفه‌های بشری را بیرون کشید و (در اثر تجلی ذات) خود را معرفی کرد. اگر این معرفی و نمایش ذات الاهی نبود، هیچ‌کس پروردگار خود را نمی‌شناخت. سپس خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما هستم؟ آنان گفتند: بله. و فرمود: همانا این محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ فرستاده‌ی من، و علی امیرمؤمنان علیه‌السلام؛ جانشین و امین من است».

۳.۵.۳ - سخنی دیگر از امام

هم‌چنین آن حضرت در سخنی فرموده است: «هنگامی که خداوند عرش، کرسی و... را آفرید بر آنها نوشت: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین... پس هرگاه یکی از شما بندگان بگوید: لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه، (بعد از آن) بگوید: عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین‌».‌

۳.۵.۴ - روایتی از ابن عباس

از دسته‌ای روایات نبوی نیز استفاده می‌شود که گواهی به ولایت امام علی ـ علیه‌السلام ـ پس از شهادت به وحدانیت و یکتایی خداوند و نبوت محمد مصطفی ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ در جایز است و در نزد خدا محبوبیت دارد؛ چنان‌که ابن عباس نقل می‌کند از پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ که آن حضرت فرمود: «سوگند به خداوندی که مرا به پیامبری مبعوث کرده؛ عرش، کرسی، افلاک، آسمان‌ها و زمین مستقر نشده‌اند، مگر این‌که در آنها نوشته شده: لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه، علی امیر المؤمنین».

۳.۶ - دیدگاه فقهای شیعه

به‌هر‌حال از آن‌جا که اذان عبادت است، و این احتمال وجود دارد که شهادت بر ولایت حضرت امیر المؤمنین ـ علیه‌السلام ـ جزو آن نباشد، بیشتر فقهای شیعه
[۲۲] حسینی شیرازی، سید محمد، من فقه الزهراء علیها السلام، ج ۳، ص ۱۴۴، رشید، قم، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
آن را جزو اذان نمی‌دانند و می‌گویند که آن را به قصد قربت یا تبرک به‌جا آورند، نه به قصد جزئیت.
[۲۳] امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، ج ‌۱، ص ۵۱۹، م ۹۱۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق.


۳.۷ - طرح یک شبهه

نهایت شبهه‌ای که امکان طرح آن در این‌جا وجود دارد آن است که شاید گفتن آن بدعت باشد، اما با در نظر گرفتن این نکته که در معنای بدعت آورده‌اند: «وارد کردن عقیده یا عملی در حوزۀ دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده در استنباط احکام، همچون قرآن و سنت معصومان ـ علیهم‌السلام ـ و از بدعت به تشریع در دین نیز تعبیر می‌شود»
[۲۵] عبدالرحمان، محمود، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج ۱، ص ۳۶۱ و ۳۶۲، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
اگر کسی این جمله را جزو اذان بداند و در اذان بگوید بدعت و حرام است؛ اما با توجه به این‌که بیشتر فقهای شیعه این جمله را جزو اذان نمی‌دانند و در صورت گفتن باید طوری بگویند که شبیه جمله‌ها اذان و اقامه نگردد؛ از‌این‌رو گفتن آن بدعت نبوده و اشکالی ندارد.

۳.۸ - علت گفتن شهادت سوم، بدون قصد جزئیت

به‌هر‌حال علت این‌که بیشتر فقهای شیعه گفتن شهادت سوم، بدون قصد جزئیت را جایز می‌شمارند، آن است که روایات ذکر شده در بالا به نحو مطلق می‌گویند: هرگاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابی‌طالب ـ علیه‌السلام ـ هم بدهید و این روایات چون مطلق است نه مقید، شامل حال اذان و اقامه و چه در غیر اذان و اقامه، می‌شود، و این به معنای جزو اذان بودن نیست.

۳.۸.۱ - نتیجه

در نتیجه گفتن جمله‌ی «علی ولی الله» در اذان، اقامه و تلقین میت با توجه به جایگاه و مقام و منزلت علی علیه‌السلام اگر به قصد قربت یا تیمّن و تبرک ـ غیر از جزئیت ـ باشد، اشکال ندارد.

۳.۹ - روایتی در منابع اهل سنت

گفتنی است، در برخی منابع اهل سنت آمده که مؤذن، پیش عمر بن خطاب رفته تا او را از نماز صبح با خبر سازد، دید عمر خواب است، گفت: «الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنْ النَّوْمِ ( نماز از خواب بهتر است)»، عمر به او دستور داد که این جمله را در اذان بگنجاند.
[۲۶] موطأ مالک، باب «النداء للصلاة».
[۲۷] ابن ابی‌شیبة، حافظ عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شیبة فی الاحادیث و الآثار، ج ۱، ص ۲۳۶، دارالفکر، بیروت، بی‌تا.
لذا اهل سنت این عبارت را در اذان صبح پس از «حی علی الفلاح» آورده‌اند.
[۲۸] سنن أبی‌داوود، باب «کیف الأذان»، ح ۴۲۲؛ سنن نسائی، باب «الأذان فی السفر»، ح ۶۲۹؛ سنن ابن ماجه، باب «بدء الأذان»، ح ۶۹۹.
چه مجوزی برای تکرار این جمله در اذان صبح از سوی اهل سنت وجود دارد؟! آیا می‌توان این کار را با کار شیعه مقایسه کرد که گواهی به ولایت امام علی علیه‌السلام را جزو اذان نمی‌داند؟


مطلبی که در پرسش درباره‌ی شهادت و گواهی به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در اذان مطرح شده، ظاهراً از این حدیث استفاده شده که می‌فرماید: «مَنْ کَانَ مُقِیماً عَلَی الْإِقْرَارِ بِالْأَئِمَّةِ ـ علیهم‌السلام ـ کُلِّهِمْ وَ بِإِمَامِ زَمَانِهِ وَ وَلَایَتِهِ».
اما این حدیث هیچ‌گونه دلالت یا اشاره‌ای به شهادت و گواهی به امام زمان در اذان ندارد؛ بلکه بر ثبات قدم و استواری انسان مؤمن بر ولایت ائمه‌ اطهار علیهم‌السلام دلالت دارد.


۱. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح:موسوی خرسان، حسن، ج ۲، ص ۶۰، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۲. سبحانی، جعفر، الاعتصام بالکتاب و السنة، ص ۲۷، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، بی‌تا.    
۳. دعائم الاسلامی قاضی نعمان بن محمد، تمیمی، دارالمعارف، قاهره، ج ۱، ص ۱۴۲.
۴. سجده (۳۲)، آیه ۴.    
۵. فصلت (۴۱)، آیه ۳۴.    
۶. ابن منظور، محمد بن مکرم‌، لسان ‌العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۷، دار صادر، بیروت‌، چاپ سوم‌، ۱۴۱۴ق‌.
۷. توبه (۹)، آیه ۷۱.    
۸. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق:الطیب، اسعد محمد، ج ‌۲، ص ۶۷۵، مکتبة نزار مصطفی الباز، چاپ سوم‌، ۱۴۱۹ق‌.
۹. . مراغی مصری، شیخ عبدالله، السلافة فی امر الخلافة، ص ۳۲ و ۳۳، نسخه خطی؛ مراغی از علمای اهل سنت که در قرن هفتم می‌زیسته است، کتاب ایشان از جمله کتاب‌های خطی است که در کتاب‌خانه ظاهریه دمشق موجود می‌باشد.
۱۰. شیخ صدوق، من ‌لا یحضره ‌الفقیه، ج ۱، ص ۲۸۹ و ۲۹۰، انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، ۱۴۱۳ق.    
۱۱. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح:موسوی خرسان، حسن، ج ۲، ص ۶۱، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح:غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، ج ۱، ص ۴۴۱، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۱۳. شیخ صدوق، الأمالی، ص ۷۰۱، اعلمی، بیروت، چاپ پنجم، ۱۴۰۰ق.    
۱۴. احزاب (۷)، آیه ۱۷۲.    
۱۵. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلّی الله علیهم، محقق و مصحح:کوچه باغی، محسن بن عباس‌علی، ج ۱، ص ۴۵، ‌مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.    
۱۶. کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، محقق و مصحح:کاظم، محمد، ص ۱۴۸ و ۱۴۹، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.    
۱۷. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح:خرسان، محمدباقر، ج ۱، ص ۱۵۸، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.    
۱۸. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۸، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق.    
۱۹. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسی)، ص ۳۰۰، انتشارات دهقان، تهران، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.    
۲۰. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۱۱۱، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق؛ هر‌چند گروهی از فقها آن را جزو اذان دانسته و گفتن آن را مستحب می‌دانند.    
۲۱. بحرانی، محمد سند، الشهادة الثالثة، مقرر:شکری بغدادی، علی، ص ۴۳ ۴۶، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.    
۲۲. حسینی شیرازی، سید محمد، من فقه الزهراء علیها السلام، ج ۳، ص ۱۴۴، رشید، قم، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
۲۳. امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، ج ‌۱، ص ۵۱۹، م ۹۱۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق.
۲۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق:داودی، صفوان عدنان، ص ۱۱۱، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.    
۲۵. عبدالرحمان، محمود، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج ۱، ص ۳۶۱ و ۳۶۲، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
۲۶. موطأ مالک، باب «النداء للصلاة».
۲۷. ابن ابی‌شیبة، حافظ عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شیبة فی الاحادیث و الآثار، ج ۱، ص ۲۳۶، دارالفکر، بیروت، بی‌تا.
۲۸. سنن أبی‌داوود، باب «کیف الأذان»، ح ۴۲۲؛ سنن نسائی، باب «الأذان فی السفر»، ح ۶۲۹؛ سنن ابن ماجه، باب «بدء الأذان»، ح ۶۹۹.
۲۹. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۸۰ ص ۴۷، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق.    



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : احکام نماز | اذان و اقامه | فقه




جعبه ابزار