اخلاق و ادب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اخلاق، ادب.
پرسش: فرق اخلاق و ادب چیست؟ لطفاً در این باره توضیح فرمایید.
پاسخ: اخلاق به معنای ملکات راسخ در روح و وصفی است از اوصاف روح؛ ولی آداب عبارت است از: هیئتهای زیبای گوناگون که اعمال صادر از انسان بدان زینت داده میشود. به عبارت دیگر، اخلاق مربوط به عالم درون است و آداب، مربوط به ظرافت و زیبایی عمل است.
اخلاق به معنای ملکات راسخ در
روح و وصفی است از اوصاف روح؛ ولی آداب عبارت است از: هیئتهای زیبای گوناگون که
اعمال صادر از
انسان بدان
زینت داده میشود.
به عبارت دیگر، اخلاق مربوط به
عالم درون است و آداب، مربوط به ظرافت و
زیبایی عمل است.
استاد مطهری (رحمه الل) در زمینه تفاوت اخلاق و ادب گوید: اخلاق مربوط است به خود انسان، یعنی مربوط است به اینکه انسان به
غرایز خودش چه نظامی بدهد، خودش را چگونه بسازد، نظّام دادن به غرایز را اخلاق میگویند. انسان دارای غرایز مختلفی است؛ همچون
قوه شهویه،
قوه غضبیه. قوه شهوانی کارش جلب منافع است، انسان را وادار میکند که منافع خودش را طلب بکند. قوه غضبیه قوه دفع است، نیرویی است که به طور خودکار، انسان را وادار میکند که چیزهایی را که برای خودش بد و مضر تشخیص میدهد، دفع کند.
یک قوه دیگری هست به نام
قوه عقل که قوه حسابگری است. هر قوهای فقط کار خودش را حساب میکند؛ به عنوان مثال،
شهوت خوردن در انسان هست، آن قوهای که کارش خوردن است، دیگر حسابی در دستش نیست، فقط احساس
لذت میکند، میگوید فقط باید بخورم، همچنین است قوه
غضب؛ ولی اینها باید حسابی داشته باشند، باید انسان به این قوا یک نظمی بدهد. شما اگر یکی از قوا را آزاد بگذارید که کار خودش را انجام بدهد، این آزادی شما را
فاسد میکند. مثال دیگر چشم و
زبان است، چشم از دیدن یک اموری لذت میبرد. دیگر حسابی در کارش نیست، زبان میگوید: «من از خوردن فلان چیز لذت ببرم»، اما یک حساب دیگری هست و آن اینکه تنها این نیست که باید لذت ببری، بعد از این لذت باید ببینی بر سر این اجتماع بدنی و
شخصیت انسان چه میآید.
باید
عقل بر این بدن و بر این شخصیت
حکومت کند و به هر کدام سهمی بدهد. این معنای نظام دادن به غرایز است. در اخبار و
روایات نیز، به سهمبندی غرایز اشاره شده است، تمام غرایز و اعضای بدن
حق دارند و چون
عقل بهتنهایی قادر نیست که به حساب اینها برسد،
دین با تکالیفی که دارد، سهمبندیهای اینها را مشخص میکند، ما به این مسئله اخلاق میگوییم؛ اما آداب، مربوط به سهمبندی غرایز نیست؛ بلکه مربوط به این است که انسان غیر از مسئله
اخلاق، به اموری اکتسابی که باید
اسم آنها را فنون گذاشت، احتیاج دارد؛ یعنی به یک سلسله صفتها احتیاج دارد. باید آنها را یاد بگیرد. به عنوان مثال، انسان احتیاج دارد که خط نوشتن را یاد بگیرد. یاد گرفتن خط و نوشتن جزو آداب است. نوشتن، فن است،
هنر است. این آداب در زمانهای مختلف فرق میکند؛ اما اخلاق با مقتضیات زمان عوض نمیشود.
در قبال این نظر، برخی صاحبنظران معتقدند همه کارهای زشتی که متصف به خوب و بد میشوند، در قلمرو
اخلاق قرار میگیرند.
دکتر
علی قائمی معتقد است: آداب ناشی از رسم است و غرض از رسم، عملی است که در گذشته به خاطر دستیابی به منافعی ... یا حفظ مصلحتی پدید آمده
[
است
]
و هماکنون نیز به همان خاطر و گاهی برحسب
عادت در جامعه وجود دارد. آداب در چنین صورتی عبارت از رسمی است که برای خوشآمد دیگران انجام میگیرد؛ مثل گرفتن جلوی دهان هنگام عطسه و سُرفه، آن هم در میان جمع ... . اخلاق
[۴] ضابطهای است که بر اجرای آداب مسلط است. آداب در جوامع مختلف و حتی در بین گروههای مختلف ممکن است متفاوت باشد؛ درحالی که اخلاق همیشه ثابت است. آداب نشئتگرفته از عهد قدیم و مردم است؛ درحالی که اخلاق نشئتگرفته از یک
فلسفه، مکتب یا
مذهب است.
سایت حوزه نت، برگرفته از مقاله «اخلاق و ادب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۶/۰۷.