• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیه ۲۶ سوره الرحمن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: سیر تکاملی، انسان ، جن ، فنا، ماده، حرکت جوهری، آفرینش جهان هستی.
پرسش: در تفسیر آیه‌ ۲۶ سوره‌ الرحمن " کل من علیها فان " از کجا فهمیده می‌شود که منظور از "من علیها" انس و جن می‌باشند، یا از کجا می‌دانیم که جنیان در روی زمین زندگی می‌کنند؟ و یا انسان‌های دیگر روی کرات دیگر زندگی نمی‌کنند؟ در جای دیگری آمده است که منظور از "فان" نابودی مطلق نیست؛ بلکه نوعی تبدیل و تغییر در عالم است. این معنا با توجه به چه قرینه‌ای برداشت شده است؟
پاسخ: ۱. ترجمه‌ آیه عبارت است از:"هر کس (هر صاحب شعور و عقلی) که بر آن ( زمین ) است، فانی می‌باشد و وجه پروردگار تو (که آن وجه) دارای جلال و اکرام (جمال) است، باقی می‌ماند"؛ ۲. از مجموع آیات سوره الرحمن و برخی روایات کاملاً روشن است که خداوند رحمان و رحیم، در مقام شمارش نعمت‌هایی است که به صاحبان شعور و عقل عطا نموده است؛ ۳. تعبیر "ثقلان" در آیه‌ ۳۱ سوره‌ الرحمن و استعمال لفظ "مَن" به جای "ما" در آیه‌ ۲۶ همین سوره، در کنار سایر آیات این سوره به‌ویژه آیه‌ " فبای آلاء ربکما تکذبان " و آیات ۳۳، ۱۵، ۱۴، ۳۵ و... تعیین کننده‌ مراد و مخاطب آیات، خصوصاً آیه‌ " کل مَن علیها... " می‌باشد؛ چراکه در قرآن ثقلان به معنای جن و انس است و "مَن" برای صاحبان عقل و اندیشه به کار می‌رود.

فهرست مندرجات

۱ - بررسی مطالب در سه بخش
۲ - ترجمه آیات ۲۵ و ۲۶ سوره‌ الرحمن
۳ - بخش اول:مراد آیه از "من علیها"
       ۳.۱ - دلایلی بر زندگی جنیان روی زمین
              ۳.۱.۱ - ۱. دلیل اول
              ۳.۱.۲ - ۲. دلیل دوم
              ۳.۱.۳ - ۳. دلیل سوم
۴ - بخش دوم:معنای آیه
       ۴.۱ - معنای لغوی "فنا"
       ۴.۲ - تفسیرهای گوناگون درباره آیه مذکور
       ۴.۳ - أ. نابودی مطلق همه‌ موجودات
              ۴.۳.۱ - استناد به شواهد قرآنی
              ۴.۳.۲ - استناد به شواهد روایی
              ۴.۳.۳ - روایتی از امام صادق
              ۴.۳.۴ - روایتی از طبرسی
              ۴.۳.۵ - روایتی از امام علی
       ۴.۴ - ب. مرگ بدن و بقای ارواح
       ۴.۵ - ج. انتقال از دنیا به آخرت و رجوع به خداوند
       ۴.۶ - د. فانی بودن دنیا، نه آینده فانی
              ۴.۶.۱ - فانی بودن موجودات با شعور زمینی
              ۴.۶.۲ - سروده‌ای از شبستری در این باب
              ۴.۶.۳ - فانی بودن موجودات ماسوای وجه خداوند
              ۴.۶.۴ - سروده‌ای از مولوی در مثنوی معنوی
۵ - بخش سوم:دلایل و شواهد
       ۵.۱ - سیر تکاملی موجودات به‌سوی خدا
       ۵.۲ - حرکت جوهری ذاتیِ موجودات
       ۵.۳ - چیستی مقام ماده و حرکت
       ۵.۴ - چگونگی کسب مقامات در مرحله انسانی
       ۵.۵ - جبران فنا و نابودی اشیا با اثبات جود و احسان خداوند
       ۵.۶ - حرکت و تبدل جوهری و ذاتی اشیا
              ۵.۶.۱ - چگونگی آفرینش جهان هستی
۶ - پانویس
۷ - منبع


در پاسخ سؤال ابتدا به ترجمه‌ آیات ۲۵ و ۲۶ سوره‌ الرحمن می‌پردازیم و سپس جواب را در سه بخش پی می‌گیریم:
بخش اول: در این بخش دلایل و شواهدی که بیانگر مراد و منظور آیه‌ شریفه از عبارت "من علیها" می‌باشد و نیز مطالبی در مورد زندگی جنیان در روی زمین عرضه می‌گردد.
بخش دوم: این بخش عهده‌دار بیان معنای لغوی فنا و برخی تفاسیر و نظرات پیرامون آیه‌ بیست و شش سوره‌ الرحمن می‌باشد.
بخش سوم: در این بخش قراین و شواهد مربوط به تفسیر و برداشت مذکور در سؤال (اثبات تجدد و تغیر عالم) مطرح می‌گردد.


خداوند در آیات ۲۵ و ۲۶ سوره‌ الرحمن می‌فرماید:" کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام "؛ هر کس (هر صاحب شعور و عقلی که) بر آن (زمین) است، فانی می‌باشد و باقی می‌ماند وجه پروردگار تو (که آن وجه) دارای جلال و اکرام (جمال) است.
[۶] جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، معاد در قرآن، ج ۴، ص ۱۹۳.
[۷] تحریر تهمید القواعد، ص ۷۷۸.
[۸] طالقانی، مولانظرعلی، کاشف الاسرار، ج ۱، ص ۳۳۵.
[۹] سایر ترجمه‌های قرآن کریم (ترجمه محمدمهدی فولادوند، تفسیر نمونه،...).

یعنی هر جنبنده‌ دارای شعور و عقل که بر روی زمین قرار دارد، فانی و نابود و هالک است و .... البته در این کریمه به‌طور صریح از زمین سخن به میان نیامده است؛ لکن از سیاق آیات پیشین استفاده می‌شود که ضمیر در "علیها" به زمین بازمی‌گردد و با مجموعه آیاتی که در مقام بیان و شمارش نعمت‌ هایی است که خداوند رحمان به صاحبان شعور و عقل عطا نموده است نیز مناسبت دارد.
[۱۱] فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۲، ص ۶۴۱ ؟؟؟.
[۱۲] شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۰۵.
[۱۳] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج ؟؟؟، ص ؟؟؟.



در خصوص اینکه چه کسانی روی زمین زندگی می‌کنند و این صاحبان شعور و عقل چه افرادی می‌باشند، آرای مختلفی از سوی مفسران قرآن کریم ارائه گردیده است؛ لکن از مجموع آیات سوره‌ الرحمن، به‌ویژه آیه‌ " فبای آلاء ربکما تکذبان "؛ پس کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان را منکرید و آیات چهارده و پانزده که فرمود: " خلق الانسان من صلصال کالفخار و خلق الجانّ من مارج من نار " و نیز آیه‌ سی و یکم: " سنفرغ لکم ایّه الثقلان " که در آن سخن از "ثقلان" (دو گروه ثقیل و سنگین) به میان می‌آید و در تعبیر قرآن کریم ، ثقلین به جن و انس گفته می‌شود
و همین‌طور آیات سی و سه، سی و پنج و ... به روشنی به دست می‌آید که پروردگار رحمان و رحیم، روی سخن با انسان و جن دارد و در مقام تذکر نعمت‌های مربوط به آنان است و از‌همین‌رو فرمود: " کل من علیها... " و نفرمود: "کل ما علیها"؛ زیراکه اسم "مَنْ" بیانگر صاحبان اندیشه و عقل است و کلمه‌ "ما" از تحمل چنین پیامی عاجز است.
افزون بر آنچه گفته شد، کلامی که جابر بن عبداللَّه درباره‌ سوره الرحمن از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند، کاملاً بر اینکه مخاطبان آیات سوره‌ الرحمن، به‌ویژه آیه‌ " فبای آلاء ربّکما تکذبان " انس و جان می‌باشد، شاهد روشنی بر این مطلب است.
[۱۷] فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۲، ص ۶۴۰ ؟؟؟.
[۱۸] مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۷۸ ؟؟؟.
[۱۹] مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۱۱۷ ؟؟؟.

از‌این‌روست که اکثر مفسران تصریح نموده‌اند که مراد از " من علیها " انس و جان می‌باشد.
[۲۱] فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۲، ص ۶۴۰ ؟؟؟.
[۲۲] شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۰۵.


۳.۱ - دلایلی بر زندگی جنیان روی زمین

اینکه براساس چه دلیل و شاهدی جنیان روی زمین زندگی می‌کنند، سخن و مستند فراوان است؛ ولی برای نمونه به برخی می‌توان اشاره نمود:

۳.۱.۱ - ۱. دلیل اول

مشاهدات و رابطه‌های مستقیم افراد مختلف و فراوان با جنیان.

۳.۱.۲ - ۲. دلیل دوم

به تسخیر درآمدن جن برای حضرت سلیمان (نمل، ۱۷) و آوردن تخت بلقیس برای ایشان (نمل، ۳۸ و ۳۹) و کار کردن برخی از جن در پیش روی او (سبأ، ۱۲) و بنّایی و غوّاصی بعضی از شیاطین (ص، ۲۷) ـ و شیطان از جن است ـ و گوش دادن به وحی و کلام اللَّه مجید (جن، ۱؛ احقاف، ۳۲،۳۱،۲۹ و...)....

۳.۱.۳ - ۳. دلیل سوم

وجود روایات فراوان و روشن که زندگی جنیان را در روی زمین و وادی‌ها و مکان‌های کم جمعیت اثبات نموده و جنیان را از اهل زمین می‌شمارد. از آن جمله روایت مفصلی است که امام باقر (ع) از امیرمؤمنان علی (ع) در خصوص مخلوقات زمینی قبل از حضرت آدم (ع) نقل می‌فرماید و در بخشی از آن آمده است:"... فلما کان من خلق اللَّه ان یخلق آدم... ثم قال للملائکة: انظروا إلی اهل الارض من خلقی من الجن و النسناس هل ترضون اعمالهم و طاعتهم لی..."
[۲۴] مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۳۲۴ ؟؟؟.
که صریحاً جن و نسناس را از اهل زمین شمرده است.
[۲۵] مفاتیح الغیب، ج ۱، ص ۲۶۴ و ۲۶۵؛ البته برخی روایات دیگر، محل زندگی شیطان را هوا بیان نموده است (نه آسمان و نه زمین).
و روایات دیگر به‌طور صریح و روشن بر سکونت جنیان در وادی‌های مخصوص به آنان دلالت می‌نمایند که برای پرهیز از تطویل سخن از ذکر آنان خودداری می‌شود. برای اطلاع از جزئیات آنان به مجامع روایی و کتب مربوط به جن، می‌توان مراجعه نمود.
[۲۶] مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۸۷، ۷۶، ۸۱ ـ ۹۳ و ۷۶ ـ ۹۱. ؟؟؟.
[۲۷] مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۶۹ ؟؟؟.
[۲۸] مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۷۵ و ۱۷۶ ؟؟؟.
شایان ذکر است که آیه‌ شریفه، نفیاً و اثباتاً دلالتی بر زندگی انسان‌ها و یا سایر موجودات بر روی کُرات دیگر ندارد؛
[۲۹] مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، ۱ ـ ۳، ص ۳۰۸ ـ ۳۱۲؛ البته اینکه آیا جن موجودی مادی است و یا مجرد (به تجرد برزخی و مثالی) که اگر مجرد باشد، مکان و... نخواهد داشت، هرچند به صورت‌های گوناگون تمثل پیدا نماید، نیازمند بررسی جداگانه‌ای می‌باشد و چون در سؤال پرسشگر محترم زمینه‌ای برای طرح این مسئله مشاهده نشد، از بیان آن خودداری گردید. همچنین سخن در خصوص رفتن شیاطین به آسمان‌ها و لمس آسمان‌ها توسط آنان و استراق سمع و... فراوان است که مجال پرداختن به آن وجود ندارد.
گرچه هلاک و فنا، سایه‌گستر تمام موجودات عالم امکان خواهد بود.




۴.۱ - معنای لغوی "فنا"

"فنا" در لغت به معناهای گوناگونی آمده است؛ مانند از بین رفتن، نیستی، تباهی، هلاکت، اتمام، قطع، تحلیل، پایان، مرگ، محو شدن، زودگذر، فرسوده، سالخوره، تغییر، به‌صورت دیگر در آمدن، خروج شی‌ء از صفتی که با آن صفت قابل انتفاع و استفاده باشد و ....
[۳۰] کتب لغت (مقاییس اللغة، لسان العرب، المنجد، قاموس قرآن، فرهنگ بزرگ جامع نوین و...) و تفاسیر.


۴.۲ - تفسیرهای گوناگون درباره آیه مذکور

در تفسیر و مراد آیه‌ شریفه‌ " کل من علیها فان "، آرا و بیانات متفاوتی ارائه گردیده است که پرداختن به آنها و نقد و بررسی هر کدام مجال فراوانی را می‌طلبد؛ ولی به منظور پاسخ به بخش پایانی پرسش، ذکر برخی از آنان لازم می‌باشد.

۴.۳ - أ. نابودی مطلق همه‌ موجودات

آیه خبر از انعدام و نابودی مطلق همه‌ موجوادت ـ اعم از اجسام و موجودات زنده ـ به‌ویژه انسان و جن می‌دهد، چه در روی زمین زندگی کنند و چه در کرات دیگر و آسمان‌ ها و دلالتی بر انحصار زندگی به کره‌ زمین نیز ندارد. شواهد قرآنی و روایی فراوانی برای این نظر وجود دارد؛ مانند آیات:

۴.۳.۱ - استناد به شواهد قرآنی

" کل نفس ذائقة الموت " هر نفس (و روحی) چشنده‌ مرگ است. " و الاول و الاخر " او، اول است (در وجود) و آخر است (در وجود)، " کل شی‌ء هالک الاّ وجهه " (هر چیزی هالک (و فانی) است مگر وجه او. " و هو الذی یبدأ الخلق ثم یعیده " و هموست که آفرینش را آغاز می‌کند، سپس باز می‌گرداند آن را " کما بدأنا اوّل خلق نعیده " همان گونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم، دو باره آن را باز می‌گردانیم).

۴.۳.۲ - استناد به شواهد روایی

و روایاتی نظیر:

۴.۳.۳ - روایتی از امام صادق

عن الصادق (ع): "انه سئل عن المیت یبلی جسده؟ قال: نعم، حتی لایبقی لحم و لاعظم الاّ طینته التی خلق منها فانها لاتبلی بل تبقی فی القبر...".

۴.۳.۴ - روایتی از طبرسی

مرحوم طبرسی در "الاحتجاج" در ضمن سؤالاتی که زندیق از امام صادق (ع) نموده، آورده است: امام (ع) در پاسخ زندیق که پرسید: آیا روح بعد از خروج از قالب خود متلاشی می‌گردد یا باقی است، فرمود: "بل هو باقٍ إلی وقت یوم ینفخ فی الصور، و عند ذلک تبطل الاشیاء و تفنی..."؛ بلکه او تا هنگام روزی که در صور دمیده می‌شود، باقی است؛ پس در آن هنگام اشیا باطل می‌شوند و فانی می‌گردند ... .
[۳۸] شبر، سیدعبداللَّه، حق الیقین، ص ۹۸ ـ ۹۹.
[۳۹] علامه‌ مجلسی، حق الیقین، ص ۴۱۸ ـ ۴۱۹.


۴.۳.۵ - روایتی از امام علی

حضرت علی (ع) می‌فرماید:" والمفنی لها بعد وجودها حتی یصیر موجودها کمفقودها و لیس فناء الدنیا بعد ابتداعها بأعجب من إنشائها و اختراعها"؛ او نابودکننده‌ اشیا بعد از وجود آنهاست، تا این‌که موجود آنان مانند مفقودشان می‌گردد. (گویا موجودی نبوده است).
[۴۰] نهج البلاغه، خطبه‌ ۱۸۶، ترجمه‌ نهج البلاغه، محمد دشتی، ترجمه‌ خطبه‌ ۱۸۶.


۴.۴ - ب. مرگ بدن و بقای ارواح

مراد از فنا در آیه‌ مذکور (و هلاک در آیه‌ ۸۸ سوره‌ قصص که می‌فرماید: کل شی‌ء هالک الا وجهه )، مرگ (بدن) و خروج از انتفاست.
[۴۱] سیدعبداللَّه شبر، حق الیقین، ص ۹۸.
هرچند این آیات شامل ارواح و موجودات مجرد نمی‌شود، اگر هم بشود، از این حکم (فنا و مرگ) خارج خواهد بود؛ زیراکه دلایل عقلی و نقلی بیانگر بقای ارواح و ... و آنچه نزد خداست، می‌باشند.
[۴۶] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۸، ص ۳۸۰ به بعد.
[۴۷] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۳۷ به بعد.
[۴۸] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۹.
[۴۹] مصباح، محمدتقی، مفاتیح الغیب، ج ۲، ص ۶۲۳ ـ ۶۴۰.
[۵۰] مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، ج ۱ ـ ۳، ص ۴۴۵.
افزون بر آن، "موجود" هرگز معدوم نخواهد شد و براهین فلسفی و ادله‌ نقلی بیانگر این ادعاست.

۴.۵ - ج. انتقال از دنیا به آخرت و رجوع به خداوند

آیه بیانگر انقطاع و پایان یافتن نشئه‌ دنیا و مرتفع شدن آثار و احکام آن است که با فنا و نابودی ساکنان صاحب شعور آن تحقق می‌پذیرد و به دنبال این فنا و غروب، طلوع نشئه‌ آخرت و انتقال از دنیا به عقبی انجام می‌پذیرد. و واژه‌ "فانٍ" ظهور در آینده دارد؛ به این معنا که پایان عمر دنیا و هر که در آن است، در آینده خواهد بود.
[۵۲] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۶۶.
[۵۳] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۹.
[۵۴] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۸۲.
از‌این‌روی حقیقت این فنا، انتقال از دنیا به آخرت است و رجوع به خداوند، همان‌گونه که در بسیاری از آیات، فنا به انتقال مذکور تفسیر شده است.

۴.۶ - د. فانی بودن دنیا، نه آینده فانی

در آیه‌ شریفه، "فنا" که به‌صورت مشتقِ "فانٍ" استعمال گردیده است، به معنای آنچه که در آینده فانی خواهد شد، نمی‌باشد؛ زیرا یقیناً اطلاق لفظ مشتقِ "فانٍ" بر موجوداتی که بعداً از بین خواهند رفت، مجاز می‌باشد و آنچه محل خلاف و گفت‌وگوی اندیشمندان علم اصول واقع شده، در خصوص استعمال مشتق در مواردی است که در گذشته متلبس به یک صفت و مبدئی بوده و الآن فاقد آن صفت‌اند؛ مثل اینکه فردی در گذشته پزشک بوده و اکنون همه‌ دانش خود را فراموش نموده و از تخصص پزشکی بهره‌ای ندارد. آیا حقیقتاً به چنین کسی می‌توان پزشک اطلاق نمود؟ ولی به انسانی که در آینده پزشک خواهد شد، به‌طور مسلم، اطلاق پزشک مجاز و غیر واقعی است.
[۵۶] جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۴، ص ۱۹۴.

بدین سبب معنای حقیقی آیه، هم‌افق با معنای آیه‌ " کل شی" هالک الا وجهه " خواهد بود، بدین‌گونه که:"هر کس روی زمین است، (اکنون و بالفعل) فانی و هالک و نابود است.

۴.۶.۱ - فانی بودن موجودات با شعور زمینی

به دیگر سخن، موجودات زمینی که دارای شعور و عقل هستند، چون ممکن الوجود و نیازمند به خالق و هستی‌بخش می‌باشند، در حد ذات خویش، فانی و هالک هستند و مرگ و فنای عمومی بر آنان سایه افکنده است.
[۵۹] جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، معاد در قرآن، ج ۴، ص ۱۹۴.
[۶۰] حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۰۷، ۲۵۴، ۷۲۰ و ... .

و این نقیصه و نیاز و سیه‌رویی هرگز از آنها جدا نمی‌گردد.

۴.۶.۲ - سروده‌ای از شبستری در این باب

از این منظر است که محمود شبستری با الهام از حدیث : "الفقر سواد الوجه فی الدارَیْن"
[۶۱] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۱، ص ۶۹؛ فقر، سیاهی وجه است در دو عالم (دنیا و آخرت).
[۶۲] حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۰۷.
سروده است:
سیه‌رویی ز ممکن در دو عالم ••• جدا هرگز نشد و اللَّه اعلم
[۶۳] محمود شبستری، گلشن راز، بیت ۱۲۶.


۴.۶.۳ - فانی بودن موجودات ماسوای وجه خداوند

البته این‌گونه فنا و هلاکت، اختصاص به موجودات با شعور زمینی (انسان و جن) ندارد و ماسوای وجه پروردگارِ صاحب جلال و اکرام و اولیای خاص او را شامل می‌گردد؛ چنان‌که در آیات متعددی از این فنا و هلاک خبر داده شده است:" کل شی هالک الا وجهه "؛ هر چیزی هالک است؛ مگر وجه او. یا " و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الاّ من شاء اللَّه... "؛ و در صور (اسرافیل) دمیده می‌شود؛ پس هر که در آسمان‌ها و زمین است، مدهوش شوند؛ جز کسی که خدا (بقای او را) خواهد ... .

۴.۶.۴ - سروده‌ای از مولوی در مثنوی معنوی

چون نبودی فانی اندر پیش من ••• فضل آمد مر ترا گردن زدن
کل شی‌ء هالک جز وجه او ••• چون نه‌ای در وجه او هستی مجو
هر که اندر وجه ما باشد فنا ••• کل شی‌ء هالک نبود جزا
[۶۶] مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول؛ سخن پیرامون آیه‌ شریفه‌ «کل شی‌ء هالک الا وجهه» از مجال بحث بیرون است و فرصت دیگری را می‌طلبد.

ذکر این نکته ضروری خواهد بود که تفاسیر و برداشت‌های متفاوت دیگری با رویکردهای مختلف پیرامون آیه‌ مورد بحث مطرح گردیده است که از پرداختن به آنان خودداری می‌گردد.
[۶۷] حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۷۲۰.
[۶۸] حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۴۱.
[۶۹] حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۵۳.
[۷۰] حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۶۴.
[۷۱] حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۶۹.
[۷۲] شرح منازل السائرین، عبدالرزاق کاشانی، ص ۴۱۰.
[۷۳] شرح منازل السائرین، عبدالرزاق کاشانی، ص ۵۷۴.
[۷۴] شرح منازل السائرین، عبدالرزاق کاشانی، ص ۵۸۰.
[۷۵] الرسائل التوحیدیه، علامه ‌طباطبایی، ص ۱۲۹.
[۷۶] تحریر تمهید القواعد، جوادی آملی، ص ۳۷۴.
[۷۷] تحریر تمهید القواعد، جوادی آملی، ص ۷۷۰ ـ ۷۷۸.
[۷۸] مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، عزالدین محمود کاشانی، ص ۴۲۶.
[۷۹] اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسی، ص ۹۹.
[۸۰] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۹.
[۸۱] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۷.
[۸۲] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۶۶.
[۸۳] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۸۰.
[۸۴] مراحل اخلاق، جوادی آملی، ۴۰۱ ـ ۴۱۲.
[۸۵] مقدمات قیصری بر فصوص الحکم، فصول نهم و پانزدهم و ... .





۵.۱ - سیر تکاملی موجودات به‌سوی خدا

با نگاهی به مطالب پیشین، می‌توان گفت مراد از فنا، فنای مطلق نبوده و آیه‌ کریمه بیانگر مبدأ و منتهای حرکت و سیر تکاملی موجودات ـ به‌ویژه انسان ـ می‌باشد و آیه‌ شریفه در مقام بیان فنای تمام موجودات از هویات جزئی خود و خروج و عود به‌سوی خداوند و رجوع تمام فرع‌ها به‌سوی اصل و طلوع شمس عالم بقا از مغرب عالم فنا و صعود از درجه و مرتبه‌ عالم ماده به عالم تجرد است.
این حرکت و سیر، ولادت و شکفتن، طلوع و وصول، انکشاف و اشتداد، ظهور و بروز و تکامل و ترقی و تجلی حق ... جز با شکستن تعینات و تقیدات و متلاشی شدن حدود و قیود و توجه از نقص به کمال و عود به فطرت اصلی و رها نمودن و تخریب و فنای عالم ماده و نشئه‌ دنیا و زوال آنچه روی آن است ( کل من علیها فان )، میسر نخواهد بود.
[۸۶] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۶۶ ـ ۲۸۱.
[۸۷] مقدمات قیصری بر فصوص الحکم، فصول نهم و یازدهم.

مشاهده‌ توجه سافل به عالی، رجوع فرع به اصل، بازگشت صورت به حقیقت و معلول به علت بر کسی که قلب او منور به یقین گشته، کاری دشوار نیست و درک تبدل و تغیّر اجزای عالم بر او گران نخواهد آمد و فهم معنای " فصعق من فی السموات والارض... " آسان خواهد شد.
[۸۹] شواهد الربوبیة، ج ۱، ص ۲۹۸ ـ ۲۹۹.


۵.۲ - حرکت جوهری ذاتیِ موجودات

هر نفس نو می‌شود دنیا و ما ••• بی خبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نو نو می‌رسد ••• مستمری می‌نماید در جسد
[۹۰] مثنوی معنوی، مولوی.

رسیدن نفس به طبیعت و جبلّت اصلی خویش و انتقال از عالم دنیا به عالم آخرت و مجذوب حق گردیدن و دخول در عالم ارواح و اجتناب از دار ظلمت‌ها و حجاب‌های جسمانی و قرار گرفتن در جوار حق و تشرف به مقام عندیت " ... فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر " و خلاصی از حبس و رهایی از زندان و دخول در عالم نور، همان تبدل و تغیر ذاتی (حرکت جوهری ذاتی) است که پروردگار مهربان، بهره‌ بندگان خویش نموده و مرتبه‌ای از آن را نیز در نهاد دیگر موجودات طبیعی به ودیعه گذاشته است.

۵.۳ - چیستی مقام ماده و حرکت

مقام ماده و حرکت، مقام حدوث و مرگ و دثور و فنا و ترک و تجدد و انقضاست؛ از‌این‌رو فرمود: " کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام "؛ وجه او که طهارت و نورانیت محض، ثبات و دوام و جلال و جمال و... است، باقی و فناناپذیر است.
گرچه آن وصلت، بقا اندر بقاست ••• لیک در اول فنا اندر فناست
[۹۱] مولوی، مثنوی معنوی.

بدین سبب است که فنا را "تولد" نامند و تولد، با مرگ و فنای مرحله‌ پیشین تحقق یابد و اگر کسی این شهد را نچشد، بایست که دل به سخن انبیا و اولیای الاهی سپارد و کلامشان را تصدیق نماید؛ هرچند که منکشف به قرآن و مشاهد به شمس عرفان و محقَّق به برهان شده باشد.
" کما بدأنا اول خلق نعیده و عداً علینا انا کنّا فاعلین " و " بل هم فی لبس من خلق جدید " و " تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمّر مّر السحاب " کوه‌ ها را می‌بینی و می‌پنداری که آنها بی‌حرکتند و حال آنکه آنها ابرآسا در حرکت‌اند.
[۹۵] نمل، ۸۸ (ترجمه قرآن کریم، محمدمهدی فولادوند).
و خداوند غایت این حرکات و تحولات (از دست دادن
[۹۶] گرچه تعبیر از دست دادن، تعبیری نارسا و ناصحیح است و بنابر حرکت جوهری، هیچ موجودی چیزی را از دست نمی‌دهد و تمام کمالات مرحله‌ی پیشین را داراست.
مرحله‌ای برای دست یافتن به مرحله‌ای بالاتر) است.
[۹۷] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۶۶.
[۹۸] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۸۰.
[۹۹] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۹.
[۱۰۰] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۳، ص ۱۱۰ به بعد.
[۱۰۱] مفاتیح الغیب، ج ۲، ص ۷۱۳.
[۱۰۲] شواهد الربوبیة، ج ۱، ص ۲۹۸ ـ ۲۹۹.


۵.۴ - چگونگی کسب مقامات در مرحله انسانی

از جمادی مردم و نامی شدم ••• وز نما مردم ز حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم ••• پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حمله‌ای دیگر بمیرم از بشر ••• تا بر آرم از ملائک بال و پر
وز ملک پرّان شوم ••• آنچه اندر و هم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون ••• گویدم انّا الیه راجعون
[۱۰۳] مولوی، مثنوی معنوی.

به بیانی دیگر، آغاز انسان و اصل ماده‌ ناسوتی آن در تکوینیات، از جمادی مُرد و نباتی شد و اگر در مقام جمادی واقف می‌شد به مرحله‌ کمال نباتی نمی‌رسید و نیز در نباتی واقف نشد و به حیوانی رسید و در حیوانی متوقف نگردید، به انسانی رسید.
در انسانی نیز، مقامات و درجات بی‌شمار است و در هر حد و مقامی که توقف نکند، مقام بالاتر عایدش می‌شود و از حضیض نقص به ذروه و اوج کمال می‌رسد و از مُردن در مرتبه‌ی نقص، کم نشود؛ بلکه زیاد گردد.
غرض اینکه اگر هر ناقصی از نقص و محدودیت خود نمیرد، به حیات کامل نمی‌رسد. در هیچ مقامی توقف نباید نمود تا بِه از آنکه هست شد؛ زیرا اگر قابل، در قابلیت تام باشد، مُعطی کمال و مُخرج نفوس از قوه به فعل، در فاعلیت تام است و بُخل و امساک در آنجا راه ندارد.
هر چه در این راه نشانت دهند ••• گر نستانی بِه از آنت دهند
دانه‌ها و نطفه‌ها اگر از حد خود نمیرند، به فعلیت نمی‌رسند و اگر سفر نکنند، پخته نمی‌شوند و بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی. چه سیر و سفر صوری که تکامل جسمانی است و چه معنوی که تکامل انسانی و سیر روحی است.
تن ز جان نبود جدا عضوی ازوست ••• جان جدا نبود ز کل جزوی ازوست
[۱۰۴] حسن‌زاده آملی، حسن، معرفت نفس، ج ۲، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰.

از‌این‌روی است که طلوع خورشید ارواح مجرد کلی و شمس ارواح مقید به بدن‌های جزئی از مغرب عالم ماده تحقق می‌یابد و به پروردگار مشارق و مغارب توجه می‌نماید و تعیّن‌ها و نشئه‌ اجساد و مواد، مضمحل می‌گردد.

۵.۵ - جبران فنا و نابودی اشیا با اثبات جود و احسان خداوند

تعین مرتفع گردد ز هستی ••• نماند در جهان بالا و پستی
اجل چون در رسد در چرخ و انجم ••• شود هستی همه در نیستی گم
چو موجی برزند گردد جهان طمس ••• یقین گردد "کان لم تغن بالامس"
خیال از پیش برخیزد به یک بار ••• نماند غیر حق در دار دیار
پس این توجه جبّلی و فطری به کمال مطلق و سیر و عروج موجودات به طرف مبدأ اعلی به حکم " الا إلی الله تصیر الامور " و " إلی اللَّه ترجع الامور " که براساس نظام ربانی و احسن ربوبی است، بر هیچ آشنای با آیات الاهی و نصوص دینی مخفی نیست و هر او که قلبش به نور یقین روشن گردیده، تبدل و تغیّر در عالم را مشاهده می‌نماید؛ چنان‌که خداوند قیوم، بعد از بیان فنای اشیا در سوره الرحمن ( کل من علیها فان ) و ...، فرمود:" یسئله من فی السموات و الارض کل یوم هو فی شان "؛ او را می‌طلبد هر که در آسمان‌ها و زمین است، او هر روز در شأن و کاری است؛
[۱۰۷] صدرالمتألمین، اسفار، ج ۳، ص ۱۰۸ ـ ۱۱۳.
[۱۰۸] حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۱.
زیراکه فنا و نابودی اشیا و فقر موجودات و هلاکت عالم امکان، جز با جود و فیض و احسان آن ثابت باقی و وجه جلیل و کریم جبران نگردد. در هر آنی از آنات، ظهور و بروز اسم "المفنی الممیت" و "المنشی‌ء المحیی" در جهان سیال و جاری تحقق می‌یابد و سراسر عالم مانند آب جاری و سیال در حرکت است و عکس خورشید که در این آب برقرار و ثابت است، به‌منزله‌ وجه اللَّه است ( و یبقی وجه ربک... )

۵.۶ - حرکت و تبدل جوهری و ذاتی اشیا

شد مبدل آب این جو چند بار ••• عکس ماه و عکس اختر برقرار
و هر لحظه جوهر و ذات اشیا در تجدد و تبدل‌اند و با زبان حال و قال و استعداد و با دست نیاز و چشم امید به‌سوی آن صاحب شأن و مهر و لطف در حرکت‌اند و درخواست حاجت (در تمام شؤون) به‌سوی او می‌برند و به ذیل جود و غنای او چنگ می‌زنند. (انتم الفقراء الی اللَّه و اللَّه هو الغنی )".

۵.۶.۱ - چگونگی آفرینش جهان هستی

جهان کل است و در هر طرفة العین ••• عدم گردد و لایبقی زمانین
و اوست که در هر لحظه در خلق جدید است و مشغول به شأنی از شئون ( کل یوم هو فی شان ) هرچند که: لایشغله شأن عن شأن.
آفرینش جهان هستی تنها در ابتدای نشئه‌ دنیا، صورت نپذیرفته؛ بلکه هر لحظه خلقتی است و آغازی. از‌همین‌روست که برخی از اندیشمندان بزرگ اسلام و تشیع با یاری گرفتن از قرآن « کل من علیها فان، یسئله من فی السموات و الارض، کل یوم هو فی شأن و... » و استمداد از شهود عرفان و پیروی از برهان چنین استفاده و برداشتی نموده و حرکت و تبدل جوهری و ذاتی اشیا را اثبات نموده‌اند. گرچه در این وادی سخن فراوان است و مجال اندک و عارف رومی حرکت اولیای الاهی "به سمت بی‌سو" را چنین سروده است:
هر کسی رویی به‌سویی برده‌اند ••• و آن عزیزان رو به بی‌سو کرده‌اند
هر کبوتر می‌پرد در مذهبی ••• وین کبوتر جانب بی‌جانبی
ما نه مرغان هوا نه خانگی ••• دانه‌ ما دانه‌ بی‌دانگی
ز آن فراخ آمد چنین روزی ما ••• که دریدن شد قبا دوزی ما
[۱۱۱] مثنوی معنوی، مولوی، دفتر پنجم، ابیات ۳۵۰ ـ ۳۵۳.



۱. الرحمن (۵۵)، آیه ۲۶.    
۲. الرحمن (۵۵)، آیه ۳۱.    
۳. الرحمن (۵۵)، آیه ۲۵ و ۲۶.    
۴. علامه طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰۰.    
۵. شهید مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن (۶)، تفسیر سوره‌ الرحمن، ص ۱۱ به بعد ؟؟؟.    
۶. جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، معاد در قرآن، ج ۴، ص ۱۹۳.
۷. تحریر تهمید القواعد، ص ۷۷۸.
۸. طالقانی، مولانظرعلی، کاشف الاسرار، ج ۱، ص ۳۳۵.
۹. سایر ترجمه‌های قرآن کریم (ترجمه محمدمهدی فولادوند، تفسیر نمونه،...).
۱۰. علامه طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰۰.    
۱۱. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۲، ص ۶۴۱ ؟؟؟.
۱۲. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۰۵.
۱۳. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج ؟؟؟، ص ؟؟؟.
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۱۳۵.    
۱۵. شهید مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن (۶)، تفسیر سوره‌ الرحمن، ص ۴۷.    
۱۶. علامه طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰۳.    
۱۷. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۲، ص ۶۴۰ ؟؟؟.
۱۸. مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۷۸ ؟؟؟.
۱۹. مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۱۱۷ ؟؟؟.
۲۰. علامه طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰۳.    
۲۱. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج ۲، ص ۶۴۰ ؟؟؟.
۲۲. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۰۵.
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۱۳۵.    
۲۴. مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۳۲۴ ؟؟؟.
۲۵. مفاتیح الغیب، ج ۱، ص ۲۶۴ و ۲۶۵؛ البته برخی روایات دیگر، محل زندگی شیطان را هوا بیان نموده است (نه آسمان و نه زمین).
۲۶. مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۸۷، ۷۶، ۸۱ ـ ۹۳ و ۷۶ ـ ۹۱. ؟؟؟.
۲۷. مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۶۹ ؟؟؟.
۲۸. مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۷۵ و ۱۷۶ ؟؟؟.
۲۹. مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، ۱ ـ ۳، ص ۳۰۸ ـ ۳۱۲؛ البته اینکه آیا جن موجودی مادی است و یا مجرد (به تجرد برزخی و مثالی) که اگر مجرد باشد، مکان و... نخواهد داشت، هرچند به صورت‌های گوناگون تمثل پیدا نماید، نیازمند بررسی جداگانه‌ای می‌باشد و چون در سؤال پرسشگر محترم زمینه‌ای برای طرح این مسئله مشاهده نشد، از بیان آن خودداری گردید. همچنین سخن در خصوص رفتن شیاطین به آسمان‌ها و لمس آسمان‌ها توسط آنان و استراق سمع و... فراوان است که مجال پرداختن به آن وجود ندارد.
۳۰. کتب لغت (مقاییس اللغة، لسان العرب، المنجد، قاموس قرآن، فرهنگ بزرگ جامع نوین و...) و تفاسیر.
۳۱. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۸۵.    
۳۲. عنکبوت (۲۹)، آیه ۵۷.    
۳۳. انبیاء (۲۱)، آیه ۳۵.    
۳۴. حدید (۵۶)، آیه ۳.    
۳۵. قصص (۲۸)، آیه ۸۸.    
۳۶. روم (۳۰)، آیه ۲۷.    
۳۷. انبیاء (۲۱)، آیه ۱۰۴.    
۳۸. شبر، سیدعبداللَّه، حق الیقین، ص ۹۸ ـ ۹۹.
۳۹. علامه‌ مجلسی، حق الیقین، ص ۴۱۸ ـ ۴۱۹.
۴۰. نهج البلاغه، خطبه‌ ۱۸۶، ترجمه‌ نهج البلاغه، محمد دشتی، ترجمه‌ خطبه‌ ۱۸۶.
۴۱. سیدعبداللَّه شبر، حق الیقین، ص ۹۸.
۴۲. نحل (۱۶)، آیه ۹۶.    
۴۳. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۶۹.    
۴۴. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۷۰.    
۴۵. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۸۵.    
۴۶. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۸، ص ۳۸۰ به بعد.
۴۷. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۳۷ به بعد.
۴۸. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۹.
۴۹. مصباح، محمدتقی، مفاتیح الغیب، ج ۲، ص ۶۲۳ ـ ۶۴۰.
۵۰. مصباح، محمدتقی، معارف قرآن، ج ۱ ـ ۳، ص ۴۴۵.
۵۱. علامه طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰۱.    
۵۲. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۶۶.
۵۳. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۹.
۵۴. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۸۲.
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه‌ تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۱۶۸.    
۵۶. جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج ۴، ص ۱۹۴.
۵۷. قصص (۲۸)، آیه ۸۸.    
۵۸. علامه‌ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج ۱۶، ص ۹۰ ۹۱.    
۵۹. جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، معاد در قرآن، ج ۴، ص ۱۹۴.
۶۰. حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۰۷، ۲۵۴، ۷۲۰ و ... .
۶۱. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۱، ص ۶۹؛ فقر، سیاهی وجه است در دو عالم (دنیا و آخرت).
۶۲. حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۰۷.
۶۳. محمود شبستری، گلشن راز، بیت ۱۲۶.
۶۴. قصص (۲۸)، آیه ۸۸.    
۶۵. زمر (۳۹)، آیه ۶۸.    
۶۶. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول؛ سخن پیرامون آیه‌ شریفه‌ «کل شی‌ء هالک الا وجهه» از مجال بحث بیرون است و فرصت دیگری را می‌طلبد.
۶۷. حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۷۲۰.
۶۸. حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۴۱.
۶۹. حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۵۳.
۷۰. حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۶۴.
۷۱. حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۶۹.
۷۲. شرح منازل السائرین، عبدالرزاق کاشانی، ص ۴۱۰.
۷۳. شرح منازل السائرین، عبدالرزاق کاشانی، ص ۵۷۴.
۷۴. شرح منازل السائرین، عبدالرزاق کاشانی، ص ۵۸۰.
۷۵. الرسائل التوحیدیه، علامه ‌طباطبایی، ص ۱۲۹.
۷۶. تحریر تمهید القواعد، جوادی آملی، ص ۳۷۴.
۷۷. تحریر تمهید القواعد، جوادی آملی، ص ۷۷۰ ـ ۷۷۸.
۷۸. مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، عزالدین محمود کاشانی، ص ۴۲۶.
۷۹. اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسی، ص ۹۹.
۸۰. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۹.
۸۱. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۷.
۸۲. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۶۶.
۸۳. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۸۰.
۸۴. مراحل اخلاق، جوادی آملی، ۴۰۱ ـ ۴۱۲.
۸۵. مقدمات قیصری بر فصوص الحکم، فصول نهم و پانزدهم و ... .
۸۶. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۶۶ ـ ۲۸۱.
۸۷. مقدمات قیصری بر فصوص الحکم، فصول نهم و یازدهم.
۸۸. زمر (۳۹)، آیه ۶۸.    
۸۹. شواهد الربوبیة، ج ۱، ص ۲۹۸ ـ ۲۹۹.
۹۰. مثنوی معنوی، مولوی.
۹۱. مولوی، مثنوی معنوی.
۹۲. انبیاء (۲۱)، آیه ۱۰۴.    
۹۳. ق (۵۰)، آیه ۱۵.    
۹۴. نمل (۲۷)، آیه ۸۸.    
۹۵. نمل، ۸۸ (ترجمه قرآن کریم، محمدمهدی فولادوند).
۹۶. گرچه تعبیر از دست دادن، تعبیری نارسا و ناصحیح است و بنابر حرکت جوهری، هیچ موجودی چیزی را از دست نمی‌دهد و تمام کمالات مرحله‌ی پیشین را داراست.
۹۷. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۶۶.
۹۸. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۸۰.
۹۹. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۹، ص ۲۷۹.
۱۰۰. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۳، ص ۱۱۰ به بعد.
۱۰۱. مفاتیح الغیب، ج ۲، ص ۷۱۳.
۱۰۲. شواهد الربوبیة، ج ۱، ص ۲۹۸ ـ ۲۹۹.
۱۰۳. مولوی، مثنوی معنوی.
۱۰۴. حسن‌زاده آملی، حسن، معرفت نفس، ج ۲، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰.
۱۰۵. الرحمن (۵۵)، آیه ۲۹.    
۱۰۶. شوری (۴۲)، آیه ۵۳.    
۱۰۷. صدرالمتألمین، اسفار، ج ۳، ص ۱۰۸ ـ ۱۱۳.
۱۰۸. حاجی سبزواری، شرح الاسماء، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۱.
۱۰۹. فاطر (۳۵)، آیه ۱۵.    
۱۱۰. علامه طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۱۰۲.    
۱۱۱. مثنوی معنوی، مولوی، دفتر پنجم، ابیات ۳۵۰ ـ ۳۵۳.



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تفسیر | قرآن شناسی




جعبه ابزار