لقمه حرام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: لقمه حرام،
انسان ، اثر وضعی، محیط،
روح .
پرسش: اگر لقمه حرام در
عاقبت و تربیت فرزند مؤثر است و
محیط خانواده روی روحیه و آینده او تأثیر دارد، پس چگونه فرزند یزید، یعنی معاویه دوم و قاسم مهتمد فرزند هارون الرشید و موسی در نزد فرعون با اینکه در محیط نامساعد دینی و سرشار از گناه و
فساد بودند، آلوده نشده و همگی بهعنوان افرادی
صالح و حتی موسی
پیامبر خدا شد و
آسیه زن
فرعون با اینکه از غذای او میخورد، صالح از کار درآمد؛ پس نقش محیط چه میشود؟
پاسخ: از دیدگاه
دین اسلام، اجتناب نکردن از
مال حرام مورد نکوهش بوده و حرام است و اثرات سوئی بر جان و دل آدمی و خانواده او گذاشته و بسیاری از
گناهان ، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد.
همچنین محیط در رفتار آدمی تأثیر داشته و نقش بسیار اساسی در تربیت یا تخریب شخصیت انسان دارد.
اما تأثیر
لقمه حرام و محیط نامساعد و فسادانگیز در حد زمینه و شرط است نه علت تامه؛ یعنی زمینه را برای برخی گرایشهای ناروا در انسان و نسل او فراهم میکند، نه آنکه از او و فرزندانش سلب اختیار کند. چهبسا فرزندی که از پدر و مادر
کافر به وجود میآید، ولی راه خیر در پیش میگیرد؛ چون با اختیار و
فطرت خویش به سوی
کمال حرکت میکند.
لازم به ذکر است تأثیری که حرامخواری اختیاری در
روح انسان دارد، بسی بیشتر از تأثیر آن در کودک و شرایط غیر اختیاری است؛ کودکانی که در خانوادهای رشد یافتهاند که حرامخواری در آن رایج بوده و بعد از رشد و
بلوغ با اختیار خود راه درست را انتخاب کرده در واقع مرتکب هیچ حرامی نشدهاند و زمینه رشد معنوی آنها بسی بهتر از کسانی هست که عمداً مرتکب به دست آوردن مال از راههای حرام شدهاند. بنابراین لقمه حرام و ... در مورد
فرزند اثر وضعی دارد؛ اما نه بهحدی که با اراده او قابل معارضه باشد، بلکه فقط در حد یک زمینه است.
در نظام هستی، هر کاری اثری بر جای میگذارد؛ هر چند در مواردی نتوان این تأثیر را با چشم ظاهری دید. یکی از این موارد، تأثیر لقمه حرام بر شخصیت و روح انسان است. از دید ظاهری فرقی بین
غذا ی
حلال و حرام نیست؛ ولی لقمه حرام تأثیری بر جان و
شخصیت آدمی دارد که کشف آن از محدوده علوم ظاهری
بشر خارج است.
از نگاه دین اسلام و
عقل سلیمِ آدمی، دوری نکردن از مال حرام در نیازهای مادی زندگی مورد نکوهش بوده و حرام است و اثرات سوئی بر جان و
دل انسان گذاشته و بسیاری از گناهان،
ریشه در آلودگی روح آدمی دارد و لقمه حرام مثل آب آلوده که جسم را
بیمار میسازد، جان آدمی را آلوده میکند.
قرآن کریم میفرماید: «و
اموال یکدیگر را به
باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به
گناه ، (قسمتی از) آن را (بهعنوان رشوه) به قضات ندهید؛ درحالیکه میدانید (این کار، گناه است)».
خدای متعال در آیه ۱۸۸ سوره بقره، هرچند یکی از مصادیق مال حرام را بیان میفرماید، ولی یک اصل کلی و عمومی را به انسانها گوشزد مینماید و آن اینکه، باید از هرگونه
تصرف در اموال دیگران از غیر طریق صحیح و به ناحق دوری جست و آن را حرام کرده است.
در اینجا به برخی از اثراتِ لقمه حرام از نگاه
روایات اشاره میشود:
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمودند:« کسی که از غیر حلال کسب مال کند، آن مال، توشه او بهسوی
جهنم است».
آن حضرت فرمودند:«همانا برای خدا
فرشته ای بر
بیتالمقدس است که هر شامگاه ندا میدهد: هر کس حرامی بخورد، از او نه
عمل مستحبی قبول میشود و نه عمل
واجب ».
امام صادق ـ علیهالسلام ـ میفرمایند:« کسب حرام، پیامدش در اولاد
انسان آشکار میشود».
و همچنین در روایات متعدد دیگری لقمه حرام،
زنا و به وجود آوردن نسلی
فاسد و منحرف، از موارد شریک شدن
شیطان در اموال و فرزندان است.
بنابراین از
آیات و روایات استفاده میشود که اگر بخواهیم فرزندان سالم، متدین، خوشخلق و ... داشته باشیم، ابتدا باید منبع اقتصادی نیازهای زندگی، حلال باشد و از لقمه حرام پرهیز شود تا
تعلیم و
تربیت اثرگذار باشد.
لازم به ذکر است تأثیری که حرام خواری اختیاری در
روح انسان دارد بسی بیشتر از اثر وضعی آن در کودک و شرایط غیر اختیاری است؛ خوردن غذای حرام برای
کودک اساساً نمیتواند اختیاری باشد و مستوجب
عذاب نیست؛ اما زمینه رشد معنوی را کمتر خواهد کرد. کودکانی که در خانوادهای رشد یافتهاند که حرامخواری در آن رایج بوده و بعد از
رشد و
بلوغ با اختیار خود راه درست را انتخاب کرده و رو به استفاده از مال حلال آوردهاند، در واقع مرتکب هیچ حرامی نشدهاند و زمینه رشد معنوی آنها بسی بهتر از کسانی است که عمداً مرتکب به دست آوردن مال از راههای حرام شدهاند. بله، اثر وضعی این
لقمه حرام در مورد فرزندان هم بیتأثیر نیست؛ اما نه بهحدی که با اراده او قابل معارضه باشد؛ بلکه فقط در حد یک زمینه است. پس اگر برخی با وجود خوردن مال حرام عاقبت نیکو داشته و از صالحین شدند، بهخاطر این است که تأثیر لقمه حرام در حد زمینه و شرط است نه علت تامه.
بنابراین کسب حرام، زمینه را برای برخی گرایشهای ناروا در شخص حرامخوار و
نسل او فراهم میکند و نمیتوان
منکر این مطلب بود؛ ولی نه آنکه از او و فرزندانش سلب اختیار کند. چهبسا فرزندی که از پدر و مادر
کافر به وجود میآید، ولی راه
خیر در پیش میگیرد؛ چون انسان میتواند با اختیار و
معرفت خویش این نقیصه را جبران کند و وقتی پی به حرمت مال خود برد،
توبه کرده و اگر حقی از مردم دارد، آن را ادا کرده و با کسب حلال
رستگار شده و در زمره افراد
صالح و نیکوکار قرار گیرند.
یکی از عوامل مؤثر در تربیت انسان «محیط» میباشد. بدون
شک ، محیط در
رفتار و گفتار آدمی تأثیر داشته و نقش بسیار اساسی در تربیت یا تخریب شخصیت
انسان ایفا میکند.
تأثیرپذیری انسان از محیط و اوضاع مختلف آن، امری انکارناپذیر است؛ اما آیا میشود بهگونهای رفتار کرد که
محیط نامساعد و فسادانگیز اثر خود را بر روی آدمی اِعمال نکرده و تحت تأثیر آن قرار نگیرد؟
پاسخ اینکه، انسان دارای اختیار بوده و کمال او در گرو همین اختیار معنا پیدا میکند و وقتی انسان در مسیر
کمال الاهی قرار گرفت و موانع آن را شناخت، محیط بد و
فساد انگیز نمیتواند در او تأثیر نماید.
قرآن اهرمهایی را برای مقاومت در برابر محیط نامساعد به ما معرفی میکند که در ذیل به دو مورد از آن اشاره میشود:
اصولاً
روح تعالیم اسلامی با جهل و نادانی نمیسازد و نمیتوان بدون
علم و دانایی به کمال و
قرب الاهی رسید و موقعیت ممتازی در جامعه داشت.
اسلام دینی چندبُعدی و همهجانبه است و همانگونه که
نماز و
روزه از اهمیت برخوردار است، تحصیل علم و
معرفت هم دارای ارزش است.
احیای نفوس و روح انسانها جز در سایه آگاهی با علوم و حقایق اصیل امکانپذیر نیست؛
امام علی ـ علیهالسلام ـ میفرمایند:«دانش، زندهکننده روح آدمی است».
همراهان
موسی ـ علیهالسلام ـ با اینکه همواره از راهنماییهای آن حضرت بهرهمند میشدند؛ اما بهخاطر
جهل و
نادانی ، تحت تأثیر محیط و صحنههای بتپرستی قرار میگرفتند. موسی ـ علیهالسلام ـ آنها را مورد سرزنش قرار داد و فرمود: «... شما جمعیتی جاهل و نادان هستید! اینها (را که میبینید)، سرانجام کارشان نابودی است و آنچه انجام میدهند،
باطل (و بیهوده) است».
برای زدودن پارهای از حالات و رفتارهای نامطلوب و نیز برای ایجاد حالات و رفتارهای مناسب و پسندیده باید برای تغییر وضع محیط بد و نامساعد اطراف خود اقدام کرد. تغییر روابط آدمی با وضع زمانی و مکانی و اوضاع اجتماعی مبدأ تغییر بسیاری از حالات و رفتارهاست.
وقتی
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ مدتی از میان امت خویش غایب شد، در
غیبت او سامری موقعیت را مناسب دید و با عاریت گرفتن زیور و زینت مردم، به آنها گوسالهای زرین و فریبدهنده داد؛ آنچنانکه به گفته آنان که به سامری روی آوردند، بیاختیار فریفته آن گوساله شدند و در برابر آن سر به سجده بردند و آن را معبود گرفتند. هنگامیکه موسی بازگشت و امت خود را گرفتار فتنه
سامری دید، او را فرا خواند و گفت:«برو، که بهره تو در زندگی
دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگویی «با من تماس نگیر!» و تو میعادی (از
عذاب خدا) داری، که هرگز تخلف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش میکردی! و ببین ما آن را نخست میسوزانیم، سپس ذرات آن را به دریا میپاشیم!».
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ برای مهار کردن اندیشه
شرک در میان مردم، دست به تغییر موقعیت زد. سامری را از
امت اخراج کرد و آثار ضلالت بار او را از متن
جامعه زدود و بدینگونه
فتنه را از ریشه سوزاند.
اکنون درباره کسانی که در پرسش نام برده شده، گوییم:
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ هرچند در خانه فرعون زندگی کرد، اما میدانیم که
انبیا در اثر
ایمان ، شناخت و
یقین کامل، دارای روحیهای بودند که با کمال آزادی و آگاهی هرگز پیرامون
گناه و
خطا نگردند؛ بلکه در اندیشه آن هم نباشند.
از طرفی، با اینکه حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ در خانه فرعون بوده، ولی این دلیل نمیشود که حتماً غذای حرام خورده باشد، بلکه خدای متعال همانگونه که در رود نیل از او محافظت کرد، برای او
غذا ی حلال فراهم کرده است.
درباره آسیه زن فرعون هم، نباید گفت چون در خانه
فرعون بوده، به هیچ وجه نمیتواند از صالحین شود؛ چون اولاً معلوم نیست که
لقمه حرام خورده باشد و ثانیاً همانگونه که گفتیم، لقمه حرام علت تامه نیست.
در مورد
معاویه دوم باید گفت:هرچند وی
فرزند یزید بوده، ولی فهمید که کار جدش معاویه و پدرش یزید اشتباه بود و به همین دلیل، خود را از
خلافت کنار زد و این اقدامی شایسته بود.
در مورد فرزندان
هارون الرشید لازم به ذکر است که در سال ۱۸۶ ق هارون الرشید برای
ولایتعهدی پسر سومش قاسم بعد از
امین و
مأمون بیعت گرفت و قاسم را مؤتمن نامید و او را که بچهای بیش نبود،
حاکم جزیره قرار داد. اگر خوب بودن این شخص مسلم فرض شود، جواب ما همان است که درباره افراد پیشین به آن اشاره شده است.
پایگاه اسلام کوئست.