آیه تبلیغ و جانشینی امام علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام علی،
آیه تبلیغ،
پیامبر.
پرسش: آیه تبلیغ چگونه از جانشینی
امام علی (علیهالسّلام) حکایت دارد؟
«یَا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ اِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین؛
ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزاردهای و خداوند، تو را از
[
گزند
]
مردم حفظ میکند.
خداوند،
کافران را
هدایت نمیکند.»
پیامبر خدا به سال دهم هجری
حج گزارد. او پیش از حرکت بهسوی حرم الهی، دستور داده بود که همگان را از قصد حجگزاریاش در آن سال، آگاه کنند. بدینسان،
مسلمانان از راههای دور و نزدیک، آهنگ حج کرده بودند و از این روی، جمعیت عظیمی به هم آمده بود.
در آن هنگامه عظیم، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بارها با مردم، سخن گفت و در خطبه بلند روز «عَرَفه» بر بقایای فرهنگ و معیارهای جاهلی خط بطلان کشید و مردمان را به استوارگامی در راه حق و بنا نهادن زندگی بر اساس معیارها و ارزشهای الهی فرا خواند و بر چنگزدن به
کتاب الهی و سنّتِ عترت خویش تأکید کرد.
او در آن سفر، گاه با اشاره و گاه به صراحت، بر این که آخرین سال حضور او در میان
امت است، تأکید کرد. بدینسان، مسلمانان از یک سوی، التهاب از دست دادن پیشوا را داشتند و از سوی دیگر، اشتیاق بهرهگرفتنِ هر چه بیشتر و آموختن و راه جُستن را. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز یکسره شور بود و التهاب؛ شورِ حضور در چنین هنگامهای عظیم در میان انبوهی از مسلمانان و التهابِ رساندن پیامها و از جمله، مهمترین و برترین و پر دغدغهترین پیام!
مسلمانان از حج بازگشتهاند و راهی آبادیها و شهرهای خویشاند. در آستانه وادی «
خُم»، فرمان الهی، رسول امین را با قاطعیت تمام، خطاب میکند که: «ای پیامبر! برسان». آهنگ آیه، تأکید و تنبّههای آن، و نیز
تهدید و پافشاری جدّی بر رساندن پیامها، همه و همه نشانگر آن است که پیام، بسی مهم است و از دیگر سوی، ابلاغ آن، به لحاظ چگونگی محتوا و جوانب آن، سخت دلهره آفرین.
اکنون بنگریم پیامی که پیامبر خدا باید ابلاغ میکرد، چه بوده است؛ پیامی که او با آن همه سختکوشی در راه تبلیغ آموزههای الهی و تلاش مستمر در راه گسترش حق و رویارویی با
شرک و شکناپذیری و استوارگامی، از ابلاغ آن میهراسید.
عالمان شیعه (مفسّران، محدّثان، مورّخان و متکلّمان)، یکسر و بیهیچگونه تردیدی
آیه را به واقعه «
غدیر» مرتبط دانستهاند و محتوای پیام را «
ولایت و
امامت امام علی (علیهالسلام)» تلقّی کردهاند. بدینسان و بر اساس این دیدگاه، آیه در روز هجدهم
ذیحجّه نازل شده است و برای تأکید بر ولایت علی (علیهالسّلام) برای آخرین بار و به گونهای تأثیرگذار و به یادماندنی در میان انبوه مردمان
مسلمان؛ امّا
عالمان اهل سنت، نه در زمان نزول، یک داستاناند و نه در محتوای پیام، یک رأی.
فخر الدین رازی، تقریبا همه اقوال را در میان ده قولی که نقل میکند، آورده است که آخرین آنها، همسو با دیدگاه
شیعه است. نااستواری آنچه را فخر رازی آورده، با اندک تامّلی میتوان دریافت. گواینکه در آثار دیگران، گاه، مستند و یا مستنداتی از اقوال
صحابیان و یا
تابعیان برای تأیید آنها گزارش شده است.
اکنون سزامند است پیش از آنکه برخی از آن دیدگاهها را بیاوریم، مفاد و مفهوم آیه را اندکی بکاویم:
«بَلِّغْ مَآ اُنزِلَ؛ آنچه را نازل شده، ابلاغ کن».
این جمله نشانگر آن است که محتوای پیام، پیشتر به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) القا شده بوده است و سپس، آن بزرگوار، مأمور به ابلاغ گشته است؛ امّا دغدغه و دلهرهای او را از اینکه پیام را آشکار نماید، باز داشته است. این حقیقت را همه روایات شیعی و برخی از روایات اهل سنّت، تأیید میکنند.
«وَ اِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛ و اگر نکنی، رسالتش را نگزاردهای».
این عبارت، نشانگر آن است که
آیه به روزگاری نازل شده است که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابلاغ رسالت کرده، حقّ آیین الهی را گزارده و آموزههای الهی را به مردمان رسانده بوده است و اکنون، تأکید میکند که این پیام، از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر رسانده نشود، تمام رسالت ابلاغ شده تباه خواهد شد، چنانکه گویی «رسالت»، یکسر ابلاغ نشده است.
بدینسان، روایاتی که نزول آیه را در ضمن
سوره مائده و از جمله آخرین آیات مدنی میدانند، استوار است، نه روایات مستثنا بودن و مکّی بودن آن.
«وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ؛ و خداوند، تو را حفظ میکند.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از چه میهراسید؟ از
قتل؟ از
آزار و
شکنجه؟ از غوغاسالاری
مشرکان و
یهودیان؟ و یا از...؟
سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشانگر آن است که او از آنچه مرتبط به خود او بوده، هرگز هراسی به دل راه نمیداده است، بههمانگونه که
خداوند متعال، چگونگی مبلّغان حق و رسولان الهی را توصیف میکند: «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَــلَـتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لَا یَخْشَوْنَ اَحَدًا اِلَا اللَّهَ وَ کَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا؛
آنان که پیامهای خداوند را ابلاغ میکنند و تنها از او، و نه هیچکس دیگری، میهراسند و خدا برای حسابرسی کفایت میکند.»
چگونه میتوان درباره برترین رسول الهی و پایان بخش سلسله رسولان و حق مداران، چنین تصوّری را روا داشت و ترس از شکنجه و قتل و آزار در راه ابلاغ حق را بدو نسبت داد؟! بدینسان و بدون هیچ تردیدی، این ترس باید رنگی دیگر داشته باشد و
ترس از سِتروَنْ شدن خودِ ابلاغ باشد و ترس از جو و فضایی که گسترش حق و تأثیرگذاری ابلاغ را متزلزل میکند.
«مِنَ النَّاسِ؛ از مردم».
بیگمان، «
ناس»، اطلاق دارد و نشانگر حراست خداوند از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است؛ حراست از او در برابر آنانکه به گونهای در به شکست کشاندن این ابلاغ و جلوگیری از رساندن این پیام، تلاش خواهند کرد.
بدینسان، روشن است که در دنباله آیه، مراد از «
کفر»، کفر ورزیدن به برخی از آیات الهی و مقصود از «عدم هدایت خداوند»، توفیق نیافتن آن کفرورزان در
خدعه و برنامهریزی و جوآفرینیشان برای خنثی سازی ابلاغ پیامبر خدا (ابلاغ «ما اُنزل») است؛ چرا که اگر مراد از «عدم هدایت»، عدم هدایت به
ایمان باشد، با اصل تبلیغ و ابلاغ و فلسفه دعوت، ناسازگار است؛ مثل آن که خداوند بگوید: آنان را به حکم الهی بخوان؛ امّا من آنان را هدایت نمیکنم!
از این رو، بدون هیچ تردیدی، مراد، این است که آنان در خاموش کردن این نور، در طعن زدن به
نبوت، در به شکست کشاندن این ابلاغ، در متّهم کردن پیامبر خدا به «خاندانگرایی» و در تلاش برای جلوگیری از گسترش پیام، طَرْفی برنخواهند بست.
نکات و ظرایف این آیه شکوهمند و کارساز، بسی بیشتر از آن چیزی است که به خامه آمد؛ امّا آنچه را در نقدِ دیدگاهها آوردیم، بسنده است؛ دیدگاههایی که بیشتر و پیشتر از آن که در جهت تبیین معنای آیه باشند، در جهت استوارسازی واقعیّت موجود در تاریخاند. اکنون به برخی از آن اقوال بنگریم:
۱. نزول آیه در اوّل
بعثت و هراس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابلاغ دین!
گویا اوّلین کسی که چنین باوری را پراکنده است، و گرچه نه با قاطعیت،
محمّد بن ادریس شافعی است. بر اساس آنچه وی گزارش کرده است، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از دریافت
پیام وحی و
سوره علق و... از این که مشرکان او را تکذیب کنند، هراس به دل داشت. آیتِ الهیِ: «ای پیامبر! برسان» نازل شد تا او را در ابلاغ حق، استوار بدارد و «
عصمت» (حفاظت) الهی را در ابلاغ وحی بدو برساند.
بر این پایه، از
حسن بصری نیز گزارشی آوردهاند که: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده: لمّا بعثنی اللّه تعالی برسالته ضِقتُ بها ذرعاً، و عرفت انّ من الناس من یکذّبنی؛ خداوند، چون مرا برانگیخت، بر من بسیار سخت و سنگین آمد و دانستم که مرا تکذیب خواهند کرد. پس چندی دست نگهداشت، تا
خداوند، این آیه را بر او فرو فرستاد.
پاسخ این سخن، آن است که:
۱. دلیلی بر اثبات آن وجود ندارد و گزارش منسوب به حسن بَصری مستند نیست؛
۲. ادلّهای که اثبات میکنند
سوره مائده آخرین
سوره و یا از آخرین سورههای
نازل شده بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، این ادّعا را رد میکنند.
۳. محدّثان، مفسّران، مورّخان و متکلّمان پیرو مکتب
اهل بیت (علیهمالسّلام) اتّفاق دارند که آیه تبلیغ، در ارتباط با جریان
غدیر خم و ابلاغ امامت امیر مؤمنان است. این
شأن نزول، در بسیاری از
مصادر اهل سنّت نیز آمده است و
علامه امینی از سی مصدر حدیثی و تفسیری
اهل سنّت، آن را روایت کرده است.
۴. متن آیه به روشنی نشان میدهد که ابلاغ موضوع ویژهای مورد نظر
خداوند متعال بوده و نه مطلق رسالت؛ موضوع ویژهای که هموزن همه
رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، و آن، چیزی جز مسئله
ولایت و رهبری امّت پس از آن حضرت نمیتواند باشد.
افزون بر این همه، چگونه میتوان باور کرد که پیامبر خدا با آن عظمت و روح بلند و اراده استوار، در آغاز راه به دلیل ترس از تکذیب و آزار مردم، از به انجام رساندن رسالت خویش، سرباز زده باشد تا خداوند متعال، تضمین کند که مشکلی پیش نخواهد آمد و کسی به او آزاری نمیرساند؟!
نزول آیه در ارتباط با نگهبانی
ابو طالب از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)!
دیدگاهی دیگر،
سبب نزول آیه را «نگهبانی و حراست ابو طالب (عموی پیامبر خدا) از وی» میداند و چنین معتقد است که پس از نزول این آیه، پیامبرخدا از عمویش خواست که به سبب وعده خداوند به حراست، دیگر از وی نگاهبانی نکند.
ردّ این دیدگاه، افزون بر نقد دیدگاه اوّل (که بر این یکی نیز وارد است)، واقعیّت تاریخ است که پیامبر خدا برای سالیانی، بویژه در
مدینه، همچنان نگهبانانی داشته است و وجود «اُسطوانة الحَرَس» (ستونی بوده است در مسجد مدینه که نگهبانان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کنار آن میایستادهاند.) بهترین گواه بر آن است.
تأخیر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در ابلاغ برخی آیات از ترس مشرکان!
شگفتا! برخی بر این باورند که پیامبر خدا برخی از آیات مرتبط با مشرکان و یا یهودیان را آشکار نمیکرد و از این که به او آزاری برسد، میهراسید.
اَسفا که گاه، کسانی گرفتار چه ناهنجاریها و ملزم به چه نارواگوییهایی میشوند! آیا میشود به پیامبر خدا چنین گمانی برد؟! آیا با توجّه به آن زندگانی یکسر شور و حماسه و درگیری با مظاهر شرک و جاهلیّت، میتوان چنین پنداری درباره پیامبر خدا به ذهن و زبان آورد؟!
آرا و دیدگاههای دیگری که
فخر رازی برشمرده است و در تفاسیر اهل سنّت و مجموعههای روایی آنان هم بیشتر از آن نیست، تباهتر از آن چیزی است که آوردیم. فخر رازی، آخرین قول را بدینسان آورده است:
آیه در فضل علی بن ابی طالب نازل شد و چون این آیه نازل شد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دست او را گرفت و گفت: «هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هر که را دوستش میدارد، دوست بدار و هر که را دشمنش میدارد، دشمن بدار!». پس عمر، او را دید و گفت: «ای پسر ابو طالب! بر تو مبارک باد! مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان شدی». این وجه، نظر
ابن عبّاس و
براء بن عازب و
محمّد بن علی [
باقر
]
(علیهالسّلام) است.
فخر رازی تصریح میکند که:
روایتهای نشانگر این حقیقت، بسیارند؛ امّا بهتر است بگوییم که این آیه، برای اطمینان بخشی به پیامبر خدا در برابر نیرنگها و برخوردهای
یهودیان و
نصرانیان است، تا
پیامبر خدا نهراسد و در ابلاغ حق، کوتاهی نکند.
آنچه فخر رازی در این دیدگاه آخر بدان تصریح کرده و روایات مربوط به آن نیز بسی فراوان است، استوار و درست است و شگفتا از مفسّران، محدّثان و متکلّمانی که در برابر آن همه روایات، سر تسلیم فرود نمیآورند و به توجیهها و تفسیرهایی روی میآورند که نه با واقعیت تاریخ سازگاری دارد، نه با شخصیت پیامبر خدا و نه با سیره نورانی و استوارگامیهای او در جهت ابلاغ حق.
نزول آیه در واقعه غدیر برای ابلاغ ولایت:
بر پایه آنچه گذشت و بر اساس روایات و گزارشهای بسیار (که متون آنها را آوردیم)، آیه «ابلاغ»، روز هجدهم
ذیحجه سال دهم هجری با تاکید بر آنچه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بارها بدان پرداخته و به آن تصریح نموده و خداوند در
وحی بر او (وحی قرآنی و بیانی) بارها آن را نازل کرده بود «مَآ اُنزِلَ اِلَیْکَ»، در
غدیر خم نازل شده است.
تأیید میکنیم که «مَآ اُنزِلَ اِلَیْکَ» اشاره به هر آن چیزی است که در این زمینه در درازنای رسالت نبوی، بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده است، چه با
وحی قرآنی و چه با
وحی بیانی، در مناسبتهای مختلف، در جمعهای بزرگ یا در منظر کسانیاندک.
اکنون پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مامور شده است که در آخرین سال عمر، در آخرین
حج خویش و در پیش دید دهها هزار
مسلمان که از آبادیها و شهرهای جوامع اسلامی آن روز به
مکه آمدهاند، با صراحتی تمام و تأکید و دقّتی تام که هیچگونه تأویلی را برنتابد و هیچ توجیهی را نپذیرد، ولایت علی (علیهالسّلام) و استمرار پیشوایی و
امامت و زعامت وی را علنی کند.
در این جا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میهراسد، امّا نه بر جان خود، که او از آغازین روزها، جان را در راه ابلاغ حق بر کف نهاده است، و نه از مشرکان، که دیگر هیمنه و شکوه دروغینشان در هم شکسته است، و نه از یهود و نصارا، که اکنون در برابر شکوه و عظمت مسلمانان، دم فرو بستهاند؛ بلکه از درون امّت خود میهراسد، از نفاق نهفته در میان مسلمانان، از تردیدها و تشکیکهای مؤمن نمایان. شاید که در اصل رسالت نیز تردید روا دارند و به کلام نبوی یکسر بتازند و او را به خاندانگرایی، تحمیل خویشان نزدیک خود بر مردم و... متهم کنند!
لحن
آیه و روایاتی که متن آنها گزارش شد، نشان میدهد که در این واپسین روزها نیز امین وحی،
حضرت جبرئیل (علیهالسلام)، بارها ضرورت این ابلاغ را از سوی خداوند به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسانده است و رسول الهی، از دغدغه خود، سخن گفته است و اکنون این، آخرین ابلاغ است که:
«یَـاَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ؛ ای رسول! ابلاغ کن...»
(و به خاطر این پیام بلند و سرنوشتساز و خیرهکننده و عظیم بود که این حج، «
حَجّة البلاغ» نام گرفت. چه نام زیبا و خاطرهانگیزی! و شگفتا که مورّخان کوشیدهاند این نام ارجمند خاطره آفرین را از یادها ببرند!
ابن اسحاق میگوید: «فکانت حَجّة البلاغ و حَجّة الوداع، و ذلک انّ رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لم یحجّ بعدها...»)
خطاب شدن پیامبر خدا با عنوان «رسالت»، سازگارترین صفت با «تبلیغ» است.
هان! دغدغه داری؟ دلهره، هراس؟ مگر تو جز رساندن، فروخواندن و آشکار نمودن، مسئولیّت دیگری داری؟! بخوان، آشکار کن، ابلاغ کن با نهایت دقّت، با مقدّمه چینی، تاثیر گذارانه و استوار؛ «و بر پیامبر، جز ابلاغ نیست».
«مَآ اُنزِلَ اِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ؛ آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده».
آنچه به پیامبر خدا نازل شده، چیست و چرا به آن، تصریح نشده است؟ عدم تصریح به آن، میتواند برای نشان دادن جایگاه والای آن، برای «تجلیل» و «تعظیم» آن و یا با هدف نشان دادن نبودِ هیچگونه تصمیم و اختیاری برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در چگونگی آن و تنها نقش داشتن او در ابلاغ، باشد. از سوی دیگر، نشانگر آن است که زیرکی وی در برابر واکنشهای هراس آفرین مردمان، هوشمندانه و بجاست، که خداوند نیز آن پیام را در پردهای از ابهام مینهد و تا لحظه ابلاغ، از چگونگی آن، پرده برنمیگیرد.
«وَ اِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛ و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزاردهای»
شگفتا از آنان که در تفسیر آیه، سخنی دیگر آوردهاند و چون نخواستهاند «حقیقت» را بنگرند، ره «افسانه» پوییدهاند! این جمله را چهسان معنا میکنند، با این که «
نهی از کتمان»، بخشی از آموزههای وحیانی است؟ از آنچه بر پیامبر خدا نازل شد، کدام بخش است که چون آشکار نشود و بدان تأکید نشود، از خاطرهها پاک نمیشود؟ و اگر رسالتستیزان، توان ستردن آن را از عینیت جامعه داشته باشند، چنان خواهد بود که گویا اساس دین و بنیاد رسالت و همه مکتب، ابلاغ نشده است؟
این جمله شکوهمند و شگرف، نشانگر جایگاه والای آن پیام است و از سوی دیگر، رساننده این حقیقت که پیامبر خدا از رساندن و علنی کردن آن، ناچار و معذور است؛ چرا که خداوند تهدید کرده است، آن هم تهدید به تباه شدن تمام تلاشهای بیست و سه ساله و سختکوشیها و رنجها و سوختنها و ساختنها و رزمها و...
«وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ؛ و خداوند، تو را از
[
گزند
]
مردم، حفظ میکند».
حراست و حفاظت از تو، به عهده خداوند است؛ گو این که تو از فرایند آن، دغدغه داری و از واکنشهای کسانی تیره جان، میهراسی و از جوآفرینی غوغاسالاران، بیم بر جان نشان دادهای؛ امّا بدان که خداوندِ سببساز و سببسوز، همه را یکسر تباه خواهد ساخت، تمام نقشهها را، از همه «مردم».
خداوند، عظمت ابلاغ را باز میگوید و نیز وجود غوغاسالاران تیره جان را؛ امّا به این که اینها چه کسانی هستند، تصریح نمیکند؛ چرا که همه حیلهها، نقش بر آب است و شیطنتها بر باد، از سوی هر کسی که باشد.
کلمه کلمه
آیه، نشانگر عظمت و والایی محتوای پیام است و نشانگر دغدغه آفرینی، کینزایی و خشمگرفتن کسانی.... ای کاش، مفسّران و قرآن پژوهانی که سخن دیگر گفتهاند،اندکی از سر تأمّل درمینگریستند که ابلاغِ چه بخشی از «ما اُنزل» این همه دغدغه داشت و با آشکار شدن، خشم میآفرید و کسانی را به موضعگیری میکشاند و ای کاش، دستکم در واقعیّتهای
تاریخ اسلام مینگریستند که چه چیزی جبهه گیریها را موجب شد و جنجالها به پا کرد!
سایت حدیثنت، برگرفته از مقاله «آیه تبلیغ و جانشینی امام علی» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۲/۱۳.