• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیه 36 تا 40 سوره اسراء

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: سوره اسراء، احکام اسلامی، علم، سوءظن، بدگمانی، تکبر، غرور، حکمت، مؤمنان، واجبات، مستحبات، محرمات، مشرکان، ملائکه، دختران خدا.

پرسش: تفسیر آیات ۳۶ ـ ۴۰ سوره اسراء چیست؟ و در این آیات چه دستور العمل‌های اخلاقی و اعتقادی بیان شده است؟

پاسخ: قرآن کریم، به دنبال یک سلسله از اصولی‌ترین تعلیمات و احکام اسلامی که در آیات قبل بیان کرده، در آیات ۳۶ تا ۴۰ سوره اسراء، تعداد دیگری از دستورات اخلاقی و حکمت‌آمیز را بیان می‌کند؛ مانند نهی از پی‌روی کردن آن‌چه که انسان به آن آگاهی ندارد؛ یعنی انسان نباید سوء‌ظن و بدگمانی داشته باشد و براساس تخمین‌ها و گمان‌ها درباره مردم به داوری بنشیند.
قرآن کریم در این‌جا هم‌چنین به مبارزه با کبر و غرور برخاسته و با بیان صریح، مؤمنان را از راه رفتن متکبرانه نهی می‌کند.
در آیه دیگر خطاب به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ می‌فرماید واجبات، مستحبات و محرمات از چیزهایی است که مشتمل بر حکمت است و از طرف پروردگار بر تو نازل شده است.
سرانجام خطاب به آن دسته از مشرکان است که می‌گفتند فرشتگان دختران خدا هستند، یا بعضی از ملائکه دختران اویند، می‌فرماید: وقتی خدای سبحان پروردگار شما باشد، و پروردگار دیگری نداشته باشید و او همان کسی است که اختیار هر چیزی به دست اوست، ... .





«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلا»، در ادامه آیات گذشته است که در آنها یک سلسله از اصولی‌ترین تعلیمات و احکام اسلامی، از توحید گرفته تا قوانین و دستوراتی که مربوط به شئون مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان‌هاست، بیان شده است.

۱.۱ - پرهیز از سوء ظن

این آیه درصدد بیان این مهم است که از آن‌چه به آن آگاهی ندارید، پی‌روی نکنید؛ یعنی سوء ظن و بدگمانی نداشته باشید و براساس تخمین‌ها و گمان‌ها درباره مردم به داوری منشینید. پس از بیان این مطلب اضافه می‌کند که گوش، چشم و دل که سه وسیله برای ارتباط با دنیای خارج‌اند، همه مسئولیت دارند و در قیامت بازخواست خواهند شد. بنابر این، باید داوری‌ها بر اساس آگاهی‌هایی باشد که به‌درستی از این ابزار کسب می‌شود.

۱.۲ - پی‌روی نکردن از غیر علم

به بیان دیگر، خداوند در این آیه می‌فرماید: از چیزهایی که علم به آنها ندارید پی‌روی نکنید؛ زیرا خدای سبحان به زودی از گوش، چشم و قلب که وسائل تحصیل علم‌اند بازخواست می‌کند. دلیلش آن است که گوش، چشم و قلب نعمت‌هایی هستند که خداوند به انسان ارزانی داشته، تا وی به وسیله آنها حق را از باطل تمیز دهد و خود را به واقع و حقیقت برساند، و به‌وسیله آنها اعتقاد و عمل درست کسب نماید، و به زودی از یک یک آن‌ها بازخواست می‌شود که آیا در آن‌چه که به کار بستی، علمی به دست آوردی یا نه؟، و اگر به دست آوردی پی‌روی هم کردی یا خیر؟ مثلاً از گوش می‌پرسند آیا آن‌چه شنیدی از معلوم‌ها و یقین‌ها بود یا هرکس هرچه گفت، گوش دادی؟ از چشم می‌پرسند آیا آن‌چه تماشا می‌کردی واضح و یقینی بود یا خیر؟ و از قلب می‌پرسند آن‌چه که اندیشیدی و یا بدان حکم کردی به آن یقین داشتی یا نه؟ گوش و چشم و قلب ناگزیرند که حق را اعتراف نمایند و به آن‌چه که واقع شده گواهی دهند. بنابراین بر هر فردی لازم است که از پی‌روی کردن غیر علم (گمان) بپرهیزد؛ زیرا اعضا و ابزاری که وسیله تحصیل علم‌اند، و به‌زودی علیه آدمی گواهی می‌دهند. هم‌چنین از انسان می‌پرسند آیا چشم، گوش و قلب را در علمشان پی‌روی کردی یا در غیر علم؟ اگر در غیر علم پی‌روی کردی چرا کردی؟ و آدمی در آن روز عذر موجهی نخواهد داشت.

۱.۳ - نتیجه

بنابراین آیه می‌فرماید تنها از علم و یقین پی‌روی کنید؛ یعنی نه در عمل شخصی خود از غیر علم پی‌روی کنید، و نه به هنگام قضاوت درباره دیگران، نه شهادت به غیر علم دهید، و نه به غیر علم اعتقاد پیدا کنید.

به این ترتیب، نهی از پی‌روی غیر علم معنای وسیعی دارد که مسائلی اعتقادی، گفتار، شهادت، قضاوت و عمل را شامل می‌شود. آنها که بدون تکیه بر دانش، اعتقادی پیدا می‌کنند، به قضاوت و داوری می‌نشینند، شهادت می‌دهند، و یا حتی در عمل شخصی خود طبق آن رفتار می‌کنند، بر‌خلاف این دستور صریح اسلامی گام برداشته‌اند.

به تعبیر دیگر، نه شایعات می‌تواند مقیاس قضاوت و شهادت و عمل گردد و نه قرائن ظنی و نه اخبار غیر قطعی که از منابع غیر موثق به ما می‌رسد.



«وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا»؛ > و روی زمین، با تکبر راه مرو! تو نمی‌توانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوه‌ها نمی‌رسد.

۲.۱ - پرهیز از تکبر

این آیه درصدد بیان یک دستور اخلاقی و حکمت‌آمیز است، و آن این‌که شایسته نیست انسان در برابر چشمان مردم خودستایی کند، فریفته اوهام شود و رذیله نخوت و برتری بر دیگران را شعار خود قرار دهد. قرآن کریم در این آیه به مبارزه با کبر و غرور برخاسته و با بیان صریح، مؤمنان را از آن نهی می‌کند. در این آیه اگرچه از راه رفتن متکبرانه نهی شده است، اما این نهی بدان معناست که در تمام اعمال، اقوال، حرکات و سکنات، افراط و تفریط مطلوب نیست، و بهترین چیز راه وسط و میانه‌روی است. خداوند در این آیه انسان را از راه رفتن متکبرانه در زمین نهی نموده، و او را به عجز و ناتوانی‌اش آگاه می‌کند که ای انسان تو با راه رفتن متکبرانه نه می‌توانی زمین را بشکافی و نه قدرت داری که با سرکشی خود به سربلندی کوه‌ها برسی.

۲.۲ - مراد از واژه «مرح»

واژه «مرح» آن‌گونه که گفته‌اند به معنای «برای باطل، زیاد خوش‌حالی کردن»
[۶] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمدجواد، ج ‌۶، ص ۶۴۱، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
است. شاید قید باطل برای این باشد که بفهماند خوش‌حالی بیرون از حد اعتدال «مرح» است؛ زیرا خوش‌حالی به حق آن است که انسان از باب شکر خدا، در برابر نعمتی از نعمت‌های او خوش‌حالی کند، و چنین خوش‌حالی هرگز از حد اعتدال خارج نمی‌شود. اما اگر خوش‌حالی به حدی شدت یافت که عقل را سبک نموده و آثار سبکی عقل در افعال و گفته‌ها، در نشست و برخاست، به‌ویژه در راه رفتن نمودار شد، چنین خوش‌حالی‌ای، فرح باطل است، و جمله «لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً» نهی از این است که انسان برای تکبر خود را بیش از آن‌چه هست بزرگ بداند، و اگر مسئله راه رفتن به مرح را مورد نهی قرار داد، برای این است که اثر همه آن انحراف‌ها در راه رفتن نمودارتر می‌شود. جمله «إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا»، کنایه از این ژست و قیافه‌ای است که انسان به منظور اظهار قدرت، نیرو و عظمت به خود می‌گیرد وهمی بیش نیست؛ زیرا اگر انسان دست‌خوش واهمه نمی‌شد می‌دید که از او بزرگ‌تر و نیرومندتر وجود دارد که او با چنین راه رفتنی نمی‌تواند آن‌ را بشکافی، و آن زمینی است که زیر پای انسان است. از انسان بلندتر هم وجود دارد و آن کوه‌های بلند و سر به فلک کشیده‌ای هستند که خیلی رشیدتر و بلندترند. انسان اگر دچار وهم نمی‌شد و قدری تفکر می‌کرد، آن وقت اعتراف می‌کرد که در برابر عظمت خلقت خیلی ناچیز و خوار است.
[۸] بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‌۷، ص ۳۰۷، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش.




«کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً»؛ همه اینها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است.

۳.۱ - مراد از «کُلُّ ذلِکَ»

«کُلُّ ذلِکَ» اشاره به تمام آن‌چه را که مورد نهی خداوند است و در آیات جلوتر به آنها شده است، تمام اینها نزد پروردگار تو گناه و نارواست؛ یعنی خصلت‌هایی؛ مانند شرک، آزردن پدر و مادر، تجاوز به حقوق ذی‌القربی، مسکین و ابن سبیل، زیاده‌روی و تبذیر، گشاده‌دستی و بخل، کشتن فرزندان، زنا، کشتن انسان، خوردن مال یتیم، پی‌روی از گمان، و تکبر.
[۱۰] گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ترجمه، خانی، رضا، ریاضی، حشمت الله، ج ‌۸، ص ۲۷۷، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام‌ نور، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.




«ذلِکَ مِمَّا أَوْحی‌ إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقی‌ فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً». ذلک اشاره به آیات بالا است خطاب به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ از واجبات، مستحبات و محرمات که تمام اینها از چیزهایی است که مشتمل بر حکمت است و از طرف پروردگار بر تو فرود آمده است. اشاره به این‌که گمان نشود تو از پیش خود وضع قوانین نموده‌ای. قانون‌گذار خداست و قانون باید از طرف خداوند تشریع شود و تو از طریق وحی قانون عدل را در بین مردم اجرا می‌کنی.

۴.۱ - پرهیز از شرک

«وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»، این آیه دو بار تکرار شده است. یک‌بار در ابتدای شروع به بیان احکام، و دیگری در این آیه. این جمله اشاره به این مطلب دارد که توحید اساس و مبنای تمام احکام و قوانین است؛ ازاین‌رو است که هم در ابتدا و هم در انتهای احکام از شرک نهی کرده است؛ یعنی نخست آثار بد دنیوی شرک را بیان نمود: «فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولًا»، و در این‌جا عقوبت اخروی را تذکر می‌دهد: «فَتُلْقی‌ فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً»؛ یعنی اگر با خدای یکتا خدای دیگری قرار دادی از مقام خودت سقوط می‌کنی و جایگاهت جهنم است، در حالی‌که ملامت زده و مردودخواهی بود.
[۱۲] بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‌۷، ص ۳۱۰، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش.




«أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِکَةِ إِناثاً إِنَّکُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِیماً»؛ آیا پروردگارتان فرزندان پسر را مخصوص شما ساخته، و خودش دخترانی از فرشتگان برگزیده است؟! شما سخن بزرگ (و بسیار زشتی) می‌گویید!

۵.۱ - مراد از واژه «اصفا»

کلمه «اصفا» به معنای اخلاص است. وقتی گفته می‌شود «اصفیت فلانا بالشی‌ء»، یعنی من فلانی را نسبت به فلان چیز بر خود مقدم داشتم.
[۱۵] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمدجواد، ج ‌۶، ص ۶۴۲، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.


۵.۲ - مورد خطاب آیه

این آیه خطاب به آن دسته از مشرکان است که می‌گفتند: فرشتگان دختران خدا هستند، و یا بعضی از ملائکه دختران اویند. استفهامی که در آن شده، استفهام انکاری است، و اگر به‌جای «بنات: دختران» کلمه «اناث: زنان» را آورد؛ از این جهت بود که ایشان جنس زن را پست می‌دانستند.

۵.۳ - معنای آیه

معنای آیه این است که وقتی خدای سبحان پروردگار شما باشد، و پروردگار دیگری نداشته باشید و او همان کسی باشد که اختیاردار هر چیزی است، آن وقت آیا جا دارد که بگویید شما را بر خود مقدم داشته و به شما پسر داده و از جنس اولاد، جز دختران نصیب خود نکرده است؟! و ملائکه را که به خیال شما از جنس زنانند به خود اختصاص داده؟ راستی حرف بزرگی می‌زنید که تبعات و آثار سوء آن بسیار بزرگ است.
[۲۰] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمدجواد، ج ‌۶، ص ۶۴۱ و ۶۴۲، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
[۲۱] برای آگاهی بیش‌تر: بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‌۷، ص ۳۰۴ ـ ۳۱۰، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش.




۱. اسراء (۱۷)، آیه ۳۶.    
۲. طباطبایی، سید محمد‌حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۱۳، ص ۹۵، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۱۲، ص ۱۱۶ ۱۱۷، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ش.    
۴. اسراء (۱۷)، آیه ۳۷.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمدجواد، ج ‌۶، ص ۲۴۹ ۲۵۱.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمدجواد، ج ‌۶، ص ۶۴۱، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
۷. طباطبایی، سید محمد‌حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۱۳، ص ۹۷، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.    
۸. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‌۷، ص ۳۰۷، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش.
۹. اسراء (۱۷)، آیه ۳۸.    
۱۰. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ترجمه، خانی، رضا، ریاضی، حشمت الله، ج ‌۸، ص ۲۷۷، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام‌ نور، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
۱۱. اسراء (۱۷)، آیه ۳۹.    
۱۲. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‌۷، ص ۳۱۰، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱۳. اسراء (۱۷)، آیه ۴۰.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمدجواد، ج ‌۶، ص ۲۵۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمدجواد، ج ‌۶، ص ۶۴۲، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
۱۶. طباطبایی، سید محمد‌حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۱۳، ص ۱۰۴، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.    
۱۷. برای آگاهی بیش‌تر:طباطبایی، سید محمد‌حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌۱۳، ص ۹۲ ۱۰۵، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.    
۱۸. برای آگاهی بیش‌تر:مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۱۲، ص ۱۱۶ ۱۲۷، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ش.    
۱۹. برای آگاهی بیش‌تر:طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمدجواد، ج ‌۶، ص ۲۴۹ ۲۵۳.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق، مقدمه، بلاغی، محمدجواد، ج ‌۶، ص ۶۴۱ و ۶۴۲، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
۲۱. برای آگاهی بیش‌تر: بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‌۷، ص ۳۰۴ ـ ۳۱۰، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش.



پایگاه اسلام کوئست.    



جعبه ابزار