شبهه ابن کمونه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:توحید، واجب الوجود، برهان اثبات خدا، شبهه ابن کمونه،صرافت، ترکیب، تعدد واجب.
پرسش :
قرآن صراحتاً اعلام میدارد که وجود دو
خدا در یک جهان موجب
فساد است. حال آیا فرض وجود چند جهان مجزا با خدایان جداگانه که هر کدام عالم خود را اداره میکند، محال است؟
سلام. فرض کنیم که کل این
جهان هستی دارای یک خدا باشد که با برهانهای مختلف اثبات شده است. اما ممکن است خدایان متعددی در جهانهای هستی مختلف وجود داشته باشند، جهانیان را بین خود قسمت کرده باشند و هر جهانی را یک خدا اداره میکند و خدایان دیگر کاری به حوزهی استحفاظی خدای جهان ما ندارند و برای خلایق خود خدای واحد هستند. مثل ما که
الله را
خدای واحد میپنداریم، آنها هم خدایشان برای آنها اینگونه باشد. به نظر بنده این فرض قابل انکار نیست. شما جوابی دارید؟
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به دو نکته اشاره نمود:
نکته اول اینکه شبهه مذکور که به شبهه «ابن کمونه» معروف است،
بعد از
اثبات وجود خدای متعال و در
اثبات صفت توحید برای او مطرح میشود؛ به همین دلیل از پرداختن به
براهین اثبات واجب الوجود صرف نظر میکنیم و در ارائه براهین،
وجود واجب را مفروض میگیریم.
نکته دوم اینکه شبهه ابن کمونه طبق مبنای اصالت الماهیة به سختی قابل جواب دادن است و بسیاری از علما از جواب دادن به آن فروماندهاند، اما طبق اصالة الوجود این شبهه بیمعنا است؛ زیرا وقتی
اصالت وجود ثابت شد و با
ادله توحید (اعم از
فطرت و
صرافت و...)،
توحید واجب الوجود ثابت شد، دیگر مجالی برای طرح این احتمال باقی نمیماند که ممکن است خدایان متعددی در جهان وجود داشته باشند و جهانیان را بین خود قسمت کرده باشند؛ چرا که خارج از وجود، بطلان محض است و چیزی نیست؛ و در حیطه وجود هم توحید واجب اثبات شده، پس فرض عالمی با واجبی دیگر بیمعنا است.
حال که دو مطلب فوق واضح شد میگوییم:باید توجه داشت که براهینی نیز وجود دارد که هم با مبنای اصالة الوجود و هم با مبنای اصالة الماهیه میتوان از این شبهه پاسخ گفت؛ یعنی چه قائل به اصالة الوجود باشیم و چه اصالة الماهیة، برخی از ادله اثبات واجب الوجود، علاوه بر اثبات واجب، برای
اثبات توحید ذاتی او نیز کافیاند؛
مانند دلیل «فطرت»؛ به این تقریر که توجه
قلب انسان به یک حقیقت واحد و امید به او در لحظه انقطاع از غیر، دلالت بر
توحید آن حقیقت میکند و هیچ انسانی در این حالت به کمک و یاری موجودات متعدد امید ندارد؛ و این برهان هم با مبانی اصالة الماهیة و هم با مبانی اصالة الوجود قابل اقامه است. همچنین است
برهان «لاحدّیّت » (
نامتناهی بودن خداوند ) که لازمه
برهان «صرافت وجودی» است.
توضیح اینکه با
برهان «امکان وجودی» (که به آن
امکان فقری نیز میگویند) و یا با
برهان «ضرورت و وجوب» ، اثبات میشود که موجودی که
صرف الوجود است و حدّی ندارد، وجود دارد؛ -زیرا اگر محدود باشد مرکب می شود
و هر مرکبی ممکن است پس
واجب الوجود باید نامحدود باشد- و غیر او تعلق به او دارند و او است که وجوب و ضرورت را به دیگران اعطا کرده است. حال اگر فرض شود دو موجود داریم که صرف الوجودند یا دو موجود بینهایت داریم، لازم میآید هر دو یا یکی محدود شوند که این خلاف فرض است، پس فقط یک موجود بینهایت داریم. بیان تلازم بین تعدد و محدود بودن به اینگونه است که در فرض تعدد، هر کدام دارای چیزی است که دیگری ندارد -و گرنه دوتا نخواهند بود؛ چون لازمه دوتا بودن این است که حدأقل در یکی چیز باشد که در دیگری نیست و الا دوتا یکی میشوند که این خلاف فرض است- و وقتی یکی صفتی دارد که دیگری ندارد -و یا هر دو صفتی مختص به خود دارند که در دیگری نیست- سبب محدود شدنِ ناقص میشود و از صرف الوجود و غیر محدود بودن که فرض ما بوده خارج میشود؛ زیرا غیر متناهی و لاحدّ، موجودی است که هیچ حدّی ندارد و وقتی ناقص بود و صفت کمالی را نداشت، از غیر متناهی بودن خارج میشود و این خلاف فرض است. پس واجب الوجود نمیتواند دو تا یا بیشتر باشد.
این برهان را به طور خلاصهتر میتوان اینگونه بیان نمود:
۱. واجب الوجود نامتناهی است (و الا محدود میشود و هر محدودی از کمالِ موجود و عدمِ کمال معدوم تشکیل شده، پس مرکب است و هر مرکبی ممکن است -به دلیل احتیاج آن به اجزائش- پس واجب الوجود نامحدود است).
۲. و هیچ نامتناهی قابل تعدد نیست (و الا هر کدام از واجبها دارای صفتی میباشند که دیگری ندارد، پس حدأقل یکی از آنها محدود است و محدود نمیتواند واجب باشد -به دلیلی که در مقدمه اول ذکر کردیم- در حالیکه فرض این بوده که هر دو واجب باشند)، پس واجب الوجود قابل تعدد نیست.
از برهان نفی ترکیب نیز میتوان توحید را به گونهای اثبات نمود که با مبانی اصالت الماهویها هم شبهه ابن کمونه برطرف گردد، به این صورت:
۱. لازمه دوتا بودن واجب الوجود، ترکیب آن است؛ (زیرا هر دو در وجوب وجود شریکاند و در چیزی که آن دو را از هم جدا میکند، متمایزند، پس دارای وجه اشتراک و وجه امتیازند و این یعنی ترکیب).
۲. هیچ مرکبی واجب الوجود نیست؛ زیرا مرکب نیازمند اجزائش است و محتاج نمیتواند واجب باشد؛ چون واجب الوجود یعنی بدون وجود و لحاظ غیر، دارای
وجود فی نفسه است؛ پس لازمه دوتا بودن واجب الوجود این است که واجب الوجود، دیگر واجب الوجود نباشد و این خلاف فرض است.
البته روایاتی نیز در
اثبات توحید با نفی فرض مذکور وجود دارد. هشام بن حکم از
امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که آنحضرت در رد سخن
زندیقی فرمود:«اینکه تو میگوئی دو مبدأ وجود دارد، از این بیرون نیست که یا هر دو قدیماند و توانا، یا هر دو قدیماند و ضعیف، یا یکی توانا است و دیگری ناتوان. اگر هر دو توانا باشند، چرا هر کدام به دفع دیگری نپردازند و خود را در تدبیر جهان بیهمتا نسازند، اگر بگوئی یکی توانا است و دیگری ناتوان ثابت میشود که همان توانا
خدا است و آن ناتوان خدا نیست. همچنین اگر بگوئی که آنها دو چیزند یا از هر جهت یگانهاند یا از هر جهت جدا و امتیاز از هم دارند؛ وقتی ملاحظه میکنیم میبینیم خلقت، رشته منظمی دارد و چرخ گردون، گردش یک نواختی. تدبیر یکسان است و
شب و
روز و
خورشید و
ماه را هم میبینیم. درستی کار و تدبیر، هماهنگی جریان هستی، همه دلالت دارند که مدبر یکی است. باز هم اگر تو مدعی دو مبدأ آفرینش گردی باید قائل شوی بین آنها رخنهای باشد تا دو تا شوند (یعنی وجه تمایزی باید بین آنها باشد)؛ این رخنه خود مبدأ سومی برای جهان گردد که قدیم است، پس باید به سه مبدأ قدیم معتقد شوی. و اگر به سه مبدأ معتقد شدی لازم است دو رخنه میان این سه باشد و سه خدا، پنج خدا میشود و به همین ترتیب شماره بالا میرود تا به بینهایت رسد. هشام میگوید:آن زندیق به پرسش خود ادامه داد و گفت:چه دلیلی بر وجود خدای یگانه است؟
امام فرمود:وجود افعال دلیل است که سازندهای آنها را ساخته، آیا نمیبینی که وقتی به ساختمان محکمی نگاه میکنی، میدانی بنّائی داشته هرچند تو خود بنّا را ندیدهای و مشاهده نکردهای...».
پایگاه اسلام کوئست