دین موروثی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه: دین،
محیط،
جامعه،
انسان،
شخصیت،
مسلمان،
مسیحی.
پرسش: آیا دین
موروثی است یعنی اگر ما در
غرب بدنیا میآمدیم باز هم مسلمان بودیم یا آنها که در غرب هستند و
مسلمان نیستند چطور؟
پاسخ:محور اساسی پرسش فوق تأثیر محیط و شرایط در
دینداری انسان است یعنی محیط غرب،
انسان را
نامسلمان و
محیط ایران انسان را مسلمان مینماید و بدین ترتیب دین در این
جوامع از نسلهای قبل به نسلهای بعد به
ارث میرسد اکنون در ردّ این تلقی به دلایل مختلفی اشاره میشود تا نقش
اختیار و
اراده آدمی در
انتخاب دین خاص روشن گردد.
اگر
اجتماع مهمترین عامل در
تکوین شخصیت انسان میبود میبایست در جامعهای که همه افراد آن از شرایط اجتماعی واحدی برخوردارند همگی از
خلق و
خوی و رفتارها و عملکردهای واحدی برخوردار باشند نه آنکه یکی
فاسد و
جنایتکار باشد و دیگری
متقی و
نیکوکار، یکی
ظالم باشد و یکی
عادل و اگر
جامعه تنها عامل در
رشد فرد است پس چرا در یک جامعه، یکی
فیلسوف میشود و دیگری
هنرمند، یکی به بالاترین مقامات علمی میرسد و دیگری نسبت به
علم و
دانش علاقهای از خود نشان نمیدهد؟ اگر جامعه یگانه عامل در رشد و تکوین شخصیت
انسان میباشد، چرا تاکنون هیچ جامعهای موفق نشده است که همة افراد خود را به یک
درجه از رشد و
تکامل برساند؟
آری جامعه در
شخصیت فرد تأثیر دارد، اما نه تأثیر منحصر به فرد، به گونهای که عواملی چون
تعلیم و
تربیت و آگاهی و
اراده و
اختیار فرد را نادیده بگیریم تأثیر جامعه در این است که استعدادهای انسانی را به کمک دیگر عوامل، رشد داده یا متوقف سازد.
این
تصور که
انسان در برابر شرایط محیطی
مجبور است سخنی به دور از
واقعیت است، چرا که بسیاری از افراد انسانی در برابر عوامل اجتماعی حالت انفعالی نداشته و در برابر
آداب و رسومی که جامعه میخواهد به آنها تحمیل کند ایستادگی کرده و از آنها سرباز میزنند.
از باب نمونه میتوان به تأثیر
مسلمانان ساکن در
فرانسه بر
مسیحیان فرانسوی اشاره کرد.
ژان پیر ریچارد،
رئیس کنفدراسیون کشیشان فرانسه میگوید: «حضور مسلمانان در این
کشور سبب
تقویت و افزایش
ایمان قلبی مسیحیان شده است»
وی در ادامه میگوید: «حضور مسلمانان در
مدارس مسیحی که با
اعتقاد قلبی خود در
ماه رمضان روزه میگیرند سبب شده است تا دیگر شاگردان مسیحی نیز به این
اعتقاد ایمانی در
مذهب مسیحیت روی آورند.»
قرآن هم به نمونههایی از ایستادگی در برابر
محیط و شرایط پیرامونی اشاره کرده است و بدین ترتیب
قرآن کریم با بیان نمونههایی از این ایستادگیها،
نظریه محیط را نفی مینماید.
قرآن درباره همسران نوح و لوط میفرماید:
«
خداوند برای کسانی که
کافر شدند مثَل
همسر نوح و
همسر لوط را میزند. این دو،
همسر دو نفر از
بندگان صالح ما بودند و این دو
زن خیانت کردند و همسریشان با آن دو
پیامبر سودی برای جلوگیری از
عذاب خدا برای آنها نداشت و به آنها گفته شد که همراه دیگر داخل شوندگان در آتش، داخل در
آتش شوید.»
همسران نوح و لوط با اینکه در خانوادهای
پاک میزیستند و همسران افرادی بودند که
پرچمدار توحید و
آزادگی بودند به سوی
کفر گرایش پیدا میکنند یعنی در محیطی پاک، افرادی روی به
ناپاکی و
فساد میآورند از اینرو نمیتوان گفت اگر در آن
خانواده بودم حتماً چنان بودم زیرا تلازمی وجود ندارد چنانکه به عنوان
نمونه در همسران نوح و لوط ملاحظه شد.
از سوی دیگر
خداوند همسر فرعون را مثال میزند و میفرماید: «و خداوند برای کسانی که
ایمان آوردهاند مثال همسر فرعون را میزند. هنگامی که گفت:
پروردگارا برای من در
بهشت در نزد خود
خانهای بنا کن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و مرا از
قوم ستمکار برهان»
آسیه همسر فرد فاسدی بود که دعوی خدایی میکرد و هر چند فرعون از همه امکانات مادی برخوردار بود اما
آسیه تحت تأثیر او و امکانات فرعون قرار نگرفت و
ایمان خود را از دست نداد.
بنابراین میان
محیط و
شخصیت آدمی تلازمی وجود ندارد و
انسان میتواند در برابر محیط بایستد. تأثیر
محیط بر انسانها قابل قبول است، اگر چه ساخته شدن
انسان به وسیله محیط را رد کردیم و نپذیرفتیم
ولی هر مقدار که
انسان از
روح ضعیفتر و
تربیت ناسالمتری برخوردار باشد
تأثیرپذیری و
انفعال او در برابر محیط بیشتر است.
وجود
اختیار و
اراده در
آدمی امری
بدیهی و بینیاز از
استدلال است و اندک تأملی در رفتارهای شخصی فرد او را به این
حقیقت رهنمون مینماید
مولوی چه
زیبا در این باره میگوید:
این که گویی این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است ای
صنمیعنی تردیدهای آدمی
نشانه وجود اراده و اختیار در اوست. هر چند عوامل متعددی در انتخابهای آدمی تأثیر دارد اما نقش اساسی را اراده او ایفا میکند و
انتخاب با اراده انجام میپذیرد و بهمین جهت است که
خداوند انسانها را در برابر
اعمال نیک و زشتش
مجازات میکند زیرا از دیدگاه
قرآن در
حقیقت خود
انسان است که نقش اصلی را در انتخابهای مختلف ایفا میکند.
اکنون جای این پرسش است که اگر
محیط،
انسان را
مجبور به
انتخاب دینی خاص نمینماید، پس چه عامل یا عواملی موجب میشود تا ما مسلمان و غربیان مسیحی باشند؟
عوامل متعددی در مسلمانی ما و
مسیحی بودن
غرب نقش دارد که به برخی از این عوامل به اختصار ذکر میشود.
یکی از مهمترین عوامل شکلدهندة
شخصیت آدمی،
دانش و
شناخت اوست. در
ایران اسلامی از آنرو که
ایرانیان با
فرهنگ اسلامی آشنا میشوند و
منطقی بودن و
فطری بودن آن را کاملاً
درک میکنند به اسلام گرایش پیدا میکنند و هر چند در طول
تاریخ تلاش بسیار شده که میان ایرانی بودن و
مسلمان بودن جدایی افکنند و یا حتی برخی از
مظاهر اسلامی همچون
گرامیداشت ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ را کمرنگ سازند اما هیچگاه موفق نگردیدند
ریشه اصلی ناکام بودن آنان را با اینکه
تبلیغات گستردهای داشتند، به فطری بودن و منطقی بودن اسلام برگردانند.
در دنیای غرب هم اگر
مسیحی هستند نه
مسلمان، بدان جهت است که جوامع غربی از اسلام یا
آگاهی ندارند یا آگاهی
کاذب دارند و تلاشهای فراوانی را که در
غرب برای سرکوبی اسلام یا خدشهدار کردن
چهره اسلام انجام میپذیرد باید در راستای
خام نگهداشتن جوامع غربی، به شمار آورد. براستی چرا امروزه در
فرانسه و سپس
آلمان و در کشورهای اروپایی از مظاهر اسلامی مانند
حجاب در عرصههای عمومی مانند
مدارس جلوگیری میشود؟ آنها از آشنا شدن
کودکان و
نوجوانان و
جوانان جوامع غربی با اسلام چرا
هراس دارند؟ و چرا به خدشه دار کردن چهره اسلام اقدام میکنند:
روزنامه نیویورک تایمز نوشت: کلیساهای تندرو
بنیادگرای آمریکا، برای مسیحی کردن مسلمانان این
کشور و دیگر کشورهای
جهان و
اشاعه تبلیغات ضد اسلامی تلاش جدیدی را آغاز کردهاند،
بهرحال یکی از عوامل مهم، آگاهی و
دانش است البته
تبلیغات ضد اسلامی در جهت جلوگیری از
آگاهی جوامع غربی نمیتواند به طور کامل تأثیر بگذارد از اینرو امروزه در جوامع غربی شاهد رشد
اسلامگرایی هستیم. از باب نمونه به گزارش
شورای روابط اسلامی
آمریکا جمعیت مسلمانان
کانادا طی دهه گذشته ۹ / ۱۲۸ درصد
رشد را نشان میدهد.
یکی از عوامل مهم دیگر در شکلدهی
شخصیت انسان،
امیال و
غرایز نفسانی است اگر کسی تحت تأثیر این عامل قرار گیرد و
هدفش زندگی براساس خواستههای نفسانی باشد و به استعدادهای فطری خود و
طبیعت انسانیش وقعی ننهد کمکم
شخصیتی پیدا میکند که در
انتخاب پدیدهها به آن قسمی رو میآورد که با خواستههای نفسانیش سازگاری بیشتری دارد. از اینرو یکی از عوامل
بیدینی در جوامع غربی یا از علل انتخاب
ادیان تحریف شده، آنست که برخی از تعالیم منحرفی که در آنها وجود دارد با خواستههای نفسانی
انسان سازگاری بیشتری دارد از باب نمونه میتوان به عدم
حرمت شراب در
مسیحیت تحریف شده اشاره کرد.
بهرحال ناآگاهی و
پیروی از
نفسانیات را میتوان جزء عواملی به شمار آورد که در شکلدهی نامطلوب
شخصیت انسان تأثیر دارد.
۱ـ
رجبی، محمود،
انسانشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۸۱.
۲ـ
مصباح یزدی، محمد تقی،
معارف قرآن (بخش
انسان شناسی) قم، مؤسسه امام خمینی(ره).
۳ـ
فوازی،
جرجیس،
آمریکا و
اسلام سیاسی، مترجم سید محمدکمال سروریان، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۲، (مقدمه کتاب).
اندیشه قم.