عتاب پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عتاب پیامبر،
گناه، سوره توبه،
منافقان، مدح پیامبر.
پرسش: چرا خداوند پبامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را در آیاتی مانند آیه ۴۳
سوره توبه مورد عتاب و عفو قرار داده است؟
پاسخ: آیه ۴۳ سوره توبه در مورد عدهای از
منافقان است که هنگام
جهاد پیش پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میآمدند و اجازه میخواستند تا در
جنگ شرکت نکنند؛ پیامبر هم چون میدانست که ایشان منافقاند و ضعیف الایمان و اطاعت امرش را نمیکنند، برای اینکه ظاهر حفظ شود، به آنان اجازه میداد تا در جنگ شرکت نکنند و این از غایت عطوفت و مهربانی پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بود که از طرفی پرده از روی
اسرار مردم برداشته نشود و از طرفی باعث جرأت جسارت پیدا کردن نشود؛ چون وقتی فرماندهی امر میکرد و تعدادی صریحاً مخالفت کردند، خود همین مخالفت باعث جرأت جسارت پیدا کردن دیگران میشود.
آیه در چنین اوضاع و احوالی نازل شده است؛این آیه گرچه در ظاهر عتاب است، ولی در
باطن مدح است. همانطوری که ما به دیگری میگوییم اینقدر هم میشود
آدم خوب باشد، نجابت خوب است، اما اینقدر؟ آیه هم این چنین میگوید: چرا اینقدر نسبت به مردم مهربان هستی که حتی برای اینکه آبروی
منافقان نرود، اجازه شرکت نکردن در جنگ به آنها دادهای؟ اگر اجازه نداده بودی، آبرویشان پیش
مؤمنین میرفت.
اقسام
گناه را میتوان به این صورت بیان کرد:
کاری را که در شرع حرام باشد، شرعی گویند؛ مثلاً دروغ گفتن در
شرع حرام است؛ لذا هرکس
دروغ بگوید، کار حرام و گناه را مرتکب شده است.
اگر شخصی عملی را مرتکب شود که با
مکارم اخلاق منافات دارد. این شخص مرتکب گناه اخلاقی شده گرچه در شرع حرام نباشد؛ مثلاً داشتن آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی گناه اخلاقی است.
این گناه تابع قانون خاصی نیست و مذمت اخلاقی نمیشود؛ ولی از لوازم مقام
محبت است، اقتضای محبت این است که مُحب نسبت به محبوب
کمال اطاعت را داشته و تمام توجهاش به محبوبش باشد و در هیچ حالی از او
غفلت نکند. اولیای خداوند و
انبیای عظام سلاماللهعلیهم چون در یک مقام رفیعی هستند، اقتضای این
مقام این است که تمام توجهشان به معبودشان باشد و هیچ توجهی به غیر
خداوند نداشته باشند. دنبال هیچ چیز جز رضای او نروند. اگر تخلفی از مقتضای این مقام انجام گیرد و یا توجهی به غیر محبوبشان پیدا کنند، این را برای خودشان یک گناه میشمارند و در مقام استغفار از آن گناه برمیآیند. مقربین درگاه الهی دارای وظایف خاصی هستند و تخلف از آن را گناه محسوب میکنند، و لازمه آن گناه دوری از محبوبشان است؛ نه اینکه لازمهاش
عذاب جهنم و محدودیت از
بهشت باشد.
گناهی که مردم بهوسیله آن انجامدهنده آن را میستایند، برای اینکه از شخصی تعریف و تمجید کنند میگویند گناه فلان شخص این چیز است؛ مثلاً میگویند؛ گناه نویسنده این است که بسیار آسان مینویسد. یا مثلاً عیب فلان
کتاب این است که بسیار ساده و قابل فهم برای عموم است).
گناهی که بیانگر زشتی
اعمال دیگری است: به یک نفر خطاب میکنند و گناهی را به او نسبت میدهند؛ درصورتیکه مقصود کسی دیگری است و اصطلاح «به در میگویم دیوار تو بشنو» میباشد.
اما تبیین
آیه ۴۳ سوره توبه را بیان میکنیم:
«
عفی الله عنک لم اذنت لهم حتی تبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین»
خداوند تو را بخشید، چرا به آنها اجازه دادی پیش از آنکه کسانی که راست گفتند، برای تو روشن شوند و دروغگویان را بشناسی.
سؤال میشود ظاهر این آیه لحن عتاب دارد، از این عتاب و ملامت معلوم میشود که پیامبر کاری انجام داد که خداوند خشنود نبوده است، خداوند میفرماید: چرا اجازه دادی؟ خدا تو را بخشید، معلوم میشود این اجازه دادن گناهی بوده که خداوند از آن گذشته است و این با
عصمت پیامبر منافات دارد.
این آیه در مورد عدهای از
منافقان است که هنگام
جهاد پیش پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میآمدند و اجازه میخواستند تا در
جنگ شرکت نکنند؛ پیامبر هم چون میدانست که ایشان منافقاند و ضعیف الایمان و اطاعت امرش را نمیکنند، برای اینکه ظاهر حفظ شود، به آنان اجازه میداد تا در جنگ شرکت نکنند و این از غایت عطوفت و مهربانی پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بود که از طرفی پرده از روی اسرار مردم برداشته نشود و از طرفی باعث جرأت جسارت پیدا کردن نشود؛ چون وقتی فرماندهی امر میکرد و تعدادی صریحاً مخالفت کردند، خود همین مخالفت باعث جرأت جسارت پیدا کردن دیگران میشود.
آیه در چنین اوضاع و احوالی نازل شده است؛
این آیه گرچه در ظاهر عتاب است، ولی در باطن مدح است. همانطوری که ما به دیگری میگوییم اینقدر هم میشود
آدم خوب باشد، نجابت خوب است، اما اینقدر؟ آیه هم این چنین میگوید: چرا اینقدر نسبت به مردم مهربان هستی که حتی برای اینکه آبروی
منافقان نرود، اجازه شرکت نکردن در جنگ به آنها دادهای؟ اگر اجازه نداده بودی، آبرویشان پیش
مؤمنین میرفت.
آیه در مقام این است که ادعا کند نفاق و دروغگویی متخلفان ظاهری است و با مختصر امتحانی خود را لو میدهند و رسوا میشوند و اگر اجازه نمیدادی زودتر رسوا میشدند و اینان به خاطر سوء سریره و
فساد نیت مستحق این معنا بودند؛ چون در چهار آیه بعد (آیه ۴۷) میفرماید:
«
لو خرجوا فیکم ما زادوکم الا خبالاً و لاوضعوا خلالکم یبغونکم الفتنهَ...»؛
«اگر با شما بیرون آمده بودند، جز فساد برای شما نمیافزودند و به سرعت خود را در میان میانداختند و در
حق شما فتنهگری میکردند».
از این آیه استفاده میشود که مصلحت اذن دادن آن حضرت بیشتر بوده است؛ زیرا اگر
اذن نمیداد و منافقان را با خود میبرد، بقیه مسلمانان را هم دچار فساد افکار میکردند.
پس این آیه که لحنی عتابآمیز دارد، در واقع مدح
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میباشد.
علاوه بر این، این آیه در واقع زشتی کار منافقان را بیان میدارد؛ هرچند که روی
سخن را به پیامبر کرده، ولی نوعی تعبیر کنایی لطیف برای بیان یک واقعیت مهم است؛ زیرا گاه
انسان یکی از دوستان را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد که چرا نگذاشتی فلان کس رسوا شود و مردم او را بشناسند؟ در حقیقت این عتاب و خطاب مقدمهای است برای
انتقاد از شخص دیگر.
۱. ناصر مکارم شیرازی،
تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۸، ج ۷، ص ۴۲۷ الی ۴۳۱، ج ۱۴، ص ۱۳۸ الی ۱۴۵، ج ۱۷، ص ۳۱۶ الی ۳۲۹، ج ۲۱، ص ۴۵۲ و ج ۲۲، ص ۱۹ الی ۲۴.
۲. محمدحسین طباطبایی (ره)،
المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، بیجا، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۹، ص ۴۴۱ الی ۴۴۸.
۳. جعفر سبحانی،
منشور جاوید، قم، مؤسسة امام صادق علیهالسلام، ۱۳۷۵، ج ۶، ص ۸۸ الی ۱۰۸، ج ۷، ص ۲۹۲ الی ۳۰۶.
۴. سید مرتضی،
تنزیه الانبیاء، بیروت، دارالاضواء، دوم، ۱۴۰۹ه ق.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عتاب پیامبر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۱۷.