آثار اعتقاد به بدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: بدا،
خداوند،
قرآن.
پرسش: آثار اعتقاد به بَدا چیست؟
آموزه بَدا، آثار مهمّی در حوزههای برجسته اعتقادی، یعنی:
خداشناسی،
پیامبرشناسی،
امامشناسی و
انسانشناسی دارد.
مهمترین اثر اعتقاد به بَدا، اثبات
قدرت و آزادی مطلق خداست؛ چرا که بر اساس امکان بَدا برای خداوند، تا زمانی که فعل و حادثهای خاص در عالم رخ نداده است، ممکن است که خدا، تقدیر را عوض کند و آن حادثه خاص، واقع نشود، حتّی اگر مشیّت و تقدیر و قضای او به آن حادثه تعلّق گرفته باشد. بنابراین، هیچ چیز حتّی
قضا و قدر الهی نمیتواند قدرت و مالکیّت خدا را محدود سازد و دست او را ببندد.
قرآن کریم میفرماید:
«وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ اَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ؛
و
یهود گفتند: «دست خدا، بسته است». دستهای خودشان بسته باد و به سزای آنچه گفتند، از
رحمت خدا، دور باشند! بلکه هر دو دست او گشاده است.
[
خدا
]
هرگونه بخواهد، میبخشد».
مقصود یهود از «دست خدا، بسته است»، این نبوده که خدا، دست دارد و دست او مثلاً با ریسمانی بسته شده است؛ بلکه اعتقاد یهود، این بود که خداوند، از کار
تدبیر و
تقدیر، فارغ شده و دیگر نه میافزاید و نه میکاهد. در نتیجه،
خداوند (عزّوجلّ) در ردّ سخن آنان، فرمود: «دستهای خودشان بسته باد و بهسزای آنچه گفتند، از رحمت خدا، دور باشند! بلکه هر دو دست او گشاده است. خدا، هرگونه بخواهد، میبخشد».
بدینسان، اعتقاد به بَدا (که اعتقاد به باز بودن دست خدا در تقدیرات است)، ردّ اعتقاد یهود به بسته بودن دست خداست و کسانی که منِکر بَدا به معنای صحیح آن هستند، در صف یهود قرار دارند. جالب است بدانیم که برخی منکِران بدا،
شیعه را به همسویی با یهود در اعتقاد به بَدا، متّهم میکنند،
در حالی که بر اساس این آیه شریفه، خودِ آناناند که با یهود، همسو هستند.
به نظر میرسد که یکی از دلایل انکار بَدا به وسیله
اهلسنّت، این است که در کتابهای معتبر آنها، احادیثی وجود دارند که
خدا را از امر «
قضا و قدر» فارغ دانستهاند و امکان هر نوع تغییری در قضا و قدر را نفی میکنند. اینگونه احادیث، در این کتاب، مورد بررسی و نقد قرار خواهند گرفت.
اهمّیت بدا در پیامبرشناسی، تا حدّی است که
امام رضا (علیهالسّلام) میفرماید:
«ما بَعَثَ اللّهُ نَبِیَّا قَطُّ الّا بِتَحرِیمِ الخَمرِ وَ ان یُقِرَّ لَهُ بِالبَداءِ؛
خداوند، هرگز پیامبری را مبعوث نکرد، مگر همراه با
تحریم شراب و
اقرار به بدا. اثر اعتقاد به امکان بَدا و تغییر تقدیرات، برای خودِ پیامبران، باور داشتن به باز بودن دست خدا و قدرت مطلق اوست. به عبارت دیگر، پیامبران در اثر اعتقاد به بَدا، میدانند که هر چند با عنایت خدا به تقدیرات جهان آگاه گشتهاند، امّا این تقدیرات، قابل تغییرند و تنها خداست که از علم مطلق، برخوردار است. در نتیجه، به علم خویش، اتّکا نمیکنند و در همه کارها، خود را وابسته به خدا میشمرند. امام صادق (علیهالسلام)، در این باره میفرماید:
«انّ للّهِِ عِلمَینِ: عِلمٌ مَکنونٌ مَخزونٌ لا یَعلَمُهُ الّا هُوَ، مِن ذلِکَ یَکونُ البَداءُ، وَ عِلمٌ عَلَّمَهُ مَلائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ انبِیاءَهُ فَنَحنُ نَعلَمُهُ؛
خداوند، دو گونه علم دارد: علمی مکتوم و اندوخته که جز خود او، کسی آن را نمیداند و بدا، از آن است؛ و علمی که آن را به
فرشتگان و فرستادگان و پیامبرانش آموخته است و ما هم آن را میدانیم.»
بنابراین، علمی که قابل تغییر نیست،
علم مکنون و
مخزون خداست که کسی جز او، از آن آگاه نیست و در مقابل،
علم فرشتگان و
پیامبران و
امامان به آینده، بَداپذیر است. ازاینرو، آنان به علم خود، اتّکا نمیکنند و بهطور مطلق، از آینده خبر نمیدهند، مگر در مواردی که خداوند از عدم وقوع بَدا در آنها خبر داده باشد؛ مانند:
ظهور منجی موعود و برپایی حکومت جهانی مهدی (علیهالسلام). ازاینرو، در روایتی، در گفتگوی
امام باقر (علیهالسّلام) با پدر بزرگوارش
امام زین العابدین (علیهالسلام)، چنین آمده است:
«لَو لا آیَةٌ فی کِتابِ اللّهِ لَحَدَّثتُکُم بِما یَکونُ الی یَومِ القِیامَةِ، فَقُلتُ لَهُ: ایَّةُ آیَةٍ؟ قالَ: قَولُ اللّهِ (عزّوجلّ): «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَآءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الْکِتَابِ»؛
[
امام زین العابدین (علیهالسّلام) فرمود:
]
«اگر یک آیه در
کتاب خدا نبود، تمام حوادثی را که تا
قیامت رُخ میدهند، برایتان میگفتم». به ایشان گفتم: این کدام، آیه است؟ فرمود: «گفته خداوند متعال: «خداوند، آنچه را بخواهد، محو یا اثبات میکند؛ و اصل کتاب، نزد اوست»».
یکی از اتّهاماتی که به
شیعه وارد میشود، این است که شیعه، آموزه «بَداء» را به این جهت وضع کرده که آن دسته از اخبار و وعدههای امامان خود را که تحقّق پیدا نکردهاند، با آن، توجیه کنند.
قِفاری میگوید:
«لو سقطت عقیدة البداء لانتقض دین الاثنی عشریّة من اصله؛ لانّ اخبارهم و وعودهم الّتی لم یتحقّق منها شیء تنفی عنهم صفة الامامة؛
اگر عقیده به بَدا از میان برود، دین
شیعه دوازده امامی، از اصل نقض میشود؛ برای اینکه اخبار و وعدههای آنان که هیچ کدامش به وقوع نپیوسته،
امامت آنان را نفی میکند.»
با توجّه به مباحث بالا، پاسخ این اشکال، روشن است؛ چرا که پیامبران و
امامان (علیهمالسلام)، هیچگاه از تقدیرات بَداپذیر، بهطور مطلق، خبر نمیدهند. به دیگر سخن، اگر اَخبار امامان از آینده، مطلق باشند و هیچ قیدی با آنها همراه نباشد، قطعا واقع خواهند شد و اگر این اخبار، با قیودی همچون: «و للّه فیه المشیّة؛ و خدا در آن، مشیّت دارد» همراه باشند، در آنها امکان بَدا وجود دارد. در احادیث نیز وارد شده است که خداوند، پیامبرش را
دروغگو نمیکند.
امام باقر (علیهالسّلام) میفرماید:
«فَما عَلَّمَهُ مَلائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَاِنَّهُ سَیَکونُ، لا یُکَذِّبُ نَفسَهُ وَ لا مَلائِکَتَهُ وَ لا رُسُلَهُ؛
آنچه
خداوند به
فرشتگان و فرستادگانش آموخته، واقع خواهد شد. خداوند، نه خود، نه فرشتگان و نه فرستادگانش را دروغگو نمیکند.» بر خلاف آنچه قِفاری تبلیغ میکند که هیچ یک از اخبار امامانِ اهل بیت (علیهمالسّلام) واقع نشده است، باید گفت که همه اخبار امامان، واقع شدهاند و هیچ خبر مطلقی (قطعیای) از آنان وجود ندارد که کذب آن، اثبات شده باشد. اگر قِفاری،
کتابهای حدیثی شیعه را مطالعه کرده بود و کمی صداقت به خرج میداد، خبرهای متعدّدی را مییافت که همگی عینا واقع شدهاند.
علّامه حلّی، در کتاب
کشف الیقین، پانزده خبر غیبی امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را نقل کرده است که همگی عینا واقع شدهاند:
از جمله، این سخن امام (علیهالسّلام) به
طلحه و
زبیر است، هنگامی که آن دو از ایشان، رخصت طلبیدند که به
عمره بروند: «نه. به خدا
سوگند، شما قصد عمره ندارید و میخواهید به
بصره بروید! خداوند متعال، نیرنگ آنان را باز خواهد گرداند و مرا بر آنها چیره خواهد کرد» و همانی شد که فرموده بود.
و از جمله، سخن ایشان به هنگام جلوس برای
بیعت گرفتن است: «از سوی
کوفه، هزار مرد، نه یکی کمتر و نه یکی بیشتر، میآیند و با من بیعت میکنند که تا پای جان بِایستند».
ابن عبّاس گفت: من بی تابی کردم و نگران شدم که مبادا از تعداد افراد یادشده، چیزی کمتر باشد و یا بیشتر، و همینطور غصّهناک بودم و آنها را میشمردم. تا نهصد و نود و نه نفر را شمردم و جمعیّتِ آنها به پایان رسید. همینطور که در اندیشه آن بودم، شخصی را دیدم که میآید و او
اویس قرنی بود و به این ترتیب، تعداد، کامل شد.
در دانشنامه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز چند خبر غیبی از
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نقل شده که خلافِ هیچ یک، اثبات نشده است.
قِفاری، برای درستی ادّعای خود، دستکم، باید چند مورد از اخباری را که
کذب آنها اثبات شده، ارائه کند. البتّه وی تنها یک مورد را نقل میکند و میگوید:
در روایتی طولانی در
تفسیر القمّی، از پایان دولت بنیعبّاس، خبر داده شده است.
امّا وقتی به تفسیر القمّی مراجعه میکنیم، چنین مییابیم:
گفتم: فدایت گردم! در چه زمانی، آن به وقوع میپیوندد؟ فرمود: «در این باره، وقتی برای ما تعیین نشده است».
شایانِ ذکر است که هر چند در احادیث اهلبیت (علیهمالسلام)، زمان دقیقِ به پایان رسیدنِ
دولت بنیعباس مشخّص نشده است؛ امّا در احادیث رسیده از امام علی (علیهالسلام)، وضعیّت این حکومت و سلطانی که آن را ساقط میکند، آمده است و بر اساس همین احادیث، پدر
علّامه حلّی قبل از
فتح بغداد، به هولاکو نامه نوشت و جان مردم
حله را نجات داد.
اگر بَدا را نفی کنیم و خداوند را فارغ از کار
قضا و قدر بدانیم، انگیزهای برای تغییر وضعیّت کنونیِ خود به وسیله کارهای خیر و
عبادات و
نماز، باقی نخواهد ماند؛ چرا که هر آنچه مقدّر شده است، همان خواهد شد و هیچ تغییری در قضا و قدر، رُخ نخواهد داد.
اصولاً امیدواری به آینده و داشتن روحیّه تلاش، در گرو امید به تغییر وضعیّت و امکان بهبود وضعیّتِ موجود است. از سوی دیگر، اگر خداوند، تقدیرها را تغییر نمیداد، با
دعا و
تضرع به درگاه او، بهتر شدن وضعمان را از او نمیخواستیم.
بنابراین، اعتقاد به بَدا، از یک سو، روحیّه امیدواری و تلاش را به
انسان میدهد و از سوی دیگر، روحیّه دعا و
توبه و
تضرّع و
توکّل به
حقتعالی را در
انسان، تقویت میکند.
بدینسان، نقش اعتقاد به بَدا در حیات مادّی و معنوی انسان، آشکار میشود؛ چرا که مقولاتی همچون:
امید، تلاش، دعا، توجّه و
توکّل، شکلدهنده حیات معنوی و نیز حیات مادّی انسان بر پایه حیات معنوی اویند.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «آثار اعتقاد به بدا» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۲/۱۱.